عکس پرسشگر؛ عکس هنرمندانه

3

گفتگوی فرهاد رضایی با کورش ادیم

کوروش ادیم، عکاس و تصویرساز ایرانی، در سال ۱۳۵۰ در شهر بابل به دنیا آمد. با وجود این‌که دیپلم علوم تجربی و لیسانس بیولوژی دارد، از سال ۱۳۶۵ با شعر آشنا شد و فعالیت‌های جدی خود را در این زمینه از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد. شعرهای او در مطبوعات و رسانه‌های ادبی دهه‌ی ۷۰ و ۸۰ منتشر می‌شد. کتاب اول او در حوزه‌ی شعر، در سال ۱۳۸۰ با عنوان «سایه‌ی گیسوانی بر سنگ» توسط نشر قو و کتاب دومش در سال ۱۳۹۴ به نام «بنابراین» توسط نشر بوتیمار چاپ و منتشر شد. او از سال ۱۳۷۰ با عکاسی آشنا شد و به دست‌ورزی در این هنر و تکنیک روی آورد. با توجه به سابقه‌اش در ادبیات و شعر، عکس‌های او فضایی شاعرانه پیدا کرد. در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد، عکس‌های خلاقانه‌اش که در حوزه‌ی عکاسی فاین‌آرت طبقه‌بندی می‌شوند، مورد توجه علاقه‌مندان و رسانه‌های هنری ایران قرار گرفت و پیروانی یافت که تاثیر آنها تا کنون در آثار عکاسان جوان ایرانی دیده می‌شود.
او از همان سال‌های آغازین تجربه‌هایش در عکاسی، یادداشت‌ها و مقالاتی نیز در خصوص هنر عکاسی و مسائل تئوری و زیبایی‌شناسی این هنر در مطبوعات و رسانه‌های ایرانی منتشر کرد و در آموزشگاه‌های تخصصی و مراکز آموزشی به تدریس آموخته‌هایش پرداخت. همچنین در دهه‌ی ۹۰ شمسی، یک مجله‌ی الکترونیکی اختصاصی در مورد هنر عکاسی با عنوان «هست» راه‌اندازی کرد و سردبیری آن را به عهده گرفت. وی صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول مجله‌ی «تصویرنامه» نیز هست که در حوزه‌ی ادبیات و هنر منتشر می‌شود.

کورش ادیم همچنین عضو شورای انتخاب و هیئت داوران چندین جشنواره‌ی ملی و بین‌المللی عکاسی، عضو هیئت داوران دهمین بینال عکس ایران و از اعضای شورای سیاست‌گذاری یازدهمین بینال عکس ایران بوده است. آثار او در بیش از ۱۰۰ نمایشگاه و فستیوال داخلی و بین‌المللی در کشورهای ایران، یونان، انگلستان، فرانسه، لهستان، آمریکا، مجارستان، اسکاتلند، امارات متحده‌ی عربی، قبرس، بلژیک، سوئد، هلند و تونس به نمایش درآمده و در چندین کتاب، مجله، روزنامه بین‌المللی منتشر شده‌اند.

چگونه مسیرتان از زیست‌شناسی به عکاسی و هنر کشیده شد؟
فعالیت در هنر را از سن هفت یا هشت‌سالگی آغاز کردم. نخستین آشنایی‌ام با خوشنویسی بود و از همین طریق با طراحی، نقاشی، مینیاتور و تذهیب آشنا شدم. سپس در سال ۱۳۷۰، با عکاسی آشنا شدم. زیست من، زیستی فرهنگی، هنری و ادبی بود؛ به‌طوری‌که در دوران نوجوانی به سرودن شعر می‌پرداختم. بنابراین ورودم به دنیای هنر از مسیر علم یا علوم پایه و زیست‌شناسی نبوده است. در واقع، پس از دریافت دیپلم بود که به سراغ زیست‌شناسی رفتم. به‌بیان‌دیگر، هر یک از این مسیرها _هنر و علم_ روندی مستقل داشتند و هنر در وجودم پیشینه‌ای بسیار عمیق‌تر و قدیمی‌تر داشت.

