درباره آثار حوریه هاشمی
انسان و هر آنچه به او مرتبط میشود، پتانسیل تبدیل شدن به موضوع کار هنری را دارد. از گذشته تا کنون مفاهیم انسانی که به شکل دغدغه یا مساله برای هنرمندان مطرح بودند، در انواع مختلفی از آثار هنری بروز پیدا کردهاند. روند تاریخی، جغرافیا، جامعه و به شکل خود بنیادش، انسان، در نوع نگاه یا طرح مساله توسط هنرمند، معنا و هویت تازهای پیدا میکند. معاصر بودن، چیستی و چگونگی آن یکی از مسائل و دغدغههایی است که برای آن مولفههای گوناگونی مطرح میشود و هربار برگشت به این موضوع یا تلاش برای شفاف کردن معاصریت انسان، همچون ورود به دور باطلی است که تا زمان بر آن چیره نشود، چیزی بیشتر از طرح چند تئوری ابتدایی دارای تاریخ انقضا نیست.
حوریه هاشمی از هنرمندانی است که با طرح چنین مسالهای در ذهن و واکاوی آن در تولید اثر هنری و به شکل مشخص آن در نقاشی، در کندکاوی شخصی، با ارجاع به بدن خود، دست به تولید اثر هنری زده است. او که متولد 1362 در تهران است و کارشناسی نقاشی دارد، مدرکهای هنری توو آلمان و رلیانس فرانسه را دریافت کرده و علاوه برگزاری نمایشگاههای انفرادی و حضور در چندین گروهی، برگزیده چندین جشنواره داخلی و خارجی بوده و جوایزی را در کارنامه خود دارد. برای وی موضوع اصلی در بدن هنرمند (بدن خودش) خلاصه میشود. انگار بدن هنرمند معنا و هویتی تازه پیدا میکند و جدا از کارکرد اصلی خود، به منبعی برای جستوجو، مفهومی برای شناسایی یا حتی به یک مورد مطالعاتی بدل میشود. هرچند هنرمند در یادداشتی «بدن فیزیکی»اش را موضوع اصلی آثارش معرفی میکند، اما حضور «بدن» یا اندام، به نوعی از درجه اهمیت یا اولویت نقاشی حذف و در فرم دست خلاصه شده است.
اشاره به بدن به عنوان موضوع، آن هم نه بدن در معنای عام، بلکه «بدن هنرمند» رفتار متفاوتی را جدا از پیکرنمایی در نقاشی یا ارایه فرم دست در اثر میطلبد. در تمامی برخوردهایی که هنرمند در این آثار داشته، بدن چندان بیشتر از یک ابژه نقاشانه نیست که توسط پوشش یکدست پارچهای به تعویق میافتد. برای حوریه هاشمی تجربه زیسته در عصر معاصر یا به تعبیری دیگر، فهم زیست معاصر و هویتهای اجباری که ناشی از جهان مدرن یا پسامدرن، که هر روز گریبانگیر آدمی میشوند، دغدغهای است که او را در مقام نقاش وادار به کنش نقاشانه میکند. از این رو جستوجو، دریافت و شناخت جهان معاصر را روی بوم پیاده کند تا وحدت معنوی مد نظرش را بدست بیارد. برای او زیست معاصر و مولفههای معاصریت از یک تضاد بزرگ نشات میگیرد.
آنجایی که تکه پارههایی از اندام (دستها) را در گستره بوم رها شده مییابیم، گویی انسانی در حال غرق شدن در آخرین تلاشها برای روی آب ماندن، خسته از دست و پا زدنهای بینتیجه و در حال فرو رفتن در اعماق است. آخرین تصویری که از فرد در حال غرق شدن در ذهن میماند، همین دستهای بیرون مانده از آب است. فضای غالب در آثار حوریه هاشمی بیشتر سمت و سویی انتزاعی دارد، اما در زاویهای متفاوت شاهد حضور اندام آدمی در بطن اثر هستیم. گاهی نیز ترکیب متضاد چنین فضاسازیهایی، ذهنیتی سوررئالیستی را تداعی میکند. اما در نهایت حرکت در چنین مرز باریکی نوعی بلاتکلیفی تصویری (سبکی-فرمی) را برای بیننده به ارمغان میآورد؛ آنجایی که بخشهایی از قاب انتزاعی با فرمهای اندامهای منقطع و دستها پوشیده شده است. فضای انتزاعی در تلاش برای تبدیل شدن به امر حاکم در اثر، پیکر انسانی را تحت الشعاع قرار میدهد، از این رو با عدم ترکیببندی منسجم از فرمهای هندسی، لکههای رنگی و خطوط با بخشی از رفتار فیگوراتیو هنرمند و تصاویر آشنای اندام انسانی مواجه میشویم. این امر در آثار دو لت آشکارتر است.
در مجموع به نظر میرسد آنجایی که هنرمند (خواسته یا ناخواسته) به سمت فضای سوررئالیستی حرکت کرده و از فضای انتزاعی در ترکیب با رفتار فیگوراتیو دور شده، شاهد اتفاقات بهتری در آثار او هستیم. در این آثار مفهوم مد نظر وی از معاصریت در جهان چندپاره عیان میگردد.
حوریه هاشمی متولد 1362 در تهران است. او که کارشناسی نقاشی دارد، تحصیل هنر را در آلمان و فرانسه ادامه داده و علاوه برگزاری نمایشگاههای انفرادی و حضور در چندین گروهی، برگزیده چندین جشنواره داخلی و خارجی بوده و جوایزی را در کارنامه خود دارد.
بام نگر
محمد شمس