منوچهر یکتایی

78

به دلخواهِ او نیست که پریشان شده ❊
درباره منوچهر یکتایی

در نخستین روز زمستان سال 1301 خورشیدی، منوچهر یکتایی شاعر و نقاش چشم به جهان گشود. او که نقاشی را از مدرسه نقاشی کمال الملک آغاز کرده بود، در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به واسطه شاگردی حیدریان و مادام آشوب با فرهنگ و هنر فرانسه آشنایی پیدا کرد و به آن علاقمند شد، اما پس از پایان تحصیل به دعوت اسد بهروزان به نیویورک رفت. در ابتدای دهه بیست، در برخی مجلا‌ت شعرهایی از یكتایی چاپ شد، اما این شعرها، معمولِ زمانه نبودند. نه غزل بودند و نه مانند شعر نو مبتنی بر اوزان. او تا این سال شعر نیما را نخوانده بود، زیرا نیما كتاب نداشت و تا این سال، تنها چند شعر از او، در مجله‌ موسیقی چاپ شده بود.

یکتایی به جای حجم و فضاهای ارتباطی اجسام و اشیا در تابلو، به كاركردهای رنگ و چیدمان فرم‌ها در سطح تابلو گرایش پیدا کرد

یكتایی چندان پیگیر مطالعه نمی‌کرد. حتی سال‌ها بعد از این ‌كه شعر سروده بود، و شعر چاپ كرده بود، كتاب شعری نخوانده بود. هرچند این نخواندن و عدم پیگیری شعر، به نوعی به نفع او شد و سال‌ها بعد كتاب شعر فالگوش را كه منتشر کرد، سبك كار او مثل هیچ كس نبود. یکتایی تا بیست‌ودوسالگی در ایران زندگی كرد و سپس برای آموحتن نقاشی به نیویورک رفت. دوره‌ای كه او وارد آمریکا می‌شود، هنرمندان بسیاری به دلیل جنگ جهانی، از نقاط مختلف جهان به این كشور هجرت می‌کنند. او یک سال بعد به پاریس رفته و در کمتر دو سال به نیویورک باز می‌گردد.

منوچهر یکتایی که تجربه نقاشی به شیوه کمال الملک را داشت و علاوه بر آن، با رنگ و نور در نقاشی ایرانی آشنا بود، در آمریکا و فرانسه با هنر مدرن مواجه شد و دست به تجربیات متفاوتی زد که باعث شد اغلب منتقدان او را از اصحاب اکسپرسیونیسم انتزاعی بدانند. او به جای حجم و فضاهای ارتباطی اجسام و اشیا در تابلو، به كاركردهای رنگ و چیدمان فرم‌ها در سطح تابلو گرایش پیدا کرد. حتی در نقاشی‌های فیگوراتیو خود، مثلاً مجموعه‌ای كه از پرتره‌ها و گلدان‌ها می‌كشید، بیشتر رنگ بود که فرم را فارغ از زمان و مکان تداعی می‌کرد. او به واسطه‌ کاردک و استفاده جرمی از رنگ، تلا‌ش داشت تا رنگ را جسمانی كند؛ گویی همیشه می‌خواهد رنگ را از ساحتِ دیداری به ساحت لامسه بكشاند.

استفاده از برخی تکنیک‌های خاص و استفاده از کاغذ پوست‌نما و چند شگرد ایرانی، منوچهر یکتایی را به یکی از افراد مهم گروه مکتب نیویورک تبدیل کرد

یکتایی در اغلب کارهای خود از رنگ‌آمیزی ضخیم و جرمی استفاده کرده و همین امر نیز او را به نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی نزدیک می‌کند. او از دوستان مارک توبی، فیلیپ گاستون و ویلم دکونیگ بود و معروف است که روتكو به نمایشگاه‌هایش سر می‌زد و می‌گفت: «می‌خواهم با دیدن این تابلوها به شرق بروم» استفاده از برخی تکنیک‌های خاص و استفاده از کاغذ پوست‌نما و چند شگرد ایرانی، منوچهر یکتایی را به یکی از افراد مهم گروه مکتب نیویورک تبدیل کرد. این در حالی است که او مانند اغلب افراد این گروه سبک چندان مشخصی نداشت و گاه اکسپسیونیست انتزاعی بود و گاه فیگوراتیو انتزاعی.

در مقالاتی که‌‌ همان سال‌ها در مجلات هنر بین‌الملل و رینگ چاپ شده، درباره‌ آثار او چنین نوشته‌اند: «منوچهر یکتایی نقاش خوشبختی‌ها و حالات خوش و ظریف جهان ماست و در حالی که با شیوه‌ای نو کار می‌کند، رمانتیسم و شادی‌های زندگی را فراموش نکرده است، مثل این است که اصلاً به درد و رنج کاری ندارد و از این تأثری که بسیاری از افراد انسانی را می‌سوزاند و رنج می‌دهد باخبر نیست و در جهانی ورای امور عادی سیر می‌کند.» به واسطه فضاهای سپید وسیع و رنگ‌های پرنشاط و قلم پرانرژی وی، آبستراکسیون او را آبستره لیریک یا انتزاع غنایی خوانده‌اند. چنین است که این استاد طبیعت بی‌جان، از سطح فرم آشنا برمی‌گذرد و جهان دیگری را پی می‌افکند و به فراخور آن ما را به تمل در رنگ و کلمه وامی‌دارد.
*برگرفته از شعر “مهاجر” از منوچهر یکتایی
#بام_نقاشی
دبیر: یاسمن شاپوری
ترجمه بهار وفایی

تصاویر:


برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.

شرکت نگاه روشن پارس حامی پشت‌بام

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن logo.gif است

بهار وفاییمشاهده نوشته ها

Avatar for بهار وفایی

بام نقاشی دبیر: یاسمن شاپوری مترجم: بهار وفایی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.