تاریخ بازار هنر

116
بازار هنر

بازار هنر


بخش اول: مقدمه

در رشته مطالب مرتبط با اقتصاد و بازار هنر به دنبال آن هستیم
تا تاریخ شکل‌گیری و گسترش این بازار را از قبل رنسانس تا
دوران حاضر بصورت خلاصه بازگو کنیم و به بررسی حراجهای
هنری مهم و تاثیرگذار بپردازیم. بازار هنر، در خلاصه‌ترین تعریف
آن، یک فضای حقیقی و یا مجازی است که خرید و فروش آثار
هنری در آن انجام میگیرد و در پایه‌ای‌ترین سطح، یک اثر
هنری، یک فروشنده، و یک خریدار این بازار را شکل میدهند.
بصورت تاریخی، برخی از مهمترین خرید و فروشهای آثار
هنری در خارج از محدودهای که امروزه بازار هنر شناخته
میشود رخ داده است. رایج‌ترین این داد و ستدها معمولا
شامل معاملاتی است که در آن هنرمندان بصورت شخصی
و مستقل کار کرده‌اند و یا، به مانند آنچه که در اروپای قرون
وسطی اتفاق میافتاد، از طریق موسسات و نهادهایی مانند
کلیسای کاتولیک روم انجام شده است.

در این موارد اثر هنری، مانند نقاشیهای دیواری و مجسمه‌های
محوطه و محراب کلیساها، از ابتدا در محل مورد نظر اجرا
می‌شدند و به همین دلیل نمی‌توانست در بازار آزاد هنر خرید
و فروش شود، علاوه بر این، در معنای مدرن، هنرمند “مالک”
آن اثر نبود. در عوض، هنرمند و یا استادکار قراردادی را امضا
می‌کردند که در آن هزینه مصالح و مواد اولیه، موضوع اثر،
و تعداد آن از پیش تعیین و حق‌الزحمه هنرمند و نیز هزینه
کارگران نیز توافق میشد. از برجسته‌ترین هنرمندان این
دوره می‌توان به Fra Angelico اشاره کرد که نقاشی‌های
دیواری و سقفی او در کلیساهای فلورانس و واتیکان از
مهمترین آثار هنری دوره پیش از رنسانس است. علاوه
بر این موارد، بازار آزادی نیز برای اشیا قابل حمل مانند
منسوجات، اشیا باستانی و عتیقه شکل گرفت که روز
به روز بر اهمیت آن افزوده می‌شد.

گسترش و توسعه بازار هنر به سه عامل وابسته بود:

ظهور مجموعه‌دارها، تولید آثار هنری قابل حمل، و
توسعه مکانیزم‌هایی برای فروش این آثار، چه بصورت
مستقیم توسط هنرمندان –از طریق گالری‌ها، حراج‌ها،
و استودیوهای شخصیشان- و چه از طریق واسطه‌ها.
از قرن 17 میلادی، این واسطه‌های حرفهای بر بازار هنر
مسلط و با عوامل دیگری مانند مشاوران هنری وارد همکاری
شدند. حراجها، که تا قبل از قرن 17 میلادی نادر بودند،
امروزه مرجع اصلی تعیین ارزش آثار هنری و داد و ستد آنها
هستند. جهانی شدن فرهنگ، ارتباطات ماهواره‌ای، و ظهور
اینترنت نیز به شکل چشمگیری بر توسعه بازار هنر در
عصر حاضر تاثیرگذار بوده است.

منبع: https://www.britannica.com

تصاویر:

 

بخش دوم: مجموعه داری قبل از رنسانس

قدیمی ترین سند نشان دهنده بازار هنر در غرب به یونان
باستان باز می گردد؛ فنجانی نقاشی شده توسط
فینتیاس (Phintias) که قدمت آن به 500 سال قبل از
میلاد می رسد و مرد جوانی را در حال خرید یک گلدان
نشان می دهد. اگرچه مهمترین آثار هنری یونان در این
دوره برای معابد و دیگر مکان های عمومی خلق شدند،
اما به موازات آن یک بازار جانبی هم برای داد و سند
اشیا کوچکتر مانند گلدان ها و قطعات برنزی گسترش
یافت.

تاریخ بازار هنر قبل از رنسانس

در دوره هلنیستیک (Hellenistic Age) (30-323 قبل از
میلاد) جمع آوری آثار هنری از اماکن عمومی به فضاهای
شخصی و خصوصی سرایت پیدا کرد. در این دوره آثار هنری
علاوه بر ماهیت و کاربرد مذهبی برای جنبه های زیبایی‌شناسانه
نیز ستایش می شدند. گسترش امپراطوری روم منجر به
نفوذ گسترده آثار هنری در ایتالیا شد و منطقه ای در رم به
داد و ستد کتاب ها، نقاشی ها، و اشیا آنتیک اختصاص یافت.
در دوران آگوستوس (18 قبل از میلاد تا 43 بعد از میلاد) در اکثر
ویلاهای رومی اتاقی را برای نگهداری و نمایش نقاشی ها و
مجسمه ها در نظر می گرفتند. باغ های مجسمه در این دوران
رایج شد که Hadrian’s Villa در منطقه Tivoli مشهورترین
آنهاست. قدمت اولین حراج های هنری نیز به دوران روم باز
می گردد که عموما در موارد ورشکستگی مجموعه دار انجام
می شد.

