برای سال­ روز سهراب سپهری

32

برای اطاقی بی­‌رنگ

سهراب سپهری متولد پانزده مهر 1307 صادره از کاشان است اما خود چیز دیگری می­‌گوید:

«من کاشی‌ام؛ اما در قم متولد شده‌ام. شناسنامه‌ام درست نیست. مادرم می‌داند که من روز چهاردهم‌ مهر درست سر ساعت ۱۲ به‌ دنیا آمده‌ام. مادرم صدای اذان را در لحظه تولد من می‌شنید.»

حمیده بانو مادربزرگ سهراب نیز شاعری به ­نام بود که اشعارش در دوره قاجار و اوایل پهلوی چاپ می­‌شد. کودکی سپهری در باغ اجدادی آنان واقع در محله دروازه عطای کاشان سپری شد. انس وی با این باغ و طبیعت، بعدها در نقاشی­‌ها و شعرهایش منعکس می­‌شود. بی‌شک ریشه و پیشینه خانوادگی و محل زندگی و رشد هنرمند در شکل‌گیری شخصیت و جهان­بینی او موثر است.

سبقه خانوادگی سهراب سپهری به یکی از اصیل­‌ترین و قدیمی‌­ترین دودمان ایرانی دارای شجره‌نامه معتبر و قابل قبول که ریشه آن به خاندان ساسانی برمی‌­گردد می‌­رسد، که از خاندان­‌های اصیل و پرنفوذ ایران است. جد او عبدالرحیم ضرابی متخلص به سهیل کاشانی تاریخ­دان، نویسنده، شاعر، نقاش، خوشنویس و همچنین چندین سال کلانتر شهر تهران نیز بود.

او دانش‌­آموخته دانشکده هنرهای زیبا بود و همزمان با تحصیل هشت ماه در شرکت نفت مشغول به کار شد. در آن دوران که با مشفق کاشانی (عباس کی­‌منش) آشنا شد و توسط این شاعر عروض فارسی را بیشتر بشناسد. تشویق کاشانی برای سرودن و مطالعه اشعار بیدل و صائب باعث اولین دفتر شعر وی شد.

با وجود استعداد غیرقابل انکار سپهری در شعر، جز در نظر خواص، اشعار او تجربه‌ه­ای موفق به حساب نمی­‌آمدند. در آن دوران اشعار حماسه و شکست جواب جامعه بود. در ایران نقاشان تحصیل‌­کرده مدرنیستی بسیار کم­تر از شاعران غم­زده بودند. طوری­‌که یک نقاش معمولی مدرنیست خیلی زودتر از یک شاعر شناخته می‌­شد. اما سپهری به تحول کار خود می‌­اندیشید و این تفکر را به جد در اشعار و تابلوهایش می­‌توان دید. او از اینکه به تکرار و تقلید آثار گذشته­‌اش دست بزند، ناراحت بود. از همین رو در دهه 50 تعداد بوم­‌هایش نسبت به یک دهه قبل به طرز محسوسی کاهش یافته بود. درحالی که در آن زمان شهرت و خریدارانش افزایش پیدا کرده بود.

او که شیفته فرهنگ شرق بود به کشورهایی همچون هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین سفر کرد و با فرهنگ و هنر هریک آشنا شد. روحیه هنرطلبی او باعث شد که حکاکی روی چوب را در ژاپن فرا بگیرد و در کنار آن به شعر و هنر آنان توجه خاصی نمود که از ثمره آن می‌­توان به ترجمه اشعار کهن چینی و ژاپنی اشاره کرد. در سالیان آغازین دهه 40 سپهری همراه داریوش آشوری به ترجمه بخش‌­هایی از مقالات و نمایشنامه‌های ژاپنی از روی نسخه فرانسوی کمک کردند که در سال ۱۳۴۳ در کتاب نمایش در ژاپن بهرام بیضایی چاپ شد.

او که هم­زمان با زنده‌رودی در پاریس زندگی می‌کرد، دوره لیتوگرافی را در مدرسه هنرهای زیبا می‌­گذراند اما بورس تحصیلی‌­اش قطع شد و مجبور شد برای تامین خرج زندگی‌­اش در پاریس شیشه‌­های برج‌­ها را تمیز کند. با وجود شیفتگی­ سپهری نسبت به شرق، نمی­‌توان اثرپذیری او را از نقاشی انتزاعی مکتب پاریس نادیده گرفت. تلاشی آگاهانه برای تلفیق سنت‌­های شرقی و غربی و کوششی برای دستیابی به شیوه­ای مستقل و شخصی در آثارش مشهود است. سهراب نیز همچون برخی از نقاشان نوگرا، مدتی به کوبیسم و سورئالیسم متمایل شد.

از طراحی­‌هایش پیداست که علاقه‌­مند به اشکال برگرفته و خلاصه شده از طبیعت بود و به راحتی می‌­توان تیزدستی و چالاکی دستانش را لمس کرد. به­ خاطر سرعت طراحی و رسیدن به جوهر اصلی فرم، جزئیات کم‌­اهمیت را رها می­‌کرد و چشم خود را عادت داده بود که تنها خطوط اصلی را ببیند.

