ناصرالدین‌شاه به روایت صنیع‌الملک

8

جوانی صاحبقران

پرتره‌ی ناصرالدین‌شاه در جوانی، نه‌فقط سندی تصویری از سلطانی مقتدر، بلکه نشانه‌ای از سازوکار بازنمایی قدرت در عصر قاجار است. صنیع‌الملک، نقاش دربار، با دقتی موشکافانه و وسواسی در جزئیات لباس، کلاه، جواهرات و حتی سبیل‌های شاه، تصویری می‌آفریند که بیش از آنکه بازتاب یک انسان باشد، صورت‌بندی ایدئولوژی سلطنت است. این تصویر، به ظاهر بازنمای چهره‌ی جوانی است که بر تخت قدرت نشسته، اما در لایه‌های زیرین، حکایت از چیزی دیگر دارد: بدن شاه به مثابه‌ی صحنه‌ای برای نمایش. همان‌گونه که قدرت سیاسی در ایران آن دوره، نه صرفاً واقعیت، که نوعی تئاتر دائمی بود، پرتره نیز به صحنه‌ی بازنمایی بدل می‌شود. شاه نه یک فرد، که بدن-نشانه‌ای است برای تضمین تداوم قدرت. اگر با نگاهی انتقادی بنگریم، جزئیات این نقاشی ــ از پر طاووس بر کلاه تا غنای پارچه‌های زربفت ــ نه نشانه‌های شکوه، که یادآور مکانیسم‌های «تملک» و «فاصله‌گذاری» قدرت‌اند. شکوهی که در سطح تصویر جاری است، هم‌زمان زخم پنهان جامعه را آشکار می‌کند: فاصله‌ی میان مردم و سلطنت، میان واقعیت زیسته و تصویر بازنمایی‌شده. اینجاست که می‌توان با نگاهی ژرف‌تر گفت: صنیع‌الملک، ناخواسته پرده از حقیقتی برمی‌دارد. در تلاش برای تثبیت چهره‌ی شاهِ صاحبقران، در واقع تصویرِ سلطنتی را خلق می‌کند که بیش از اندازه صُلب، صحنه‌آرایی‌شده و غیرانسانی است. و درست در همین صلب‌بودگی است که ترک‌های ایدئولوژی رخ می‌نمایند. شاه به‌جای آنکه انسانی زنده باشد، بدل می‌شود به نشانه‌ای منجمد؛ نشانه‌ای که تاریخ قاجار را در خود فشرده و هم‌زمان، فاصله‌ی میان تصویر و واقعیت را عیان کرده است. به همین دلیل، این پرتره را نه فقط باید در ردیف آثار هنری درباری، بلکه همچون سندی پژوهشی خواند؛ سندی که نشان می‌دهد چگونه تصویر می‌تواند از خدمت به قدرت، به نقد قدرت بلغزد.

پیوست:
ناصرالدین‌شاه قاجار
آبرنگ روی کاغذ ۳۲/۸×۲۴/۳ سانتی‌متر
«السلطان ابن السلطان ابن السلطان ناصرالدین‌شاه قاجار» «رقم ابوالحسن غفاری نقاش‌باشی تحریر فی شهر رجب المرجب ۱۲۷۰»
موزه‌ی لوور پاریس، بخش اسلامی

بام اسناد پژوهشی

به کوشش: فرشید پارسی‌کیا

گروه پژوهش مجله پشت‌بام
دبیر بام اسناد پژوهشی: بهاره غلامیان

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.