مذهب انگیزه اصلی مجموعه داری

مذهب انگیزه اصلی مجموعه داری و حمایت از هنر در
قرون وسطی بود. عبادت اماکن مذهبی و گسترش زائران
تاثیر قابل توجهی بر هنر گذاشت. برای نمونه، کلیسای Chartres
با مجموعه ای از آثار هنری در بنای کلیسا تنها برای منزل دادن
تکه ای از لباس مریم مقدس ساخته شد. این روند منجر به
گسترش معاملات سودمندی با زائران اروپای شمالی شد.
علاوه بر این همزمان تقاضای گسترده ای برای اجناس لوکسی
مانند شانه و مهره های شطرنج ساخته شده از عاج فیل
وجود داشت که در قرن 14 میلادی در سراسر اروپا خرید و
فروش می شدند.

تصاویر:

 

بخش سوم: رنسانس، قرن 15 میلادی

بازشناسی جهان کلاسیک در اروپای دوره رنسانس عمیقا
به علاقه روز افزون به اشیاء آنتیک و آثار هنری گره خورده بود.
در این دوره ونیز مهمترین مرکز داد و ستد آثار هنری و جذاب‌ترین
شهر برای هنرمندانی بود که برای فروش آثار خود و نیز خرید
مواد اولیه نادر، مانند سنگ لاجورد، به آنجا می رفتند. از اواخر
قرن 14 میلادی، شواهدی مبنی بر فعالیت بازار آزاد آثار هنری
در ونیز وجود دارد: نقاشی ها بر روی پل Rialto برای فروش
عرضه می شدند و همچنین حراجی هایی نیز در طول جشن
معراج مسیح بر پا می شد. این حراجی ها نه تنها در ونیز،
بلکه در فلورانس نیز رایج بودند.

در این دوره، در هر دو شهر دسته هایی از دلال‌ها فعالیت
داشتند. این واسطه ها بصورت تاریخی به تجارت لباس و
چرم می پرداختند اما به تدریج به معامله اشیا تزئینی خانه
و اتاق‌خواب، مثل صندوقچه لباس عروس (Cassoni)، میز و
صندلی، مجسمه‌ها و نقاشی ها رو آوردند. در اوایل قرن 15،
فلورانس به یک مرکز تجاری مهم برای هنرمندان تبدیل شده بود
که برای گرفتن سفارش کار در آن شدیدا به رقابت با یکدیگر
می‌پرداختند. اگرچه تجارت هنری روزبه‌روز در حال گسترش بود،
اما قیمت آثار هنری در قرن 15 پایین بود. با شروع قرن 16 بود
که تفکر و ادراک “هنرمندان” که نسبت به “صنعتگران” ارتقا پیدا
کرده بود، برای آنها در آمد بیشتری به ارمغان آورد.

بازار هنر در اروپای شمالی

از اواخر قرن 14 گسترش پیدا کرد و در شهرهای بازرگانی
شمال فرانسه و جنوب بلژیک، مانند بروژ، متمرکز شد. اگرچه
معتبرترین آثار هنری (نقاشی ها) در این دوره نیز به هنرمند
سفارش داده می‌شدند اما این آثار تنها بخش کوچکی از بازار
هنر را در کشورهای شمال اروپا تشکیل می‌دادند. برای مثال،
پرده‌های دیوارکوب (Tapestries) کماکان محبوب‌ترین شکل
پوشاندن دیوارها در هلند و جنوب بلژیک بودند که در قرن 16
میلادی به دلیل تقاضای مجموعه داران بزرگی در جنوب اروپا،
مانند خانواده Medici در ایتالیا، ارزش مالی بالایی را در صادرات
کالا به خود اختصاص می‌دادند.

در اسپانیا نیز رشد و توسعه اقتصادی و همچنین افزایش تقاضا
برای کالاهای تجملی منجر به اقبال گسترده‌ای به آثار هنری،
هنرمندان و صنعتگران شد. بازارهای هنری مهمی در مسیر
مکان‌های مذهبی، مانند Santiago de Compostela در
شمال غربی اسپانیا، شکل گرفت، جایی که تجارت گسترده‌ای
از طریق فروش کتاب‌های مذهبی، نقاشی‌های کوچک مذهبی،
و حکاکی‌هایی از آلمان و هلند گسترش پیدا کرد.

