در زادروز کته کلویتس
«ساختن یکی از کارهایی است که باعث میشود ما با دردهای بزرگ کنار بیاییم.» – کته کلویتس
کته کلویتس (Käthe Kollwitz) طراح، چاپگر، نقاش و پیکرساز مشهور آلمانی، یکی از مهمترین هنرمندان در به تصویر کشیدن تاثرات عاطفی قدرتمند مشکلات اجتماعی از جمله فقر و جنگ بود. در دهههای ابتدایی قرن بیستم، زمانی که بسیاری از هنرمندان به هنر انتزاعی گرایش پیدا مرده بودند، کته کلویتس به هنر اجتماعی متعهد ماند. او با تمرکز بر مضامین مادرانه، مقاومت و مطالبات طبقه کارگر، دیدگاه زنانه را به عنوان عاملی ضروری و قدرتمند برای تغییر مطرح کرد. او میگوید: «من حق ندارم از مسئولیت خود دست بکشم. وظیفه من این است که رنجهای انسانها را بیان کنم، رنج های بیپایانی که گویی بالای کوه انباشته شدهاند.»
کودکی و خانواده
او هشتم ژوییه 1867 در کونیگزبرگ پروسیا (آلمان) متولد شد؛ جایی که اکنون بخشی از روسیه است. کته کلویتس پنجمین فرزند هفت فرزند یک خانواده ثروتمند بود. پدرش، کارل اشمیت، یک دموکرات سوسیالیست بود و مادرش کاترینا اشمیت، دختر یک کشیش لوتری بود که از کلیسای رسمی دولتی اخراج شده بود.
دیدگاههای سیاسی مترقی خانواده کلویتس تضمین میکرد که دختران و پسرانشان فرصتهای آموزشی خوبی داشته باشند. کته تحت تأثیر مادر آزاداندیش و پدر متعهد خود، بسیار غیرعادی و متفاوت نسبت همنسلان خود در آن زمان تربیت شد و از نظر مذهبی و اجتماعی مترقی بود. در انجمن «جامعه آزاد» که توسط پدربزرگش تأسیس شده بود، زنان تقریباً از حقوقی برابر با مردان برخوردار بودند. او در شوابینگ از سبک زندگی آزادانه لذت میبرد و با هنرمندان مشتاق دیگری از جمله برخی که به عنوان یک زوج همجنس با هم زندگی میکردند آشنا شد. او بعدها نوشت: «دوجنسگرایی تقریباً پایهای ضروری برای فعالیت هنری است.» او هم عاشق زنان و هم عاشق مردان بود و خود را دوجنسگرا میدانست.
یادگیری هنر
پدرش که استعداد هنری وی را دریافته بود، در سال 1879، زمانی که 12 سال داشت، او را به کلاس طراحی فرستاد. او در شانزده سالگی شروع به کشیدن نقاشی از طبقه کارگرانی کرد که پدرش را ملاقات میکردند؛ ملوانان و کشاورزان. آنها اولین آثار مربوط به جامعه کارگری اوست. از آنجایی که هیچ یک دانشکدههای نزدیک کونیگزبرگ دانشجوی زن نمیپذیرفتند، در 1884 کلویتس به برلین رفت و در یک مدرسه هنر زنان ثبت نام کرد.
او در آنجا نزد کارل اشتافر-برن (Karl Stauffer-Bern)، نقاش سوییسی، یادگیری نقاشی را ادامه داد. از طریق وی با ماکس کلینگر (Max Klinger)، نقاش و چاپگر آلمانی آشنا شد و به شدت تحت تأثیر وی قرار گرفت. کلویتس با الهام از چاپهای اچینگ کلینگر، آثاری با رنگها و موضوعات تیره و ظالمانه به تصویر کشید. اندکی بعد در سال 1885، زمانی که از کار کردن با رنگها ناامید شده بود، توسط استادش بروشوری با عنوان “نقاشی و طراحی” را دید و متوجه شد که بیش از آن که نقاش باشد، مهارت فوقالعادهای در چاپ دستی دارد.
ازدواج
او در سال 1891 با یک پزشک ازدواج کرد و آن دو در آپارتمان بزرگی در یکی از فقیرترین محلههای برلین زندگی ساکن شدند تا زمانی که ساختمان در طول جنگ جهانی دوم ویران شد. البته تصمیم او برای ازدواج از نظر خانوادهاش و دیگر هنرمندان زن چندان خوشایند نبود. همه آنها معتقد بودند که زندگی زناشویی عمر کار هنری او را کوتاه میکند.
هنر و مقاومت
او هنر خود را برای مقابله با شرایط اجتماعی وحشتناکی که برای طبقه فرودست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وجود داشت به کار گرفت. بیشتر آثارش نمایی از جنگ، مرگ و بیعدالتی اجتماعی را نشان میدهد. اغلب کارهای وی به تجربهاش با درد و فقدان مرتبط بود. او با انواع رسانههای متعددی کار میکرد، اما بیشتر بهخاطر طراحیها، حکاکیهای روی چوب و لیتوگرافیهایش شناخته شده است. در ابتدا کارش مبتنی بر طبیعتگرایی بود، اما بعداً به اکسپرسیونیسم گرایش پیدا کرد.
