آنچه دیده میشود، آنچه ناپدید میشود

هیچ تصوری بیپشتوانهتر از آن نیست که گمان کنیم تصویر، حقیقت را ضبط میکند. تصویر نه آن چیزی است که واقعیت را منعکس کند، نه آنچه گذشته را ثبت نماید و نه آنچه بهعنوان سندی از یک واقعیتِ گذرا باقی بماند. بلکه، تصویر در ماهیتِ خود، سازوکاری برای استقرارِ نیستی است؛ رخدادی که در آن، امرِ بصری نه بهمثابهی یک نشانه، بلکه همچون یک سوختگیِ نشانهای، همواره در وضعیتِ احتضار باقی میماند. استودیو ۵۱، با برهمزدنِ شیوههای بازنمایانه، نه در پیِ احیای گذشته، بلکه در کارِ دفنِ بقایای آن است؛ پروژهای برای نابودکردنِ خودِ تصویر، برای تجزیهی تاریخ، برای شکافتنِ مادهای که هیچگاه بهطور کامل از آنِ خود نبود.
این گروه، متشکل از بهار صمدی و نوید سلاجقه از سال ۲۰۱۴ بهعنوان یک بسترِ تجربی برای مواجهه با ساختارهای بصری آغاز به کار کرده است. کار آنان، چیزی بیش از یک چالش در بابِ فرمهای هنری است؛ آنها در پیِ بازتعریفِ بنیانهای متافیزیکیِ بازنماییاند. آنچه در استودیو ۵۱ رخ میدهد، نه صرفا ارائهی یک خوانشِ جدید از تصویر، بلکه تلاشی برای تبارشناسیِ فقدان است. این گروه، با بازیافت و جابهجاییِ متریالهای بصری و متنی، از فیلمهای آرشیوی تا چیدمانهای محیطی، نه درصدد خلقِ یک زبانِ تازه، بلکه درگیرِ فسخکردنِ هرگونه زباناند. پروژهی آنان نه بازتفسیر، بلکه یک خودویرانسازیِ ممتد است.
در اینجا، پرسشِ بنیادین نه این است که آیا تصویر میتواند چیزی را بازنمایی کند، بلکه این است که آیا تصویر میتواند از دایرهی بازنمایی خارج شود؟ در مواجهه با این آثار، نمیتوان از تداومِ معنا سخن گفت، چراکه آنها همواره در وضعیتِ انقطاعاند. تصویر در استودیو ۵۱، بهجای آنکه حاملِ حافظه باشد، درگیرِ تخریبِ آن است. همانگونه که بنیامین در «تزهایی دربارهی فلسفهی تاریخ» نشان میدهد، تاریخ در نقطهی ویرانی خود به ظهور میرسد. استودیو ۵۱ در این نقطه ایستاده است: آنجا که تصویر، دیگر خود را نه در مقامِ یک نشانه، بلکه همچون غیابی تثبیتشده عرضه میکند.
۱. مونومان در گذار: مسخ تاریخی فرم
اثر “Monument in Flux” که در سال ۲۰۱۷ در آمستردام و سپس در سال ۲۰۲۲ در Mohit.Art به نمایش درآمد، نمونهای برجسته از رویکرد این استودیو در مواجهه با مفاهیم تثبیتشدهی تاریخی است. یادمان، در اینجا، دیگر یک ساختار سنگی باثبات نیست؛ بلکه یک فرم ناپایدار، در حال دگردیسی و در تعارض با خود است.
اگر به تحلیل آدورنو از مفهوم «یادمان» در «نظریهی زیباییشناختی» مراجعه کنیم، درمییابیم که او «یادمان» را یک ابزار ایدئولوژیک میدانست که وظیفهی تثبیت یک روایت کلان را دارد. اما استودیو 51، این روایت کلان را به چالش میکشد. با استفاده از متریالهایی که خودشان بازماندهی خاطراتی پراکنده و متکثرند، یادمان را از درون متلاشی کرده و آن را به یک فرم شناور تبدیل میکنند. در این فرآیند، تاریخ به یک مادهی قابل انعطاف تبدیل میشود که میتوان آن را دوباره نوشت، بازتولید کرد و یا به تعلیق درآورد.
۲. توده در حرکت: بازتعریف ماده و اجتماع
در پروژهی Mass in Movement که در سال ۲۰۱۷ در گالری آران و سپس Aaran Projects Society برگزار شد، استودیو 51 بر ماهیت سیال ماده و اجتماع تمرکز دارد. در این آثار، مصالح گوناگون (از اسلایدهای خانوادگی تا عکسهای آرشیوی، ویدئوهای یوتیوب و حتی تصاویری از سازههای شهری) همه در یک وضعیت تعلیق و در حال گذار به سر میبرند.
