واژه شناسی

433
واژه شناسی

واژه شناسی


پیکرسازی یا مجسمه‌سازی

گروه اسمی “مجسمه‌سازی” به یکی از شاخه‌های مهم
هنرهای دیداری اطلاق می‌شود. واژه “مجسمه” در عربی،
اسم مونث مشتق از مصدر “جسم” بوده و دارای معانی
“دارای جسم”، “دارای حجم”، “بزرگنمایی شده”، “سه
بعدی”، “برجسته”، “اغراق‌آمیز” و “ماکت” است. برای نام
فارسی این هنر، گروه‌های اسمی “تندیس‌گری” و “پیکر
تراشی” پیشنهاد شده‌اند که هر یک داری معایبی هستند.
واژه “تندیس” به معنی “آنچه شبیه تن است” بوده و
“تندیس‌گری” معنای ساخت پیکر جانداران را منتقل می‌کند،
حال آنکه مجسمه‌ها لزوما مربوط به پیکر جانداران نیستند.
در “پیکرتراشی” به عمل “تراشیدن” توجه می‌شود، اما در
بعضی روش‌های مجسمه‌سازی، مطلقا تراشیدنی صورت
نمی‌گیرد.

گروه “پیکرسازی” جایگزین مناسبی برای “مجسمه‌سازی”
است زیرا کل روش‌های ساخت را دربر گرفته و اجزای آن،
کاملا فارسی و پرکاربرد بوده و هستند. کتیبه‌ای از شاپور
اول ساسانی در نقش رجب فارس بر روی نقش‌برجسته
این شاه به زبان پارسی میانه دیده می‌شود که آوانویسی
و ترجمه جمله اول آن به این صورت است:
“pahikar-i ēn māzdēsn bay šāpuhr šāhān šāh-i ērān ud anērān …”
“این پیکر خدایگان مزداپرست، شاپور، شاهنشاه ایران و
انیران (خارج ایران) است …”

همچنین کتیبه کوتاهی به زبان پارسی باستان بر روی
تکه‌های شکسته شده مجسمه‌ای (که احتمالا مربوط
به داریوش بزرگ است) که در کاخ آپادانای شوش کشف
شد، دیده می‌شود. آوانویسی و ترجمه بخش اول این
کتیبه که به DSn‌ مشهور است را در ادامه داریم:
“imam : patikaram : Dārayavauš : XŠ : niyaštāya : cartanaiy : …”
“داریوش شاه فرمان داد، این پیکر ساخته شود …”

واژه “پیکر” معنای “قالب” و “جسم” را در خود دارد و کاربرد
آن به مراتب عام‌تر از “تندیس” است و معنی آن را دربر می‌گیرد.
در کلیله و دمنه داریم: “هرگاه که حکمی نازل می‌گردد، قرص
خورشید تاریک می‌شود و پیکر ماه، سیاه”. همانطور که در متن
کتیبه‌ها آمد، واژه “پیکر” از pahikar پارسی میانه آمده است که
خود از -patikara پارسی باستان مشتق شده. بخش -kara از
ریشه -kar ایرانی باستان به معنی “ساختن” و “شکل دادن”
است.

#بام واژه شناسی
دبیر: فرهنگ پارسی‌کیا

فرهنگ پارسی‌کیامشاهده نوشته ها

Avatar for فرهنگ پارسی‌کیا

دبیر بام واژه شناسی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.