بازتاب عواطف نقاش

151

دو نقاشی از دو اتاق اگون شیله

«هنر نمی­‌تواند مدرن باشد، هنر پیش از مرگ جاودان بوده است.» اگون شیله

خطوط تند و تیز و ضربه قلم و پالت اکسپرسیو ویژگی عمده کارهای اگون شیله است، اما گویی این اثر امپرسیونیستی وی، متعلق به نیمه­ دیگرش است. اگرچه به نظر می­‌رسد رنگ‌­ها بیشتر از روحیه اکسپرسیونیست شیله برآمده­‌اند، اما تاش‌­های ظریف و ضرب قلم‌­های ملایم از وجه دیگر وی سخن می‌گوید. بازتاب کمد و پنجره و پرده در کف اتاق، مجموعه‌­ای از لکه­‌ها و تاش‌­های ساده است و از جزییات و پرسپکتییو پیچیده خبری نیست. لنگه سمت راست در، تقریبا مثل یک پالت نقاشی است و رنگ‌­های مختلفی را در خود جای داده است. زردها، سبز و آبی­‌ها و خاکستری‌های رنگی روی پنجره، فضای داخلی را کاملا از فضای بیرون متمایز کرده است. رنگ‌­های تیره و چرک اتاق کنتراست زیادی با پنجره و فضای بیرون دارد که می­‌تواند حاکی از تناقض میان سکون اتاق و پویایی بیرون باشد.

همچنین بازتاب نور کف اتاق که انگار از نور خود پنجره شدیدتر است، از یک سو تصویر تا حدی تخت می‌نمایاند و عمق را به چالش می‌کشد و از سوی دیگر تضاد میان سکون و پویایی در این اتاق خالی را دو چندان می‌کند. رنگ­‌های اتاق نیز چندان آرامش و سکون را تداعی نمی‌کند؛ شاید نقاش ترجیح داده از درگیر شدن با جریان زندگی بیرون دوری کند و تنها روایت­گر آن باشد و در اتاق بماند. گویی که اتاق فضای امن نقاش است، جایی که می‌تواند خودش باشد و خودش را ابراز کند.

اگون شیله این اثر را که «نمایی از خانه لئوپولد و ماری زیهاچک» (View into The Apartment of Leopold and Marie Czihaczek) نام دارد، در سال 1907 کشیده است. زمانی که نزد دایی‌­ خود، لئوپولد، اقامت داشت؛ پس از مرگ پدرش و یکسال پیش از دوران ناخوشایند آکادمی هنر بیلدندن در وین. دایی او کارمند راه­‌آهن بود و اگرچه دوست داشت اگون پا جا پای او بگذارد، اما پس از کشف استعداد وی، لودویک کارل ستراوچ را به‌عنوان معلم هنر خصوصی او استخدام کرد. ­شیله پیش از آن در مدرسه هنر و صنایع وین مشغول تحصیل شد؛ همان جایی که گوستاو کلیمت هم حضور داشت. البته بنا به توصیه­‌های موکد چند تن از اعضای هیات علمی آن‌جا، پس از یک سال او را به آکادمی هنر فرستادند. در نهایت به دلیل سخت‌­گیری­‌ها و محافظه‌­کاری بیش از حد معلم اصلی­ش، کریستین گریپنکری، پس از سه سال آکادمی را رها کرد.

دیدار با گوستاو کلیمت برای او بسیار مبارک بود چرا که علاوه بر هماهنگ کردن مدل‌­ها و تبادل طراحی­‌هایش، زمینه برگزاری نخستین نمایشگاه انفرادی وی را هم فراهم کرد. الهامات و تاثیراتی که به ویژه در همین دوران از کلیمت دریافت می‌کرد، در برخی آثار او مشهود است، با این حال او سبک و سیاق خود را ادامه داد و در سال­‌های 1909 و 1910 به همراه چند تن از دانش‌آموختگان ناراضی آکادمی، به جریان هنر نو (Art Neuveau) پیوستند.

چهار سال پس از اتاق خانه دایی لئو، شیله تابلوی «اتاق در نولنگباخ» را کشید. این اثر بسیار به بیان­گری همیشگی شیله نزدیک‌تر است و انگار در فاصله این دو تابلو به شیوه منحصر به فردش دست یافته است. اتاق در نولنگباخ بسیار تخت کار شده و نحوه تقسیم­ فضاهای مثبت و منفی، کنتراست رنگی زیاد، رنگ‌­های چرک و تیره و در آن میان چند لکه درخشان با ضربه‌قلم‌های اکسپرسیو بسیار متفاوت از اتاق خانه زیهاچک است. پرسپکتیو، اغراق­‌­های موکد و آشکار سطوح اشیا واجزای اتاق نشان می­‌دهد که نگاه نقاش از عینیت فراتر رفته و بیان خاص عاطفی خود را پیدا کرده است. اتاق شیله رویایی نیست و بر عکس یک اتاق واقعی با کاستی­‌های احتمالی­ بسیار است که در عین حال می­‌توان در آن استراحت کرد، روی صندلی­ نشست و گاهی هم نقاشی کرد.

فرم‌­های کشیده و لاغر، اعوجاج، رنگ‌­های تند و گاهی درخشان و خطوط اغراق‌­آمیز از ویژگی‌­های کارهای اوست. فیگورهای برهنه او را بارها در مظان اتهام قرار داد و مسیر او را به زندان و سوزاندن طراحی‌هایش منحرف کرد. پس از یک سال مقاومت و تنها سه روز پس از ازدواجش با ادیت، سرباز و به پراگ اعزام شد. در سالن یک نمایشگاه اقامت کرد و کارهایش بزرگ­تر شد. در همان زمان در برلین، زوریخ، درسدن و پراگ نمایشگاه‌­های موفقی داشت و وقتی شغل ثابتی پیدا کرد به او اجازه دادند از زندانیان روسی طراحی کند.

اگون شیله که دوازدهم ژوئن 1890 متولد شده بود، آخرین نمایشگاه خود را در 1918 و در بیست و هشت سالگی برگزار کرد. او پوستری بر اساس شام آخر و پرتره خودش در جایگاه عیسی مسیح طراحی کرد و همین امر سبب شهرت مضاعف وی شد، اما بحت چندان با وی یار نبود و در پاندمی آنفولانزای اسپانیا، سه روز پس از مرگ همسر باردارش و در آخرین روز اکتبر همان سال، جان خود را از دست داد.

بام یک اثر
نرگس مرندی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.