دگردیسی از ساحت روزمره به ساحت اساطیری

آثار رضا قاضی دو بُعد بهظاهر متمایز از ساحت عینی و ذهنی را با هم آشتی میدهند: زندگی روزمره و اسطوره. این کارها دو حس و معنا را همزمان در خود منعکس میکنند. از یک سو بهنظر میرسد شاهد یک صحنهی معمولی و عادی از زندگی روزمره هستیم. از سوی دیگر انگار لحظهای آیینی و اسطورهای را بهنظاره نشستهایم. از جهت دیگر برای این آثار عناوینی در نظر گرفته شده که بعضی صحنهای متداول و عادی را به ذهن میرساند (مثل «مادر، پدر و فرزندان» ، «مطرب» یا «با من برقص») و برخی دیگر لحظهای متمایز و آیینی (مثل «ضیافت» ، «آدم و حوا، سیب» یا «در انتظار معجزه» ) . بهنظر میرسد تقریباً همهی آثار همزمان به هر دوی این حالت از تمایز فوق، تعلق دارند. به این معنی که لحظهای از زندگی روزمره را میبینیم که باری آیینی و اسطورهای دارد؛ چه آثاری که عنوانشان لحظهای از زندگی روزمره را تداعی میکند، چه کارهایی که عناوینی آیینی را یدک میکشند. در نگاه کارل گوستاو یونگ این دو ساحت بهلحاظ نظری از هم جدا نیستند. شما ممکن است در زندگی روزمره با لحظهای روبهرو شوید که گویی بار معنایی متفاوتی برایتان دارد؛ ممکن است شما را به صحنهای آیینی متصل کند، مثل یک ضیافت که همزمان میتواند ضیافتی معمولی و عادی باشد یا شبیه به آیینهای برگزاری بزم و سور گذشته بهنظر برسد. یا در نمونهای دیگر، میشود اتفاقی روزمره که بهظاهر فاقد معنایی خاص است، به قصهی اسطورهای آدم و حوا شباهت پیدا کند. در نگاه نظریهپردازانی مثل یونگ یا جوزف کمبل، اسطوره جزئی لاینفک از ذهن است و در زندگی روزمره هر آنْ امکان دگردیسی و تغییر لحظهی روزمره به لحظهای آیینی با بار اسطورهای وجود دارد. آنچه در فرم کارهای رضا قاضی این تغییر معنا از ساحت روزمره به آیینی را نشان میدهد، پنهان کردن جزئیات فیگوراتیو با رنگ و خط است. از طرف دیگر، معمولاً در این تصاویر تعداد فیگورها، بهتعدادی است که از دید یونگ و اسطورهشناسان دیگر، اعدادی با بار معنایی اسطورهای هستند، مثل ۲ یا ۳. در نهایت آنچه از تصاویر برمیآید این است که آثار رضا قاضی سعی در نمایش لحظهای از یک زندگی روزمره را دارند، که از ساحت روزمرگی خارج و به دنیای اساطیر و آیینها متصل گشته است. این صحنهی خاص تصویر را از نمایش یک دنیای عینی به تصویری از جهان ذهنی منتقل میکند. گرچه انگار ایدهی اولیه، یک لحظهی مواجهه با اتفاقی معمولیست با کمک ترفندهای فرمی، آن لحظه، به تصویری متمایز، با بار معنایی اسطورهای تبدیل میشود.
بامگردی
هومن هنرمند








