درباره نمایشگاه آثار نیوشا نیوژپور با عنوان «اشتیاق خورشید» در گالری شیرین
نیوشا نیوژپور در آستانه ششمین دهه زندگی خود، مجموعهای از هفده تابلوی خود را با نام با مسمای «اشتیاق خورشید» در گالری شیرین به نمایش گذاشته است. حیاتِ آفتابگردان با تمام حواشیاش بنمایه آثار اوست؛ از نام مجموعه گرفته تا تلاشِ هنرمند در برجاگذاری بُرشی میانه بازنمایی و انتزاع؛ تقلایی در تصویرِ اشتیاق و تنش و تلاش. سه واژه نه مترادف که همخانواده. نقاش، چنانچه در تکلمهای آورده است در حال تجربه تعلیق است، وضعیتی میانه و پادرهوا، آشفته، آکنده از امید و فسرده از نومیدی. عناصر مجموعه واریتهای است از برگهای پهن، ساقهها، گلبرگها و سر آخر آفتاب. بیننده است که باید تامل کند تا از انتخاب عناصر و تکنیکها از توفیق هنرمند در نمایاندن تعلیق و آشفتگی و تلاش پرسش کند. پرسشی که پیرنگ این یادداشت است.
انتخاب رنگ: رنگهای غالب مجموعه مشکی، خاکستری و سبز تیره در تضاد با قرمز، سفید و بنفش روشن. پالت رنگ اما نشان از تفوق رنگهای تیره دارد. تلاش هنرمند در انتخاب رنگهای روشن به منظور القای حس تضاد نیز به چشم میآید. انتخابی عامدانه برای به تصویر کشیدن تضاد و تنش؛ تنش نیز مقدمه تلاش یا همان تلاش برای حیات. کاربست قلممو اکسپرسیو است؛ برخوردار از تنوعی خاص. از بخشهای ضخیم و بافتدار گرفته تا بخشهای صافتر و روانتر. این تنوع نه تنها بر پیچیدگی بصری میافزاید، بلکه به تنش کارها نیز اضافه میکند.
حال و هوای تابلوها پیچیده است. آفتابگردان لااقل در سطح نمادین خود، نشانِ گرما و زندگی است. آفتابگردان دستاویزی برای بزرگانی چون گوگن و ونگوگ هم بوده است و طرفه آنکه خاستگاه این گل نه اروپا، بلکه سرزمینهایی با آفتاب تابان است. با این حال تنالیته تیره و ترکیببندی متراکم گل و برگ و ساقه حکایت از روایتی پیچیدهتر دارد؛ آشفتگی زیبای طبیعت؟ یا چرخه زوال و مرگ؟ شاید خوانشی از استیتمنت به خلق این معانی کمک کند، ولی تاثیر بصری تابلوها در چنگ زدن به معانی جدید غیرقابل انکار است. درونمایه روشن و شفاف است و به چشم ناظر حاضر. درآمده به رنگهای سبز تیره و زرد روشن؛ گاهی در جستوجوی آفتاب، گاهی فسرده و خم قامت. همان که در استیتمنت هم هست. تلاش و جستوجو برای حیات هم تنشزاست و هم همواره برخوردار از تعلیق؛ همیشه سرگشته. برای هنرمند چارهای نمانده که برای نمایش این سرگشتگی و تعلیق از این ضرب قلم و این پالت رنگ بهره گیرد. ماهرانه هم به کار گرفته است. همه این موارد نشان از توفیق هنرمند در خلق معانی و دنیای ذهنی او دارد.
با اینکه رنگها پرمایه و جاندارند و قلممو پویا و روان، اما در مواردی تناقضها و کاستیهایی به چشم میخورد. ترکیب متراکم فاقد یک نقطه کانونی واضح است و پیدا کردن مکانی برای استراحت چشم بیننده دشوار است. با این که این انتخاب شاید عامدانه و تلاشی برای بازنمایی تنش باشد، اما می تواند منجر به ایجاد حس درهم ریختگی بصری شود که تاثیر کلی را کاهش میدهد. استفاده زیاد از رنگهای تیره میتواند عناصر روشنتر را تحت الشعاع قرار دهد و در نتیجه حال و هوای آثار بهجای سرزندگی، سرکوبگر و مرده نظر میرسد؛ توگویی غلبه نیروی مرگ بر زندگی و سراسر نومیدی. یکنواختی در بافت و پالت رنگ محدود نیز ممکن است نقاشی را در طول زمان یکنواخت کند و علاقه بصری آن را کاهش دهد.
با در نظر گرفتن موارد قوت این مجموعه آثار، در بازگشت به پرسش پیرنگِ این یادداشت، در نهایت دودوتاچهارتا کردنهای حسی و تاملی، تلاش هنرمند را در ایجاد فضایی معلق و پرتنش در خور مییابیم. اشتیاق خورشید آنقدر نقطه قوت دارد و آنقدر جذابیت بصری دارد که میتوان آسوده کاستیهای آن را ندید. به جایی برنمیخورد اگر اثری که در حال تجربه تعلیق و تنش است، نقطهای برای استراحت چشم نگذارد و آثار بر مردگی حکایت کند تا زندگی. به هر حال او نقاشی از ایرانِ هزار و چهار صدو سه است.
بام نقد و نظر
فرشید امامیپنا