تصاویر:

 

بخش چهارم: رنسانس، قرن 16 میلادی

رم، اروپای شمالی و امپراطوری اتریش از اواسط قرن 15
میلادی، رم به تدریج اقتدار ونیز و فلورانس را در بازار هنر
به چالش کشید. در دهه های بعد و بخصوص در قرن 16
بود که رم مهمترین مرکز هنرمندان و حامیان هنر شد. این
جریان عموما به دلیل حمایت پاپ های قدرتمندی بود که
رهبری کلیسای کاتولیک را پشت سر هم در دست گرفتند.
این روند در دوره پاپ ژولیوس دوم به اوج خود رسید.

ژولیوس دوم علاوه بر تندخو و مخوف بودن، به حمایت از میکلانژ
نیز شهره بود، هنرمندی در سن 30 سالگی قدم در راهی گذاشته
بود که نهایتا پردرآمدترین هنرمند دوره خود شد. میکلانژ در زمان
مرگش میراثی بالغ بر 12240 فلورینس (سکه انگلیسی) بر جای
گذاشت، مبلغی بیش از هزینه ای که برای ساخت کاخ پیتی
(Pitti Palace) خرج شد. این در حالی بود که تا یک نسل قبل
از او برای مثال بالاترین دستمزد بوتیچلی (Sandro Botticelli)
برای یک محراب کلیسا تنها 100 فلورینس بود. این رشد چشمگیر
نتیجه دو عامل بسیار مهم بود: شرایط فوق العاده اقتصادی ایتالیا
در قرن 16 و نیز ارتقا غیرقابل پیشبینی جایگاه هنرمندان.

تأسیس اولین آکادمی هنر

قرن 16 میلادی همچنین شاهد ظهور واسطه ها و نماینده هایی
به عنوان متخصصان حوزه هنر بود. این دوره همچنین به عنوان
نقطه شروع رسمی تاریخ هنر غربی (پس از انتشار کتاب
“زندگی هنرمندان” توسط جورجیو واساری در سال 1550 میلادی)
و گسترش نقد هنری و نوشته های تئوریک در نظر گرفته می شود
از دیگر پدیده های بزرگ این قرن می توان به تأسیس اولین
آکادمی هنر و همچنین ابداع و گسترش چاپ (Printmaking)
نقاشی ها اشاره کرد.

تفاوت چشمگیری بین شرایط هنرمندان در رم و در شمال اروپا
وجود داشت، جایی که هنوز هنرمندان را به عنوان صنعتگر
می‌دیدند. یکی از راهکارهای خروج از این بن بست و رکود
اقتصادی برای هنرمندان چاپ آثارشان بود. این مسئله آنها
را از سلطه کارفرمایان متمول و خواسته های سوژه محور
کارهای سفارشی آزاد کرد. هنرمندانی مانند Martin Schongauer و
Albrecht Durer .
در نتیجه این آزادی در “بیان شخصی” ظهور پیدا کردند و به
بلوغ هنری رسیدند و توانستند خروجی چاپ آثارشان را به
گستره قابل توجهی از مخاطب هایشان بفروشند.
جنبش هنری “سبک گرایی” (Mannerism) نیز در اوایل قرن
16 میلادی بوجود آمد و در نتیجه آن سلیقه هنرمندان و نیز
مجموعه داران به سمت آثار غیرعادی، عجیب، و مبهم کشیده
شد. مجموعه ها طیف گسترده تری از آثار هنری را، در مقایسه
با قرن 15، در خود جای میدادند که این مسئله نیز به نوبه خود
بر رونق اقتصاد هنر تاثیر گذار بود.

تصاویر:

 

بخش پنجم: قرن 16 میلادی

در طول قرن 17 میلادی، جمع آوری آثار هنری بیش از پیش
گسترش یافت و به یک فعالیت رسمی و در عین حال تخصصی
تبدیل شد. برای نمونه، گسترش گالری های هنری، به عنوان
مرکز تخصصی نمایش آثار، مجموعه داران را به جای جمع آوری
انبوه کارهای هنری و اشیا عجیب و غریب طبیعی، به تمرکز بر
نقاشی ها و مجسمه ها تشویق می کرد. این روند در طیف
گسترده ای از نقاشی های هنرمندان هلندی دیده می شود.
مشهورترین آن ها نقاشی “مجموعه ویلیام فون هابزبورگ”
است که توسط “دیوید تنیرس” کشیده شده است.

