حرکتی از بازنمایی به زیستن در رنگ

نمایشگاه انفرادی «در میان شاخهها» تازهترین تجربهی بامداد رضوانیان است که اوایل آبانماه 1404 در گالری شمیس برگزار شد؛ مجموعهای که مخاطب را به تماشای چرخشی بنیادین در جهان تصویری هنرمند دعوت میکند. رضوانیان، نقاشی که سالها با پرتره و طبیعتبیجانهایش شناخته میشد، اینبار نه به بازنمایی جهان بیرون، بلکه به پژواک جهان درونی خود روی آورده است. در این آثار، رنگ از قید فرم رها شده و به جوهر اصلی نقاشی بدل گشته است. ضربهقلمهای آزاد و درهمتنیده، ریتمی سیال و پرانرژی میسازند؛ ریتمی که گاه به شاخهای از درخت یا پرندهای در میان برگها شباهت پیدا میکند، اما بلافاصله از مرز بازشناسی عبور میکند و به احساسی ناب از تپش زندگی بدل میشود. اینجا طبیعت دیگر تصویر نیست، بلکه حضوری حسی و زنده است؛ نوعی امتزاج از درون و بیرون، از نقاش و جهان پیرامونش. رضوانیان در این مجموعه از متریالی مانند اکرلیک استفاده کرده که سرعت، شهود و خطرپذیری بیشتری میطلبد. مشخص است که رنگها بهجای لایهگذاریهای آرام گذشته، با جسارت و گاه با تکرار و بازنگری مداوم بر بوم نشستهاند. او خود گفته بود که بارها لکهها را گذاشته و تغییر داده تا به فرم دلخواه برسد؛ و همین فرآیندِ تغییر و کلنجار، در سطح تابلوها به وضوح حس میشود. گویی هر اثر نتیجهی گفتوگویی طولانی میان هنرمند و بوم است. درخت و پرنده تنها نشانهاند؛ استعارههایی از تداوم، رهایی و میل به پرواز. رنگهای روشن و پرجنبوجوش، حضور کمرنگ خاکستریها و فضای نفسگیر بومهای بزرگتر نسبت به گذشته، همگی خبر از جستوجویی تازه میدهند: جستوجوی لحظهای که نقاشی دیگر «تصویر کردن» نباشد، بلکه خود «تجربهی زیستن» شود. عنوان نمایشگاه و بیانیهی شاعرانهی هنرمند کلید درک این جهان تازهاند؛ آنجا که او از گرمای قلبی سرخ در میان شاخهها میگوید و از آوازی که به رنگ بدل میشود. در این تابلوها، طبیعت نه بهعنوان منظرهای بیرونی، بلکه بهمثابهی خاطرهای درونی و زنده حضور دارد؛ خاطرهای که در بافت رنگها و حرکت دست هنرمند دوباره جان میگیرد و مخاطبی که همیشه شاهد آثار او بوده در این نمایشگاه به خوبی این مسئله را درک میکند. «در میان شاخهها» تنها نمایش تغییری در سبک نیست؛ بلکه نشانهی بلوغی در نگاه و زیست هنرمند است.
بامگردی
فاطمه قاسمی





