درباره نمایشگاه سینا یعقوبی با عنوان «بیتفاوتی و تکرار» در گالری دنا
نمایشگاه «بیتفاوت و تکرار» در گالری دنا در حال برگزاری است و مجموعه آثار متفاوتی از روند پیشین نقاشیهای «سینا یعقوبی» در این نمایشگاه به نمایش در آمده است. نام بیتفاوت و تکرار با دو جنبه کار نقاشی و تئوری پردازیهای این هنرمند نسبت دارد. در این مجال با اشاره به موقعیت متفاوت این آثار و جنبههای فرمی و تکنیکی جریان کار هنرمند در مجموعه یاد شده میپردازم و جنبههای محتوایی و روابط نشانهشناسی ساختاری آثار را به دیگران واگذار میکنم که به شرط توجه مخاطب پتانسیل بالایی در گفتوگو دارد.
با نگاه کلی به نمایشگاه و چیدمان آثار به نظر میرسد موضوع نقاشی از جنبه تکنیکی کار نقاش در التفات اول پرسپکتیو است. به این معنی که در التفات اول پرسپکتیو میتواند مجموعه تکنیکهای صرف شده در آثار را صورتبندی کند. پس در موقعیت تماشا گویی از زاویه جمعبندی تکنیکی بایست با این موضوع نظرورزی به آثار را آغاز کنیم و اما شرایط به گونهایست که با پیگیری خطوط، فضاسازی، معماری و واسطگی سایه و نور از قالب و قوانین مختص پرسکتیو فراتر برویم که در مرحله دوم، موقعیت تماشا به موضوع دیگری در نقاشی دعوت میکند. دعوتی که همچنان موضوع پرسپکتیو را به عنوان التفات اول در خود نگاه میدارد. موضوع پرسپکتیو در برخورد با آثار ما را اقناع نمیکند و مسائل دیگری گشوده میشود که با غور کردن در آثار، آشفتگی در این موضوع را تجربه کرده و متوجه آن خواهیم شد که مسئله را در برخورد به نحو دیگر و تا انعقاد التفات دوم، پیگیری و بچرخانیم. در مرحله بعدی برخورد با آثار متوجه بعضی متغیرها میشویم که به آن اشاره میشود.
_ خطوط مطلقا در خدمت زاویه دید و نمای نقطه نظر نیستند.
_ نقاش دست طراحی پیشینیاش را رو میکند و گاه خطوط مداد در طراحی پس زمینه به پیش زمینه آورده شدهاند که جزئی از مسائل زیباییشناسی اثر محسوب میشود.
_ نسبت بافت با بستر و اشکال صورت گرفته حاد است؛ پرداخت بافت متقاطع در سطوح مختلف تصویری اثر و روابط متفاوت با بستر کار و شکلپذیری تصاویر.
_ قاب؛ در اینجا پنجرهای که به گونه دیگری گشوده شده و سطح برخورد بیننده را با انتظاری که از چارچوب نمای دید گشوده میکند به مسیر دیگری، به حاشیه پردازی اطراف قاب و به بُعد دیگری هدایت میکند و در ادامه به شکستن زاویه دیدمان از قاب در حاشیهها منجر میشود.
چرا اینگونه است؟ و تمهید نقاش و نحوه برخورد ما میبایست چگونه تنظیم شود؟ آیا در التفات اول نسبت به موضوعی که روابط تکنیکهای نقاشی را شامل شود و در نسبت کارگاه نقاشی نقاش باشد انتخاب درستی داشتهایم؟
_ کمی صبر کنیم و بیشتر ببینیم.
ناگفته نماند که فضاسازی ما را به محتوای مرگ و فضای خالی از ایدههای زندگی، به ماندگی سوق میدهد اما چگونه است که در برخورد با امور تکنیکی آثار ما درگیر نسبتها و روابط شکلگیری به صورت پویا و در تصادف و تصادم میشویم؟
اگر این سوال درست باشد امر کلی که ناظر به صورتبندی آثار است ماندگی را با پویایی شکل داده است و این سازوکار پیچیده ذهنی را به تعادل در دو مفهوم متضاد به انجام رسانده است؛ ماندگی و پویایی.
_ بیشتر ببینیم.
در تصاویری که مقابل دیدمان است، سایهها در معماری عجیب و آشنازدای آثار بار گرفتهاند و حاکمیت دارند و در محتوا بخشی، موضوع مرگ برجسته است. اما در یک وضعیت پویا محتوا پرورش یافته است. بایست دور و نزدیک شویم و از اطراف قاب به مرکز بیاییم تا پویایی در جزئیات تکنیکی خود را نشان دهد؛ مسالهیابی پیچیده میشود.