ایده کتاب «لبخند شاعر» از کجا آمد؟
از دهه‌ی شصت، هم شعر می‌نوشتم و هم با شاعران در ارتباط بودم. بسیاری از دوستان خوبم از شاعران شناخته‌شده‌ی کشور هستند. همیشه این علاقه را داشتم که وقتی کسی بخواهد درباره‌ی یک شاعر جستجو کند و او را بهتر بشناسد _حتی اگر آن‌سوی دنیا باشد_ بتواند بداند این شاعر کیست و چهره‌اش چگونه است. در طول سال‌ها به‌صورت پراکنده از شاعران عکاسی می‌کردم، اما این کار منسجم و هدفمند نبود. در نیمه‌ی دهه‌ی نود، تصمیم گرفتم به عکاسی از شاعران نظم و ساختار ببخشم. این تصمیم با پیشنهادی از سوی نشر ورا (بوطیمار) تقویت شد؛ پیشنهادی برای انتشار کتابی از پرتره‌ی شاعران، چراکه در فضای اینترنت، تصاویر پرتره‌ی قابل قبولی از بسیاری از آنان وجود نداشت. با همکاری نشر ورا، این نیاز را به‌صورت عملی برطرف کردیم. استودیویی در حیاط نشر برپا کردیم و با برنامه‌ریزی دقیق و مشارکت عوامل نشر، روزانه از شاعران عکاسی می‌کردم.

چرا لبخند شاعر؟
همیشه فکر می‌کردم شاعران در فضایی نوستالژیک، اندوه‌بار و حزن‌انگیز زندگی می‌کنند. اما به‌مرور دریافتم که آن‌ها هم انسان‌اند؛ لبخند می‌زنند، لحظاتی را با خوشی سپری می‌کنند. هرچند شاید این لحظات کمتر رخ دهد یا کمتر دیده شود. دوست داشتم کتابی داشته باشم که شاعر را نه در حال تامل یا سکوت، بلکه در لحظه‌ای از لبخند به تصویر بکشد. برخی از شاعران، به‌صورت طبیعی لبخند بر لب داشتند، اما برخی دیگر با همراهی و تلاش عوامل نشر، سعی می‌کردند لحظه‌ای لبخند بزنند، حتی اگر کوتاه باشد. حاصل این تجربه و تلاش مشترک، کتابی شد با عنوان «لبخند شاعر»؛ تصویری متفاوت و صمیمی از چهره‌ی شاعر، که کمتر دیده شده بود.

شما تجربه نمایشگاه آرتیست بوک دارید. کتاب عکس یا چه ویژگی‌ای باید داشته باشد تا فقط «آلبوم عکس» نباشد و تبدیل به اثر هنری شود؟
یک کتاب عکس، اگر به تنهایی مجموعه‌ای از تصاویر یک عکاس باشد، می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد؛ به‌ویژه اگر از دل نگاه آگاه، عمیق و مولفانه‌ی یک عکاس بیرون آمده باشد. چنین کتابی می‌تواند خود را از سطح یک آلبوم تصویری فراتر ببرد و بر جامعه، حتی بر مخاطب عام، تاثیراتی عمیق و ماندگار بگذارد. در صورتی که آن کتاب در قالب «آرتیست‌بوک» تولید شده باشد _چه با تیراژ محدود و چه در چاپ افست یا دیجیتال با تیراژ بالا_ لازم است که از ذهنیت خلاق، جسور و پیشرو یک فتوآرتیست الهام گرفته باشد؛ یعنی کسی که عکس را نه صرفا به‌عنوان یک ابزار ثبت، بلکه به‌عنوان یک مدیوم تاثیرگذار و هنرمندانه انتخاب کرده است.

عکس باید «پرسش‌برانگیز» باشد یا «پاسخ‌گو»؟ چرا؟

بر حسب اتفاق، یکی از مباحث درسی‌ام در دانشگاه به همین موضوع مربوط می‌شد. به طور قطع یک عکاسِ هنرمند باید «عکس پرسشگر» خلق کند. عکس پرسشگر، همان عکس هنرمندانه است؛ عکسی که جاری و ساری‌ست، متوقف نمی‌شود و محدود به یک لحظه یا یک نگاه نیست. با دیدن چنین عکسی، تجربه‌ی مخاطب پایان نمی‌گیرد، بلکه تازه آغاز می‌شود. پرسشی در ذهن ایجاد می‌کند، گفت‌وگویی در درون بیننده شکل می‌گیرد و همین ویژگی، آن را از عکس صرفا مستند یا تزئینی جدا می‌سازد.