مفهوم توده در اینجا واجد دو خوانش است:
- توده بهمثابهی اجتماع: انسانها در یک حرکت جمعی، چهرههایی که از تاریخ بریده شده و در یک وضعیت دیگرگونگی بازترکیب شدهاند.
- توده بهمثابهی مادهی بصری: در این پروژه، ماده نه بهعنوان عنصری ایستا، بلکه همچون یک فرایند فهم میشود؛ مادهای که از یک شکل به شکل دیگر میلغزد.
اینجا با ایدهای مواجهیم که در اندیشهی ژیل دلوز و فلیکس گتاری نیز مطرح شده است: «اجتماع بهعنوان یک تجمع مولکولی»، یعنی فرایندی که در آن هویتهای فردی در دل یک نظام در حال تغییر پیوسته بازتعریف میشوند.
۳. آئین فراموشی: مناسک حذف و بایگانیهای بیصدا
اثر Ritual of Oblivion که در سال ۲۰۱۵ در Aaran Projects به نمایش درآمد، با مفهومی بنیادین در فلسفهی تاریخ، یعنی «بایگانی» و «حذف» بازی میکند. تصاویر یک خانوادهی ایرانی که بهصورت تصادفی یافت شده و پارهپاره شدهاند، بهعنوان یک نقطهی عزیمت در این پروژه عمل میکنند. در اینجا، تصویر دیگر حامل خاطره نیست، بلکه نا-خاطره است؛ چیزی که دیگر به یاد نمیآید، بلکه به تعلیق درآمده و تنها ردپایی از آن باقی مانده است.
این پروژه را میتوان در چارچوب تحلیل موریس هالبواکس از «حافظهی جمعی» نیز خواند. در نظام حافظهی جمعی، یادآوری، نه یک امر منفرد و خصوصی، بلکه یک عمل اجتماعی است. اما در این اثر، عکسهای تکهتکهشده، همان خلا حافظه را نشان میدهند؛ آنچه که به عمد حذف شده، نابود شده و از چرخهی روایت رسمی بیرون رانده شده است.
۴. زمستانگردی: تکههای ناتمام یک خاطرهی گمشده
پروژهی Winterreise که در سال ۲۰۱۵ در Hinterland Gallery وین اجرا شد، از یک اسلایدِ گمشده آغاز میشود و به یک نظام بصری کاملا متحرک و منعطف میرسد. در این اثر، اسلایدهای قدیمی به مثابهی نقاط مرجع در یک سفر دیداری بهکار گرفته میشوند، اما هیچگاه در معنای قطعی خود متوقف نمیگردند. هر تصویر، تنها یک لحظه از یک خاطرهی گمشده را احضار میکند، اما این خاطره هرگز تکمیل نمیشود.
این روش را میتوان نوعی «نابودی در فرآیند بازآرایی» دانست. یعنی در عین آنکه عکسها بازتولید میشوند، اما این بازتولید خود حامل نوعی محو شدگی است. آنچه ما میبینیم، صرفا پسماندهای از چیزی است که شاید روزی وجود داشته است، اما حالا دیگر فقط یک امکان است، نه یک واقعیت.
نتیجهگیری: استودیو 51 و بحران بازنمایی در هنر معاصر
استودیو 51 را میتوان یکی از نقاط کانونی در نقد بحران بازنمایی در هنر معاصر ایران دانست. آنها با بهرهگیری از استراتژیهای متعدد، از آرشیو تا ترکیب مواد گوناگون، از کار با تصاویر بازیافته تا اعمال مناسک حذف و دگردیسی، به فرایندهایی میپردازند که از دل آنها، تصویر دیگر «تصویرِ چیزی» نیست، بلکه خود، «به مثابهی یک فرآیند» درک میشود.
در نهایت، کار آنها یادآور رویکرد والتر بنیامین به تاریخ است. تاریخی که نه یک مسیر خطی، بلکه یک شبکه از لحظات گسسته و ناپایدار است. همانطور که بنیامین در «تزهایی دربارهی مفهوم تاریخ» مینویسد: «گذشته، آن چیزی نیست که در گذشته مانده است، بلکه آن چیزی است که در لحظهی اکنون، میتواند انفجار یابد». و استودیو 51، دقیقا در همان نقطه عمل میکند؛ جایی که گذشته، نه بهعنوان یک امر ثابت، بلکه بهمثابهی یک امکان، بار دیگر احضار میشود.
بام گردی
پرژام پارسی