موضوع محتوا بخشی را واگذار میکنیم به هر فرد بیننده که با واسطه دستگاه حسیاش آن را شکل دهد که هر نظری تفاوتهای کلی و جزئی خواهد داشت. در این متن به دنبال سازوکاری ذهنی هستیم که سوار بر تکنیکهای عینیت یافته و مصروف در آثار است. باز میگردم به موضوع نقاشی نقاش در کارگاهی که صورت داده است؛ موضوع کارگاه.
کار نقاش پیش از اینکه با هدایت نیروها به سوی نقاط اصلی جهتمند پرسپکتیو حرکت کند، سطح آزادتری در برخورد با رویارویی تکنیکهای اثر دارد که در جای جای آثار و پرداخت تکنیکی و بدنهسازی آثار ظاهر شده است. سطح آزادتری که اشاره شد برگرفته از تمرینهای پیشین نقاش است که با قوانین مطلق خط و نقطه پرسپکتیو مقابله میکند؛ تمرینهایی که در حجمسازی و بافت صورتبندی میشود و از امکانات پیشین نقاش در کارگاهش محسوب میشود. نقاش در ایجاد بافت و حجمسازی انتزاعی مسبوق به سابقه است و این سابقه با امور مرتبط به پرسپکتیو در نزاع است.
با آمدن موضوع پرسپکتیو به کارگاه نقاش، شاهد تصادف عناصر و مولفههای نقاشی و چگونگی جهتگیری نیروهای حرکتی خواهیم شد که میبایست با توجه به سابقه نقاش قوانین چگونگی کار در لحظهها کشف و ابداع شود؛ چیزی که با قوانین طراحی کلاسیک پرسپکتیو مغایر است به این دلیل که در سابقه پیشین کارگاه نقاش چگونگی شکلگیری، مساله ذهنی در لحظههای برخورد کار نقاشی با آثارش بوده است. حال در کارگاه جدید نقاش با آمدن موضوع پرسپکتیو از طرفی طراحی مشخص با خطوط تیز به نحو دیگر حرکت رنگ و مواد در وضعیت برخورد با سطح و نواحی بوم جهتگیری نیروها را در شکلها و جزئیاتشان در لحظه خاص برخورد تکنیکی تعیین میکند که طرح پیشین را تا حدودی دگرگون میکند.
با آمدن موضوع پرسپکتیو به کارگاه نقاشی یاد شده از طرفی حلشدن در فرآیندهای ایجاد بافت و تمرینهای حجمسازی انتزاعی و از طرفی خطوط تقطیعکننده فضاها، چگونگی کار نقاش را در التفات اول و موضوع(پرسپکتیو) با مفهوم اخللال مواجه میکند. با بررسی مجموعه، اخلال(که در اینجا حاصل نوعی بازی در نسبتهاست) به گونهیست که در همه آثار منتشر شده و بنا به موقعیتهای متفاوت نقاشی گویی کارگاه نقاشی مساله پرسپکتیو را به بازی گرفته است. بهتر است خود را خلاص کنیم، در التفات دوم وضعیت به گونهیست که مفهوم بازی با پرسپکتیو این پیچیدگی را بیان میکند. مفهوم «بازی با پرسپکتیو» شاید بتواند بیانگر آن سازوکار ذهنی مستقر در پرداخت عینیت یافته تکنیکهای مصروف باشد.
در موضوع «بازی با پرسپکتیو» شاهد آن هستیم که جهتدار شدن خطوط در موقعیتهای نقاشی، فضاسازیهای بافتدار، جهت تابش نور، پراکندگی سایهها و شدت و ضعفشان در جزئیات به بازی گرفته شدهاند و در مقابل محتوای ماندگی، پویایی عینیت یافته در تکنیک را پدید آوردهاند. اگر همچنان به دنبال موضوع تکنیکی باشیم میبایست مکانیزم پردازشی خاصی را در سطح آزاد ذهنیتسازی نقاش جستجو کنیم که با پرسپکتیو بازی میکند.
به هر صورت امور تکنیکی پیچیدهای به اجرا رسیده که زمان تماشا به قاب و بازی با دیدمان را افزایش میدهد و بازی به گونهیست که هر گاه به جزئیات رجوع کنیم دیدن ادامه مییابد و محتوا بخشی به گونه دیگری متصور خواهد شد. به این معنی که با دیدن پرسپکتیو این آثار در چشم ما به پایان نخواهد رسید.
در پایان، این متن پیشنهاد میکند که با مفهوم بازی با پرسپکتیو، آثار مجموعه را به پروسه محتوابخشی بسپارید.
بام گردی
حامد مصطفوی