عکاسی
هنر “عکاسی” یکی از شاخههای مهم هنرهای دیداری است.
واژه “عکاس” در فارسی و به صورت قیاسی از ریشه عربی
“عکس” ساخته شده. این ریشه دارای معانی
“وارونه کردن”، “کار (کسی را) به او برگرداندن”
و “منعکس کردن” است. پیشنهاد واژهای فارسی
با اتکا به این ریشه چندان کاربردی نخواهد بود و
در نتیجه واژه انگلیسی نزدیکتر به منبع بررسی میشود.
واژه انگلیسی Photography از φωτός (phōtos) یونانی
که صرف اضافی از ستاک φῶς (phōs) به معنی “نور” است
و γραφή (graphé) یونانی به معنی “کشیدن” و “نقش کردن”
گرفته شده است. به این ترتیب Photography به معنی “نقش کردن با نور” است.
بر اساس بحث اخیر میتوان سه پیشنهاد “پرتونگاری”، “شیدنگاری” و “رُخشنگاری”
را مطرح کرد. “پرتونگاری” به جای Radiography به کار رفته و کاملا جاافتاده است
و دو پیشنهاد دیگر نیز به واسطه فاصلهای که با فارسی امروز دارند،
چندان کاربردی نخواهند بود. پیشنهاد نگارنده، واژه “شیدنگاری” است
که برای جایگزینی نیاز به حمایت سازمانی دارد.
“شید” به معنی “نور” از šēt پارسی میانه با همین معنی آمده است
که خود مشتق از -xšaita* ایرانی باستان است. واژه اخیر در اصل به معنی “شهریار” و
به صورت مجازی معانی “روشن”، “تابان” و “درخشان” را دارد.
ستاک -xšaita* از ریشه ایرانی -xšay با معنی “توانا بودن” مشتق شده است.
#بام_واژه_شناسی
دبیر: فرهنگ پارسیکیا
اخبار هنرهای تجسمی را در پشت بام پیگیری کنید.
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.