در روزگار پر از تصویر در شبکه‌های اجتماعی، عکاسی هنری چه جایگاهی دارد؟
در آغاز سال ۱۴۰۱، مجموعه‌ای از آثارم را در گالری«009821» به نمایش گذاشتم با عنوان «آهستگی». این عنوان برگرفته از تاملی فلسفی و زیباشناختی بود بر وضعیت تصویر در جهان معاصر؛ جهانی که در آن، تعداد بی‌شماری عکس در طول روز بر ما، به‌عنوان مخاطب و عامل انسانی، تحمیل می‌شود. این هجوم بی‌وقفه‌ی تصاویر، آن‌چنان گسترده و مداوم است که پیش از آن‌که فرصتی برای درک، تامل یا فیلتر کردنشان داشته باشیم، از برابر چشمانمان عبور می‌کنند و ناخودآگاه بر ذهن و روان ما تاثیر می‌گذارند. در چنین شرایطی، وظیفه‌ی هنرمند _حداقل در حوزه‌ی آفرینش هنری خود_ آن است که مخاطب را به تامل، مکث و آهستگی فرابخواند؛ از شتاب‌زدگی در تولید و مصرف تصویر بکاهد. در اجرای نمایشگاه «آهستگی»، نمونه‌ آثاری را به نمایش گذاشتم که به‌صورت دستی چاپ و صحافی شده بودند. این کتاب‌ها، با طراحی خاص، مخاطب را وادار می‌کردند تا آرام و با دقت ورق بزند و به تک‌‌تک تصاویر با تامل بنگرد. هدف آن بود که لحظه‌ای مکث، جایگزین بی‌قراری دیداریِ جهان معاصر شود.

تا حالا با موبایل هم پروژه‌ای جدی کار کرده‌اید؟
با تلفن همراه هم عکاسی کرده‌ام، اما نه به‌صورت اختصاصی برای یک پروژه مشخص. با این حال، اگر موبایلی توانایی ثبت تصاویر با کیفیت بالا را داشته باشد، قطعا می‌توان از آن در پروژه‌های جدی عکاسی نیز بهره برد.

کدام شعر روی نگاهتان به تصویر تاثیر گذاشته؟ و یا بالعکس؟
شعرهای زیبا در طول تاریخ ادبیات ایران بسیارند، به‌ویژه با وجود قله‌های بی‌بدیل در ادبیات کلاسیک و معاصر. به‌طور خاص نمی‌توانم یک شاعر را نام ببرم، اما همواره شیفته بزرگانی چون حافظ، خیام، سعدی، مولوی و به‌ویژه بیدل دهلوی بوده‌ام. در شعر بیدل، پیچیدگی‌های ذهنی و تصویرسازی‌های شگفت‌انگیزی وجود دارد که برایم بسیار الهام‌بخش است.

مخاطب ایده‌آل را چطور می‌توان تعریف کرد؟ یعنی فقط مشوق باشد یا ما را به چالش بکشد؟
اگر شناخت کافی وجود داشته باشد، ترکیبی از هر دو نوع نگاه _چه انتقادی و چه تحلیلی_ می‌تواند بسیار موثر واقع شود. وقتی مخاطب یا منتقد نقطه‌ قوتی را در آثار ببیند و به آن اشاره کند، یا پیشنهادی برای بهبود کار ارائه دهد، این برای هنرمند بسیار سازنده است. چراکه هنرمند برای آنکه در مسیر آفرینش باقی بماند و رشد کند، نیازمند دریافت بازخورد، چه در قالب نقد و چه پیشنهاد، از سوی دیگران است.

به نظر شما هر عکاس یا هنرمند یک «دوره طلایی» دارد؟ یا به چنین چیزی معتقد نیستید؟
عکاس، مانند هر هنرمند یا آفرینشگر دیگری، می‌تواند دوره‌ای طلایی در کارنامه‌اش داشته باشد. چرا که انسان در برهه‌ای از زمان ممکن است به حالی دست یابد که او را به وجد می‌آورد و منجر به خلق آثاری شود که شاید بعدها هیچ‌کدام از آثارش به پای آن نرسد. این حال، کاملا وابسته به شرایط درونی و ذهنی خود هنرمند است؛ حالتی که همیشه یکسان نیست. برای برخی، این دوره‌ی اوج ممکن است بسیار کوتاه و گذرا باشد، و برای برخی دیگر، سال‌ها ادامه یابد. شاید یک سال، شاید ده سال. این زمان برای هر هنرمند متفاوت است.

شما کجای مسیرتان هستید؟ آیا با دوره طلایی خود فاصله دارید؟ یا در حال حاضر در همین دوره هستید؟
راستش، من نمی‌تونم درباره این موضوع قضاوتی داشته باشم. فکر می‌کنم این مخاطب است که باید تصمیم بگیرد که آثار من در چه جایگاهی قرار دارند و آیا در دوره‌ طلایی‌ام هستم یا نه. در نهایت، دریافت و تاثیر یک اثر، چیزی‌ست که در نگاه بیننده معنا پیدا می‌کند.

