بی‌تاب در تلاطم و تحول

19

درباره نمایشگاه آثار پریسا تقی‌پور، با عنوان «گفتگوهای من و آن دیگری» در گالری پروژه‌های آران

گالری پروژه آران نمایشگاهی از آثار پریسا تقی‌پور با عنوان «گفتگوهای من و آن دیگری» را در فروردین ۱۴۰۳ برگزار کرد. این مجموعه متشکل از بیست و شش اثر بود؛ یک ویدیو، چهار کتاب هنرمند و بیست و یک حجم. حجم‌ها همگی از مواد پارچه و الیاف با به‌کارگیری زیر ساخت‌های متفاوتی شکل گرفته‌اند.

حجم‌های مجموعه گفتگوهای من و آن دیگری مدام از آنچه به نمایش می‌گذارند، در گریزند. گویا تاب ماندن در موقعیتی ثابت‌ را ندارند. گاهی گیاهی می‌نمایند وگاهی پیکری اسطوره‌ای، گاهی عضوی یا اندامواره‌ داخلی جانداری می‌شوند و گاهی، شاید کمی بعدتر گویی همچون مارگزیده‌ای به خود می‌پیچند؛ گویی که این اعضا و احشام داخلی در حال تجزیه و تبدل به وضعیتی جدید هستند. انگار هنرمند بی‌تاب نمایش لحظه‌هایی در گذر است؛ از سوی دیگر با تمام کوک‌ها و بخیه‌ها و به هم پرچ کردن‌ها در تلاشی بی‌فرجام برای در کنار هم نگاه داشتن دستگاهی است که سرنوشتی گریز ناپذیر و روبه زوال دارد.

این مجموعه پر است از ضد و نقیض‌ها، از رستن‌ها و تا به خاک نشان‌ها، از سبزینگی تا به خون نشستن‌ها. در نگاه گذرا همچون لایه‌هایی از سبزینه‌ها و ریشه‌های خزنده است و در مواردی مانند بخشی‌ از مبلمانی ذوب شده به نظر می‌آید، ولی با کمی در جای ماندن و تامل کردن گویی این‌ها سلول‌هایی تهاجمی هستند که از دنیایی زیر شيشه‌های میکروسکوپی فرار کرده‌اند و جهشی ژنتیکی در آنها رخ داده و به نسبت اندازه واپسین‌شان، جثه‌ای هیولاگونه به خود گرفته‌اند.

با درنگ در لایه‌ها و پاییدن حجم‌ها به احساسات عجيبی برمی‌خوریم؛ از شعف تا غم از تکامل تا نقصان از هستی تا نیستی. شاد می‌شویم، غمگین می‌شویم، هیجان‌زده و مضطرب می‌شویم. گویی درسفری به تن خویش نهیبی می‌خوریم از خویشن خویش. گویی گزيده می‌شویم با نگاه خویش و شاد می‌شویم به تفکر و تجسم خویش.

رنگ‌ها همه به تبعیت از همین مفاهیم و رویکردها احوال مخاطب را متحول می‌کنند. از سبز روح افزا تا قرمز خروش‌آور در رفت و آمدند و تونالیته‌های متفاوت بین این دو رنگ حس‌های عجيبی را در ما بر می‌انگیزد. در ترکیبی شرارت‌بار از سبزها تا قرمزها به رنگی بر می‌خوریم که حسی از گندیدگی از در جاماندگی و  گریز از  زیبندگی دارد. درست در همین لحظه زردها به کمک می‌آیند و یادآور تابش زندگی‌بخش خورشید می‌شوند. دگربار همین زردها در عبور تونالیته‌هایشان به قرمز و سبز به چرک‌آبه‌ای می‌مانند که نیازشان است به آبی آب تا بشويدشان و به جادوی رنگ سبزشان کند.

هنرمند در ارتباطی مستقیم و بی‌هیچ واسطه‌ای با احساسات پیرامون خویش به خلق این مجموعه آثار پرداخته است. بیش از هر چیزی فی‌البداهه بودن در برخورد هنرمند به چشم می‌خورد. هیجانات و بی‌تابی‌ها و بیم و امید‌ها می‌آیند و می‌گزانند و می‌زایند و می‌میرند و از نو به همین گونه در سفرنامه، در خویش، در احوال خویش و در تلاطم‌های روحی خویش پیش می‌رود. گویی با هر کوک و گره‌ای تجربه از حسی در لحظه‌ای که سپری کرده، منجمد شده تا در آینده دوباره به نمایش گذاشته شود. گویی همچون بخشی از آیین شمن‌ها از کند شدن در زمان و روح لحظه را جستن به تاملی در اجرا رسیده است. هر کدام از کوک‌های بی‌شمار، از لحاظ حسی هیچ نسبتی با کوک قبلی ندارد؛ تجربه‌ای است که پیش‌تر اتفاق نیفتاده و تکرار نشده است. این است جادوی پریسا تقی‌پور در میانه راز دل گفتن‌ با مخاطبانش.

بام گردی
فاطمه بهمن سیاهمرد

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.