رقابت بین خانواده های قدرتمند وابسته به کلیسا انگیزه
مهم و عامل تاثیرگذاری در حمایت آن ها از هنر و هنرمندان
در رم قرن 17 بود. برای مثال مجسمه سنگ مرمر “ربودن
پروسرپینا به دست پلوتون” شاهکار لورنزو برنینی، توسط
کاردینال “Scipione Borghese” به برنینی جوان سفارش
داده شد. در میانه قرن 17، داد و ستد آثار هنری به اندازه‌ای
بود که بتوان برای آن مالیات تعیین کرد و در سال های پایانی
این قرن، تعداد نمایشگاه های هنرمندان در استودیوهای
شخصی شان و نیز حراج های سالانه به میزان قابل‌توجهی
افزایش پیدا کرده بود.

داد و ستد آثار هنری در قرن 17

با وجود اعتبار هنری قابل توجه رم در قرن 17، مرکز توجه دنیای
هنر در این سده به تدریج به سمت شهرهای شمالی تر اروپا،
ابتدا آنتورپ و سپس آمستردام، کشیده شد؛ جایی که نه تنها
تولید و صادرات آثار هنری حجم بیشتری داشت، بلکه رفت
و آمد بازرگانان و تجار نیز بیشتر بود. از آنجا که حمایت کلیسا و
خانواده‌های سلطنتی در اروپای شمالی کم رنگ بود، بیشتر
هنرمندان هلندی آثار خودشان را برای بازار آزاد و مشتری‌های
طبقه متوسط خلق می کردند. نمونه ای از تغییر بازار هدف را
می‌توان در کار رامبرانت فان راین (Rembrandt van Rijn) دید،
که با آگاهی از وضعیت زمان خود کپی هایی چاپ شده از اثرش:
“شفا دادن بیمار به دست مسیح” را به قیمت 100 گیلدر یا بیشتر
می‌فروخت، که قیمت قابل ملاحظه ای در آن زمان به حساب
می‌آمد. به همین دلیل بود که این اثر به نام دیگری نیز شناخته
شد: “چاپ صد گیلدری”.

بزرگترین مجموعه آثار هنری

رقابت خانواده های سلطنتی در جنوب اروپا، مانند فرانسه و
اسپانیا، در جمع آوری آثار هنری نیز بر رونق اقتصادی هنر
تاثیرگذار بود. برای مثال مجموعه سلطنتی اسپانیا در انتهای
قرن 17، با جای دادن شاهکارها و تولیدات هنری 200 سال
قبل از خود، با داشتن 5500 نقاشی، یکی از بزرگترین
مجموعه‌ها در زمان خود بود.

تاسیس شرکت های بازرگانی انگلیسی و هلندی با هدف تجارت
با شرق آسیا در ابتدای قرن 17 میلادی، منجر به افزایش قابل توجه
حجم داد و ستد بین اروپا و آسیای شرقی شد. افزایش ناگهانی
تقاضا برای ظرف های سرامیکی تاثیر قابل توجهی بر بازار این
صنعت/هنر در چین داشت تا آنجا که کارخانه های بزرگی تنها
برای تامین مواد اولیه این ظرف ها تاسیس شد. اگرچه در نیمه
اول قرن هفدهم حدود 2/3 میلیون قطعه سرامیکی توسط
شرکت‌های اروپایی از شرق آسیا صادر شد، اما حجم قابل‌توجهی
از این محموله‌ها به سمت جنوب آسیا، هند، و کشورهای اسلامی
خاورمیانه سرازیر میشد.

واردات حجم بالایی از سرامیک به اروپا نه تنها منجر به گسترش
این صنعت در کشورهایی مانند آلمان شد، بلکه بر چیدمان و
دکوراسیون فضاهای داخلی نیز تاثیر گذاشت. مجموعه داران نیز
از این روند بسیار متاثر شدند، تا آنجا که شاه لهستان قصری را
با نام “قصر ژاپنی” تنها برای جا دادن مجموعه اشیا سرامیکی‌اش
بنا کرد.

تصاویر:

 

بخش ششم: قرن 18 میلادی

روند تخصصی شدن مجموعه داری و داد و ستد آثار هنری که
در قرن 17 شروع شده بود، در قرن 18 میلادی نیز ادامه یافت.
حراج آثار هنری نیز جدی تر ادامه پیدا کرد و مهمترین مراکز
حراج آثار هنری که امروزه می شناسیم (Christie، Bonham،
و Philips) در این قرن تأسیس شدند و شروع به کار کردند.
وِنیز کماکان یکی از مراکز مهم بازار هنر در این قرن بود و
واسطه های زیادی در این شهر برای خانواده های سلطنتی
فعالیت می کردند. فلورانس هم به دلیل بازار توریست بزرگی
که داشت، در داد و ستد آثار هنری مخصوصا اشیا برنزی
نقش مهمی ایفا می کرد.