آیا عکاسی به مانند شعر وزن و قافیه دارد؟ یا خیر؟
این یک قیاس مع‌الفارق است؛ چرا که عکس می‌تواند حس شاعرانه‌ای را منتقل کند، اما نمی‌توان قائل به این بود که عکس نیز مانند شعر، دارای اجزایی نظیر وزن و ریتم باشد. با این حال، آنچه میان عکس و شعر مشترک است، «خیال»، «ایماژ» یا «تصویر» است. یعنی عکس می‌تواند خیال‌برانگیز باشد، همان‌طور که شعر نیز در وجوه اصلی‌اش باید خیال‌انگیز و مخیل باشد.

عکاسی برای شما بیشتر درباره‌ی دیدن هست یا «ندیدن»؟
این سؤال بسیار خوبی است. در واقع، من با همین عنوان یک سخنرانی در دانشگاه برای گروهی از دانشجویان داشتم. حقیقت این است که یک عکاس، بیش از آنکه تمرکزش بر «چه چیزی را دیدن» باشد، باید بداند «چه چیزی را نبیند». تمرین «ندیدن» بسیار مهم‌تر از جاری شدن در دیدن است؛ یعنی عکاس باید توانایی و آگاهی این را داشته باشد که از کنار بسیاری از چیزها عبور کند، بدون اینکه آنها را وارد قاب نگاه خود کند. این مهارت، به عکاس قدرت می‌بخشد و به آثارش ویژگی و هویت خاص می‌دهد.

چطور با سکون یا بی‌انگیزگی در فعالیت هنری کنار می‌آیید؟
در استیتمنت نمایشگاه «آدمی» نوشته‌ام: آدمی گاه خوشحال است، اما ممکن است حال و هوایش به‌سرعت تغییر کند. غمگین شود، گوشه‌گیر شود. عکاس نیز از این قاعده مستثنا نیست. او نیز ممکن است ناامید شود، بی‌حوصله باشد و جست‌وجوهایش را بی‌ثمر یا بی‌پایان ببیند. برای خود من، زمانی که دچار این بی‌حوصلگی یا فرسودگی روحی می‌شوم، سعی می‌کنم از فضای تولید هنری فاصله بگیرم. چراکه اگر در این حال بمانم، نه‌تنها چیزی به جهان اضافه نمی‌کنم، بلکه فرآیند آفرینش هم از من گرفته می‌شود. گویی به درون خودم فرو می‌روم و در آن لحظه دیگر میلی ندارم که اثری تازه به این عالم اضافه کنم.

درمورد کتاب «آدمی» بیشتر توضیح دهید.
کتابی با عنوان «آدمی» رونمایی شد؛ اثری در قالب آرت‌ورک، شامل مجموعه‌ای از هفتاد و سه تصویر. این پروژه در چند مرحله شکل گرفت، از جمله مرحله‌ای که در آن روی تعدادی عکس پرسنلی آرشیوی دست‌کاری‌هایی صورت گرفت. در روند تولید این مجموعه، این اندیشه در من شکل گرفت که انسان خاورمیانه‌ای همواره با آسیب‌ها، گرفتاری‌ها و بحران‌های تاریخی مواجه بوده است. در بسیاری از این تصاویر، چهره‌ها به‌گونه‌ای مخدوش، منهدم یا حتی سوخته بازنمایی شده‌اند. این کتاب تنها در ۱۰ نسخه تولید خواهد شد. نگاه مفهومی این پروژه، برگرفته از بیت معروف حافظ است:
 آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی
با الهام از این مضمون، تلاش کردم روایتی تازه و استعاری از زیست انسانی در بستر جغرافیای پرزخم و پرحادثه‌ی خاورمیانه ارائه کنم.

آنچه که از شما نپرسیدم و خودتان دوست دارید درموردش صحبت کنیم.
دوست دارم این توجه ویژه‌ام به «آدمی» و آن «ی» که به انتهای واژه‌ی «آدم» افزوده می‌شود، به عنوان نمادی از احترام و تاکید بر جایگاه انسانی، در آثارم ادامه پیدا کند. در بیش از سه دهه فعالیت در حوزه عکاسی و هنرهای مبتنی بر تصویر، عمدتا بر سه موضوع کلیدی تمرکز کرده‌ام: تولد، عشق و مرگ. این عناوین بیش از هر چیز، به ماهیت و سرنوشت نوع بشر می‌پردازند. امیدوارم بتوانم این مسیر را با خلق آثاری متفاوت و نوآورانه ادامه دهم.

بام گفتگو
فرهاد رضایی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.