داستان بافندگان
در سال 1893، کلویتس نمایشنامه «بافندگان» اثر گرهارت هاپتمن را خواند. این امر یک تجربه متفاوت در زندگیش بود که باعث تغییر در او شد. موضوع این نمایشنامه یک شورش نافرجام در 1844 توسط بافندگان در سیلزیا را روایت میکند؛ منطقهای که اکثر مردم آن لهستانی بودند و توسط پروس تسخیر شده بود. کلویتس با الهام از ظلم و ستمی که بر کارگران رفته بود، مجموعه ای متشکل از سه سنگنگاره و سه حکاکی خلق کرد که آن داستان را روایت میکرد.
والدین عزادار
او در دهه 1890 دو پسر به نامهای هانس و پیتر به دنیا آورد. آنها هم موضوع کار او بودند. با وقوع جنگ جهانی اول در سال 1914 پسر دومش، پیتر جان خود را در میدان جنگ از دست داد. چنین بود که دورهای از افسردگی عمیق را تجربه کرد. اواخر سال 1914، در روند سوگواری به طراحی یادبودی برای پیتر پرداخت. بعدها و پس از آنکه حداقل یک بار کار خود را کامل نابود کرد، سرانجام در سال 1932 مجسمههایی با عنوان “والدین عزادار” ساخت و آنها را در یک گورستان بلژیکی که پیتر در آن دفن شده بود نصب کرد. بعدها و پس از آنکه حداقل یک بار کار خود را کاملا نابود کرد، سرانجام در 1932 مجسمههایی با عنوان “والدین عزادار” ساخت و آنها را در یک گورستان بلژیکی که پیتر در آن دفن شده بود، نصب کرد.
جایزه وایمار
کلویتس اولین زن منتخب آکادمی هنر پروس بود و همچنین اولین زنی بود که بالاترین جایزه فرهنگی جمهوری وایمار را در سال 1920 دریافت کرد. او در همین دهه، کار روی حکاکیهای چوبی را آغاز کرد و در یک دوره دو ساله از 1922 تا 1923، مجموعهای از چاپهای چوب، با عنوان “جنگ” تولید کرد. او همچنین خودنگارههای بسیاری دارد که به نوعی همسو با مجموعه “مادران” و “جنگ” است، چنان که خود یکی از همان مادران سوگوار جنگ بود.
تهدید نازیها
در سال 1933، زمانی که نازیها در آلمان به قدرت رسیدند، کلویتس را مجبور کردند از سمت معلمی استعفا دهد، زیرا قبلا از گروه “ندای اتحاد” که برای جلوگیری از ظهور حزب نازی ایجاد شده بود، حمایت کرده بود. گشتاپو در سال 1936 از خانه آنها در برلین بازدید کرد و او و همسرش را به دستگیری و تبعید به اردوگاه کار اجباری تهدید کرد. آن دو نیز تهدید کردند که در صورت مواجهه با چنین اقدامی خودکشی خواهند کرد. موقعیت بین المللی کلویتس نازیها را از انجام هر گونه اقدام دیگری باز داشت.
طبیعت و واقعیت
کلویتس در طول زندگی خود 275 چاپ تواید کرد. توانایی او در انتقال قدرتمند تاثیر غم و اندوه و دیگر احساسات شدید انسانی بینظیر بود. تمرکز او بر احساسات، عواطف و رنجهای مردم باعث شد بسیاری از ناظران او را به عنوان یک هنرمند اکسپرسیونیست معرفی کنند. او کار خود را منحصر به فرد میدانست و معتقد بود که جایی بین طبیعتگرایی و واقعگرایی قرار دارد. آثار وی با توجه به عمق و برانگیزانندگی عاطفی حاصل از شبکههای متراکم خطوط و تضادهای روشن و تاریک، بازتابی از تجربیات جهانی بشری در آن زمان بود. البته که این امر برآمده از تجربه زیسته وی بود و از دست دادن پسرش در طول جنگ جهانی اول، منجر به کاوش مادام العمر در مورد موضوع سوگواری شد. او همچنین بسیاری از مضامین و موضوعات کار خود را در کلینیک پزشکی همسرش یافت.
همزمان با پایان جنگ
کارل همسر او در سال 1940 بر اثر بیماری درگذشت و کلویتس در سال 1943 برلین را ترک کرد. او به شهری در نزدیکی درسدن نقل مکان کرد و کمی بیش از دو هفته قبل از پایان جنگ جهانی دوم در روز بیست و دوم آوریل 1945 درگذشت . آثار او در چندین موزه از جمله مؤسسه هنر شیکاگو، موزه کلویتس در برلین، موزه هنر مدرن نیویورک و بسیاری دیگر به نمایش گذاشته شده است.
بام طراحی
شهگل صفرزاده
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-9-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-5-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-13-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-2-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-8-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-14-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-3-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-6-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-4-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-10-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-15-1024x1024.jpg)
![](https://poshtebammag.ir/wp-content/uploads/2024/07/کته-کلویتس-12-1024x1024.jpg)