بزرگترین مجموعه داران قرن 18

جدای از بریتانیا، بزرگترین مجموعه داران قرن 18، آگوستوس
دوم (پادشاه لهستان)، فردریک دوم (پادشاه پروس)، و کاترین
دوم (ملکه روسیه) بودند. آگوستوس نقاشی های قدیمی
زیادی در مجموعه خود داشت، از جمله گران قیمت ترین تابلو
نقاشی در سال 1754، نقاشی Sistine Madonna اثر رافائل.
فردریک بعضی از بزرگترین نقاشی های آنتونی واتو، شامل
The Signboard of Gersaint را در مجموعه خود داشت و
کاترین هم موزه Hermitage را در 1764 تاسیس کرد و
مجموعه فوق العاده نقاشی های قدیمی رابرت والپول
را از طریق جیمیز کریستی (بنیان گذار خانه حراج کریستی)
بدست آورد.

رویکرد علمی واسطه‌ها به قیمت‌گذاری آثار هنری

در این قرن بعضی از هنرمندان شاخص، مانند آنتونی واتو،
منحصرا با رابط ها و دلالان، و یا کارفرماهای شخصی کار
می کردند. نمونه ای از مراکز این رابط ها در نقاشی
The Signboard of Gersaint جاودانه شده است. در همین دوران،
دلیل رویکرد علمی تر واسطه ها در آن زمان و نیز روی آوردن به
نقد آثار هنری قیمت‌گذاری نقاشی های قدیمی تخصصی‌تر شد.
شاید بتوان اولین نمونه های نقد آثار هنری را به Denis Diderot
در کاتالوگ های نمایشگاه های پاریس نسبت داد.

نقش واسطه ها در فروش آثار هنری این دوره

از دیگر نقشهای مهم واسطه ها در فرانسه قرن 18 می توان
به طراحی داخلی خانه ها و اشیا لوکس و تزئینی مرتبط با
آن اشاره کرد. این واسطه های اشیاء دکوراتیو یا در اصطلاح
تخصصی تر marchands merciers، مسئولیت تامین سرمایه،
مذاکره با مشتری ها، کارکردن با صنعتگران متخصص و در کنار
هم قرار دادن آنها، کنترل کیفیت محصول نهایی و همچنین در
برخی موارد مسئولیت طراحی فضا را نیز بر عهده داشتند.
یکی از بهترین نمونه کارهای این هنر/صنعت ساعت های
سرامیکی نقش و نگار داری است که حاصل کار چند گروه
مختلف صنعتگر است و در آن بخش های متفاتی، از ساعت
گرفته تا شمایل های سرامیکی و شمعدانی های گلدار،
با یکدیگر ترکیب شده اند.

شکوفایی تجارت و حراج های مستقل

با وجود رونق اقتصادی چشمگیر بریتانیا، لندن تا قرن 18 میلادی
در زمینه بازار هنر عقب افتاده بود. شکوفایی یکباره این بازار
پس از افزایش محبوبیت پخش و انتشار آثار هنری و نیز فروش
نسخه های چاپی (Print Selling) از آثار بین طبقه متوسط
مخاطبان اتفاق افتاد. برگزاری حراج ها در لندن تا قرن 17 در
انحصار دولت بود. در اوایل قرن 18 بود که تضعیف نهاد دولتی
مرتبط و نیز انتقال روش های نوین حراج از هلند راه را برای
شکوفایی تجارت و حراج های مستقل و شخصی هنری باز
کرد.

در همین دوره بود که جیمز کریستی (James Christie) در سال
1766 مرکز حراج اش را تأسیس کرد. پس از مدتی با انتقال
تجارت‌اش به “محله اشرافی” در غرب لندن به عنوان حراجی آثار
“فاین آرت” شناخته شد. کریستی در 1779 بزرگترین حراج قرن
18 را در لندن برگزار کرد که در آن بخش اعظم مجموعه نقاشی‌های
قدیمی رابرت والپول به قیمت 40000 پوند به کاترین کبیر فروخته شد.
در سال های پایانی قرن 18 میلادی، دو مرکز حراج مهم دیگر که
تا امروز به فعالیت خود ادامه داده اند در لندن افتتاح شدند: Bonham
در 1793 و Philips در 1796.

تصاویر:

 

بخش هفتم: قرن 19 میلادی، قسمت اول

برخوردها و کشمکش های اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19
میلادی فضایی نا امن را در سراسر اروپا ایجاد کرده بود.
نخبگان و اشراف زادگانی که به اندازه کافی آینده نگری
داشتند، به دنبال انتقال دارایی و ثروت خود به مکان امن‌تری
بودند. در این میان آثار هنری یکی از قابل حمل ترین دارایی‌ها
به حساب می آمد. در برخی موارد نیز شرایط به گونه ای بود
که چاره ای جز فروش و از دست دادن بخش بزرگی از گنجینه
آثار هنری را برای مجموعه داران باقی نمی گذاشت که این
مسئله فرصت بزرگی برای حراجی ها به حساب می آمد.

