در باب هوش مصنوعی و امکان تولید هنر در آینده و تزلزل جایگاه هنرمند
بحثی که این روزها بسیار مطرح میشود، نگرانی هنرمندان نسبت به آینده تولید هنر توسط هوش مصنوعی یا همان ماشینهای هوشمند است. بسیاری بر این باورند که در آینده هوش مصنوعی جایگاههای زیادی را اشغال خواهد کرد و عقیده غالب بر این است که هنرمند نیز جایگاه و معنایش را از دست خواهد داد. در حال حاضر برنامههایی به کمک هوش مصنوعی قادر به تولید انبوهی از قطعات موسیقی و نقاشی و فیلم و طراحی هستند. جهان آینده آکنده از تولیدات آثار این ماشینها خواهد شد و به این واسطه از آنجا که هنرمند نیز قادر به رقابت با این ماشین غولآسا نخواهد بود، صحنه را ترک خواهد کرد. باید به این سوالات پاسخ داد که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا خیر؟ آیا آنچه این برنامهها تولید میکنند اثر هنریست یا خیر؟ و یا جهان آینده هنر چه ویژگیهایی خواهد داشت؟ در این مورد بحث بسیار میتوان کرد. شاید بتوان یک پاسخ سرراست از هگل ارائه داد. از نظر هگل تفاوت زیبایی هنری با زیبایی طبیعت در روح سوبژکتیویست که در درون اثر هنری نهفته است. هنرهای زیبا حاوی روح سوبژکتیو هستند، اما از نظر او زیبایی طبیعت شامل روح ابژکتیو است. به این معنا زیبایی هنری با زیبایی طبیعت (مثلا یک دریاچه) به شکلی بنیادی متفاوت است و به این ترتیب هر کدام مشغول تولید زیبایی هستند و تضادی با هم ندارند. به عبارتی در تقابل با یکدیگر نیستند. بنا بر این گفتمان، میتوان گفت بین تولید هنر توسط انسان و ماشین نیز تفاوت ماهیتی وجود دارد و بنابراین در دو حیطه جدا قابل بررسی هستند و تداخلی نخواهند داشت. همانطور که سینمای اقتصادی راه خود را میرود و سینمای هنری یا به تعبیر کیارستمی سینمای غیر اقتصادی کار خود را میکند.
بودریار فیلسوف فرانسوی نیز مباحث جدیای را مطرح میکند. مختصری از آرا او به این شرح است. بودریار در کتاب «شفافیت شیطانی» توضیح میدهد:
«هوش مصنوعی فاقد هوش است، زیرا عاری از هر گونه ترفند است. ترفند راستین، ترفند بدن در گیرودار شهوترانی، ترفند استفاده از نشانهها در اغواگری، ترفند اتخاذ مواضع ضد و نقیض، ترفند حذف در زبان، ترفند ماسک بر چهره زدن و ترفند ادای کلمات پرمغزی که معنا را کاملا تغییر میدهند. ماشینهای به اصطلاح هوشمند ترفند را تنها در ضعیفترین مفهوم کلمه به کار میبرند و واکنشهای زبانی، جنسی یا ناشناخته را به سادهترین عناصرشان تجزیه میکنند. به گونهای که بتواننداز روی مدلها بازترکیب شوند. آنها میتوانند کلیه امکانات یک برنامه یا موضوعی بالقوه را ایجاد کنند. اما ترفند به هیچ روی به آنچه واقعیت را به وجود میآورد، ارتباط ندارد و صرفا واقعیت را تغییر میدهد. ترفند همان نیروی توهم است. این ماشینهای پاک و بیآلایش صرفا دست به محاسبه میزنند و بازیهایی که عرضه میدارند تنها مبتنی بر جابجایی و ترکیب است. در این مفهوم میتوان گفت آنها در عین حالی که مجازیاند، پاکدامن نیز هستند….. آنچه همواره سبب تمایز میان کارکرد انسان با نحوه کارکرد ماشینها، حتی هوشمندترینشان میشود، حالت تخدیر و لذتی ست که از کار نصیب انسان میشود. به همین دلیل است که انسان همواره میتواند از خود فراتر رود، در حالی که ماشینها هرگز نمیتوانند چیزی بیش از خود باشند.»*
بودریار به مسئله عدم دسترسی به توهم، ترفند، تخدیر و لذت در ماشینهای هوشمند اشاره میکند. با این استدلال تولید آثار در حیطه هنر به وسیله هوش مصنوعی فاقد خصوصیات کافی برای قرار گرفتن در زمزه آثار هنریست. ویژگیهایی که هنر بدون آنها اساسا ساقط میشود. البته ممکن است شرکتها و برندها و تبلیغات بتوانند آنها را به نام آثار هنری به خورد ما بدهند. اما همواره فقدان چیزی را باید پنهان کنند. چیزی که پایه و اساس تولید هنر است. شاید یک بار دیگر کار هنر و هنرمند باید منتظر تغییری بنیادی باشد. شاید همه چیز به شکلی متفاوت تجربه شود.
آیا هنرمند همچون موجودی دو بار از ریل در رفته، سوژه خود را باز خواهد یافت؟
قسمت اول(ادامه دارد).
*شفافیت شیطانی. بودریار-ژان. نشر ثالث. 1397. ایزدی-پیروز. 68-69
بام فلسفه
سینا یعقوبی