مرتضی ممیز:

«چیزی که بیش از هر چیز دیگر می‌توان درباره‌ آثار سپهری گفت قضیه‌ سادگی آن‌هاست. سادگی به ‌معنی بی‌تکلفی، سادگی به ‌معنی وارستگی، سادگی مضامین، پرهیز از موضوعات و حرف‌ها و فرم‌ها و مسائل بیهوده و پیچیده که تماشاچی را بی‌جهت مرعوب کند.»

وقتی به درختان سهراب می­‌نگریم؛ یورشی جسور، روان و قدرتمند را می­‌بینیم که ضربات عمودی وی مطمئن و سریع ترسیم شده­‌اند و نشان از برون­ریزی هیجانی هنرمند دارند. این ضربات و استفاده از رنگ‌روغن با کیفیتی نزدیک به آب­‌مرکب که گویی رنگ­‌های سیال قلمو بر سطح بوم می­‌لغزند و اهمیت فضای خالی، یادآور نقاشی آب­‌مرکب ژاپنی است. نقطه اتصال این تنه­‌های فشرده و درهم فرورفته با زمین در هاله‌­ای از ابهام فرو می‌­برد و فضایی از تعلیق می‌­سازد. هرچند کهن­سالی درختان سپهری، بیان­گر تنومندی و ایستایی است اما اغلب کج هستند که ناپایداری و آمادگی سقوط را پیش چشمان مخاطب می‌­کشد. ریشه این تفکر و درختان سپهری، وابی-سابی است. مفهومی ژاپنی که بر پذیرش ناپایداری، زودگذر بودن زیبایی و ناکامل بودن طبیعت و دنیای اطراف تاکید می­‌کند.

سهراب با تعمق در طبیعت بکر، خود را در تقابل با زمانه صنعت­‌زده می­‌دید. او از جهان پرهیاهو به عالم خیال پناه برد که همه چیز در این عالم به صورت سوبژکتیو (ذهنی) درآمد و فضایی ماورایی را می­‌سازد. در این فضا با حداقل خط و سطح، طبیعت را با انتزاعی‌­ترین فرم‌­ها بازتعریف می‌­کند. سپهری که شیفته زیبایی‌­شناسی نقاشی ذن بود؛ ارزش فضای خالی در ترکیب‌­بندی، پالت رنگی محدود و تاکید بر ریتم را ابراز می‌­کند.

درختان تبریزی سپهری که با یورش شتابان قلمو، محدودیت پالت رنگی، درهم­‌تنیدگی رنگ­‌های رقیق و سیال و توجه به خطوط اصلی، تنها بافتی شفاف از تنه درختان درهم‌­فشرده به­ جا می­‌گذارد. اما لازم به ذکر است وفاداری سهراب به حقیقتِ پیچیدگی و تغییرات درختانش را تحت تاثیر نگذاشته است و مرزی میان انتزاع و واقعیت را درنوردیده است. این آثار که از مولفه­‌های ژرف­نمایی دور شده‌­اند و بر روی عوامل فضای دوبعدی تمرکز کرده‌­اند، میان سطح و حجم شناور هستند.

سهراب پس از یک­سال مبارزه با سرطان و ناکام از بهبودی، از انگلستان به ایران بازگشت. سرانجام در غروب اول اردیبهشت ­ماه 1359 در بیمارستان پارس درگذشت. سهراب سپهری در صحن امامزاده سلطان علی واقع در روستای مشهد اردهال، به خاک سپرده شده است. در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای رنگ روی مزار این شاعر بزرگ نصب شده بود، سپس یک سنگ سفید رنگ را جایگزین آن کاشی کردند که روی آن با خط رضا مافی از شعر سپهری نوشته شده بود:

به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

متاسفانه این سنگ برای حادثه­­‌ای نرم و آهسته به دلیل سقوط مصالح که از بی­‌دقتی کارگران نشئت می­‌گرفت چینی نازکش ترک برداشت و شکست. در ادامه سنگ سفید دیگری مشابه سنگ اولیه، روی مزار قرار گرفت. در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷ یک سنگ بزرگ‌تر سیاه رنگ با نوشته‌های قبلی ولی به رنگ سفید، روی سنگ سفید قبلی را پوشاند.

منابع:
1_ امامی، کریم، «برگزیده‌ها: از آواز شقایق تا فراترها: نگاهی به شعر و نقاشی سهراب سپهری»، ایران‌نامه، زمستان ۱۳۶۵، شماره ۱۸، ص. ۳۳۰
2_ «وابی» به عنوان «سادگی روستایی» یا «ظرافت نادیده گرفته» با تمرکز بر ذهنیت مینیمال تعریف می­‌شود.
«سابی» به معنای «لذت بردن از نواقص» ترجمه شده است.

3_ شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب «حجم سبز»

بام تاریخ
امیرحسین باستانی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.