جیمز کریستی نمونه شاخصی از این جریان است، او سود
بزرگی از انقلاب فرانسه برد، زمانی که جایگاه پاریس به عنوان
پیشرو بازار هنر اروپا از بین رفت و بازار هنر لندن قدرت گرفت.
تهاجم های ناپلئون به ایتالیا و بلژیک مجموعه های گرانبهایی
را در اختیار او قرار داد. به کمک تیمی از متخصصین هنری، فرانسه
عصاره مجموعه های اروپایی را کشید و شاخص ترین آثار هنری
را به چنگ آورد.

شاخص‌ترین آثار هنری

پاپ مجبور شد که بالغ بر 100 شاهکار هنری از گنجینه های
واتیکان را، مانند مجسمه نیم تنه (Belvedere Torso)، مجسمه
لائوکون (Laocoön)، و نقاشی تبدیل صورت (Transfiguration)
رافائل را تسلیم کند. ونیز نیز اسب های کلیسای جامع سنت مارکو
( Saint Mark’s Basilica) و نقاشی عروسی در قانا
(Marriage of Cana) اثر پائولو ورونزه را از دست داد. در دوره‌ای
از تاریخ، موزه ناپلئون عظیم‌ترین گنجینه آثار هنری را در خود
جای داده بود.

از نیمه قرن 19 میلادی، علاقه به اشیا عتیقه و جمع‌آوری آنها با
بالا رفتن قیمت این اشیا گسترش یافت و منجر به ظهور واسطه‌هایی
شد که تخصص آنها داد و ستد اشیا دست دوم بود. یکی از این
واسطه‌ها Edward Holmes Baldock بود که در دهه 1830
مشتری‌های اشرافی اش را با ترکیبی از اشیا اصل و تقلبی
تامین می کرد. گرایش به اشیا عتیقه، بر روی صنعت نقره لندن
تاثیر چشمگیری داشت. تولید کننده های بزرگ نقره، حجم بزرگی
از اشیا نقره عتیقه را جمع آوری کردند تا به عنوان منبعی برای
طراحی محصولاتشان از آن ها استفاده کنند.

تصاویر:

 

بخش هفتم: قرن 19 میلادی، قسمت دوم

زمانی که ملکه ویکتوریا در 1837 به قدرت رسید، هنر معاصر
انگلستان به سرعت رونق پیدا کرد و هنرمندان این دوره از
ثروت و جایگاه اجتماعی دور از انتظاری بهره‌مند شدند. چند
عامل مهم در این تغییر سهم داشتند: ظهور مجموعه‌داران
نوینی که ترجیح می‌دادند پولشان را برای هنر هم‌دوره خود
خرج کنند، گسترش حراج‌ها و نمایشگاه‌های عمومی، و نیز
قدرت گرفتن واسطه‌ها. موفقیت و قدرت گرفتن واسطه‌ها
نیز به دنبال برگزاری نمایشگاه‌های تبلیغاتی بود که درآمد
قابل توجهی را برای آنها در پی داشت و نیز بازار پرسود
بازتولید آثار هنری را به لطف صنعت چاپ گسترش داد.

تاثیرات واسطه ها بر جریان هنری

یکی دیگر از تاثیرات واسطه ها بر جریان هنری را می‌توان
درPaul Durand-Ruel دید که نقش محوری‌ای در گسترش
امپرسیونیسم داشت و تبدیل به اولین واسطه‌ای شد که
سیستم سنتی حمایت هنری در فرانسه را شکست. او بر
خلاف رویکرد گالری‌های رسمی پاریس، با برگزاری نمایشگاه‌ها
و سرمایه‌گذاری مالی سنگین بر روی آثار هنری امپرسیونیست‌ها
و حمایت از آنها، در نهایت جریان و بازار هنر امپرسیونیست را
ایجاد کرد. روئل به مدت 20 سال، از 1871 تا 1890 صدها هزار
فرانک فرانسه برای نقاشی های امپرسیونیست های گمنام و
ناشناخته فرانسوی هزینه کرد.

شکوفایی هنرمندان امپرسونیست

در ادامه این روند و در سال‌های 1891 تا 1922 حدود 12000
تابلو نقاشی را به قیمت میلیون‌ها فرانک از نقاشانی مانند
Manet، Renoir، Pissarro، Degas، و Sisley خرید. این
حمایت‌های مالی و روانی باعث شکوفایی هنرمندان امپرسونیست
و ریشه دادن این جریان شد. رویکرد پائول روئل برای اولین بار
در تاریخ تصویری ایدئولوژیک و جدید از واسطه‌ها به عنوان سلیقه‌ساز
و جریان‌ساز ارائه کرد. در اواخر قرن 19 میلادی و همزمان با رونق
اقتصادی بود که مجموعه داری از انحصار خانواده های اشرافی
درآمد و به خانواده‌های ثروتمند منتقل شد. مجموعه داران آمریکایی
نیز کم‌کم به عرصه آثار هنری، عتیقه و بطور کلی بازار هنر وارد شدند.

تصاویر:

 

بخش هشتم: قرن 20 میلادی، قسمت اول

یکی از مهمترین عوامل توسعه بازار هنر در قرن بیستم، ظهور
مجموعه داران و واسطه های آمریکایی بود. از میان واسطه‌ها،
جوزف دووین (Joseph Duveen) موفق ترین فرد بود. تاثیر او
آنقدر چشمگیر بود که سال های بین 1900 تا 1940 را
“عصر دووین” نامیدند. در آن دوره نقاشی های پرتره در بین
مجموعه‌داران آمریکایی به شدت مورد استقبال قرار می گرفت،
که شاید دلیل عمده آن را بتوان به رواج اشراف سالاری در آن
سال های جامعه آمریکا نسبت داد.

دووین مهارت چشمگیری در ترویج و تقویت این سلیقه در آن دوره
داشت و پاداش این تلاشش را در بزرگ ترین معامله اش در 1921
گرفت. معامله ای که در آن نقاشی پسر آبی (Blue Boy) اثر توماس
گینزبرا را به قیمت 182000 پوند (معادل 700 هزار دلار در این زمان)
به هنری هانتینگتون فروخت و این اثر را پس از نقاشی مدونا (مریم)
و کودک (Madonna and Child) اثر داوینچی، به دومین نقاشی
گران قیمت دنیا در آن زمان تبدیل کرد.

توجه به آثار هنری قدیمی

در ابتدای قرن بیستم میلادی، اغلب مجموعه داران آمریکایی به
آثار هنری قدیمی علاقه مند بودند. اما این روند در سال 1913 با
شروع به کار نمایشگاه آرموری (Armory Show) در نیویورک و
همچنین تصمیم کنگره آمریکا مبنی بر کاهش 15 درصدی مالیات
بر آثار هنری با قدمت کمتر از 20 سال تغییر کرد. علاوه بر این
دو عامل، فعالیت‌های آلفرد استیگلیتز در راستای حمایت از
کارهای هنرمندان نوگرایی چون کنستانتین برانکوشی و خوان گری،
که آثارشان را در گالری خودش (291) واقع در نیویورک به نمایش
می گذاشت، بر علاقه مجموعه داران آمریکایی نسبت به هنر
معاصر تاثیر بسزایی داشت.

هرچند که رونق چشمگیر بازار هنر در دهه 20 میلادی با سقوط
بازار سهام در 1929 و ورود اقتصاد آمریکا و جهان به دوره رکود
بزرگ متوقف شد اما در همین دوره نیز همکاری چند مجموعه‌دار
مطرح و فروش تعداد قابل توجهی از شاهکارهای هنری به آندرو
ملون در 1931 پایه مجموعه بزرگ “گالری ملی هنر” در واشینگتون
شد.

www.britanica.com
www.newyorker.com

تصاویر:

 

بخش هشتم: قرن 20 میلادی، قسمت دوم

جنگ جهانی دوم به شدت بر بازار هنر لندن اثر منفی داشت
و تعداد زیادی از واسطه های هنری یهودی در پاریس را نیز
مجبور به مهاجرت به نیویورک کرد. همانند حکومت ناپلئون،
نازی ها نیز غارتگر آثار هنری بودند. هرمان گورینگ، از اعضای
ارشد حزب نازی، صدها مجموعه شخصی و هزاران اثر هنری
متعلق به یهودی ها را به نام حزب تصاحب کرد.

موفقیت بازار هنر معاصر نیویورک

بازار هنری نیویورک از نقل مکان یهودی ها به این شهر بیشترین
منفعت را برد و رقیبی برای پاریس به عنوان مرکز هنر مدرن و
معاصر شد. از مهمترین واسطه های هنری پناهنده می توان
به پگی گوگنهایم اشاره کرد که نقش مهمی در حمایت از
جکسون پولاک و شناساندن کارهای انتزاعی او داشت.
موفقیت بازار هنر معاصر نیویورک وابسته به تعداد قابل توجه
مجموعه داران علاقمند به هنر جدید و نیز رابطه مثلثی پیچیده
بین واسطه ها، منتقدین، و موزه ها بود. مراکز حراج نیز از 1973
به بعد، و پس از حراج 50 اثر هنری از مجموعه پاپ آرت رابرت
اسکال به قیمت 2/2 میلیون دلار، نقش بزرگی در فروش آثار
هنری معاصر ایفا می کردند.

تاثیر مراکز حراج ساتبیز و کریستیز

مراکز حراجی مانند ساتبیز و کریستیز تاثیر چشمگیری در تغییر
وضعیت بازار هنر در اروپای پس از جنگ داشتند. یکی از ابتکارات
پیتر ویلسون در ساتبیز، برگزاری حراج هایی مجلل با حضور تعداد
زیادی از چهره های معروف (سلبریتی ها) بود. او این کار را اولین
بار به منظور جذب خریدارهای خصوصی در حراج نقاشی‌های
مجموعه شخصی یاکوب گلدشمیت در 1958 انجام داد. در آن
حراج، در 21 دقیقه هر 7 تابلو به فروش رفت و رکورد گرانترین
تابلوی نقاشی و نیز رکورد بیشترین فروش در یک رویداد هنری
شکسته شد.

کریستیز نیز به کمک روابط مستحکم خود با طبقه اشرافی
بریتانیا، بر رونق بازار هنر تاثیر داشت. در یکی از حراج های
کریستیز در 1970، نقاشی “پرتره خوان د پارخا” اثر “دیه گو
ولاسکوئز” به حراج گذاشته شد و برای اولین بار در تاریخ یک
تابلوی نقاشی به قیمت بیش از 1 میلیون پوند به فروش رفت.
این اتفاق عمدتا نتیجه رقابت بین موزه های آمریکایی و
نشان‌دهنده نقش پر رنگ موزه ها در ارزش گذاری آثار هنری
در دوره بعد از جنگ بود.

www.britanica.com
www.newyorker.com
www.theguardian.com

تصاویر:

بخش نهم: قرن 21 میلادی

با آغاز قرن 21، بر اهمیت نمایشگاه های آثار هنری و اشیا
آنتیک پیوسته افزوده می‌شد. از میان مهمترین نمایشگاه‌ها
می‌توان به Biennale des Antiquaires در پاریس،
Grosvenor House Art and Antiques Fair در لندن، Armory
Show در نیویورک، و European Fine Art Fair در ماستریخت
اشاره کرد. این مراکز، تبلیغات گسترده و بازدید کننده‌های
زیادی را برای واسطه‌ها به ارمغان آوردند. همچنین به خریداران
نیز این اطمینان را می‌دادند که تمامی آثار با سختگیری
و وسواس خاصی کنترل و بررسی شده‌اند. علاوه بر این ها،
خریداران این امکان را داشتند که آثار هنری و قیمت‌شان را
به راحتی با یکدیگر مقایسه کنند.

دلیل محبوبیت نمایشگاه‌ها

محبوبیت روز افزون نمایشگاه‌ها را می توان به یک عامل
دیگر هم نسبت داد: خبری که در ژانویه 2000 بازار هنر را
تکان داد؛ زمانی که مدیر اجرایی کریستیز اسنادی را منتشر
کرد که تبانی دو مرکز حراج کریستیز و ساتبیز را در تعیین نرخ
کمیسیون نشان می‌داد. در پی این ماجرا این دو مرکز حراج
قدرتمند دنیا محکوم به پرداخت مبلغ 590 میلیون دلار جریمه
و مالیات شدند.
در سال بعد، سود مالی ساتبیز تقریبا نصف شد و بسیاری از
تحلیل‌گران پیشبینی کردند که دوره سلطه ساتبیز و کریستیز
بر بازار هنر دنیا به پایان رسیده است. هرچند این پیشبینی
کاملا به وقوع نپیوست، اما فرصتی شد برای رقبای این مراکز
تا جایگاه آنها را به چالش بکشند.

روند جهانی شدن و تسهیل دسترسی به بازارهای جهانی

در سال 2000 و پس از تصویب قوانین اتحادیه اروپا، انحصار
برگزاری حراج در فرانسه از دست مراکز حراج فرانسوی خارج
شد، در نتیجه دیگر مراکز از جمله ساتبیز و کریستیز اولین
حراج‌شان را در پاریس برگزار کردند و در سال‌های بعد بخشی
از تجارتشان را به این شهر انتقال دادند. روند جهانی شدن و
تسهیل دسترسی به بازارهای جهانی یکی از محرک‌های این
قرن برای تجارت هنری بود.
سرمایه‌گذاری 214 میلیون پوندی Fine Art Group در سال 2003
اولین جریان اقتصادی کلان در حوزه هنر در قرن 21 بود که با
سرمایه‌گذاری British Rail Trust در سال 1974 قابل مقایسه
است. این جریان منجر به تشکیل موسسات سرمایه‌گذاری
دیگری با محوریت هنر شد و به دنبال آن در دهه اول قرن 21،
تعداد موسسات مالی مشاور در زمینه سرمایه‌گذاری هنری
رشد چشمگیری داشت. در این میان می‌توان به Citibank
نیویورک و UBS سوئیس اشاره کرد.

تصاویر:

دبیر : هژیر کهریزی

#بام_اقتصاد_هنر

هژیر کهریزیمشاهده نوشته ها

Avatar for هژیر کهریزی

دبیر بام اقتصاد هنر

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.