روایتی پر‌ از همهمه و مواجهه

34

نگاهی به نمایشگاه گروهی «راه می‌رویم، حرف می‌زنیم» در گالری عصر

امر روزمره ساده به نظر می‌رسد، اما هرگز ساده نبوده است. هر چه در تاریخ جلوتر می‌آییم، پیچیدگی‌های زندگی بیشتر شده و ساده‌ترین مفاهیم هم دچار ابهام شده و ما را گرفتار سرگیجه می‌کنند. رفتار و گفتار روزانه ما هم، در عین حال که ساده به نظر می‌رسد، مدام بر این سردرگمی می‌افزاید؛ گویا هر راهی که می‌رویم به زعم برخی خوش نمی‌آید یا ما را به مقصد نمی‌رساند و هر حرفی که می‌زنیم ناراحتی و خشم بعضی را برمی‌انگیزد. شاید که نمی‌فهمند چه می‌گوییم و نمی‌فهمیم چه می‌گویند. در این میان گاه حتی خود نمی‌دانیم از چه حرف می‌زنیم. این در حالی است که حرف زدن ابزار ارتباط ما و راه رفتن در جهت رسیدن به مقصد است و هر دو بسیار ساده به نظر می‌رسند.

این امر موضوع اصلی نمایشگاه گروهی «راه می‌رویم، حرف می‌زنیم» بوده است. ما در نمایشگاه راه می‌رویم و آثار هنرمندان با ما حرف می‌زنند؛ هرکدام از آثار بخشی از زندگی در سرزمین عجایب را جدا و با جزییات بزرگ‌نمایی کرده و سایه روزمرگی را از روی آن‌ها برداشته است. ما هر روز تمام این آثار را زندگی می‌کنیم و به همین جملات منقوش در کارها فکر می‌کنیم. از کنار آدم‌های زیادی رد می‌شویم و تلاش می‌کنیم تا حد امکان از زیست دوگانه با ایشان فاصله بگیریم. چیدمان این آثار در کنار هم نمادی از جامعه است. جامعه پنهان اذهان و افکار ما؛ حرف‌هایی که به زبان نمی‌آوریم، پشیمانی‌هایی که سعی در فراموش کردنشان داریم و واقعیت‌هایی که با تکرار و سماجت و مبارزه سعی در فهماندنشان داریم. چنان‌که زروان روح‌بخشان، کیوریتور نمایشگاه، در انتهای استیتمنت آورده: « انگار که زندگی و ارتباطات ما ملغمه‌ای است از همراهی و تخالف!»

«راه می‌رویم، حرف می‌زنیم» روایتی پر‌ از همهمه و مواجهه است. هنرمندان این آثار از کنار هیچ امر روزمره‌ای بی‌تفاوت نگذشته‌اند و قرارهای نانوشته را با جسمیت بخشیدن به هرکدام از معانی ضمنی راه رفتن و اتفاقات مسیر، شکسته‌اند. هرکدام از آثار  برخلاف ظاهر ساده‌شان داستانی طولانی و‌ پیچیده را بیان می‌کند؛ داستان‌هایی که که از خاطرات جمعی ما نشات گرفته و این هنرمندان تنها با اشاره‌ای آن‌ها را دوباره به ما نشان می‌دهند. همان مفاهیم زندگی روزمره که همگی با آن درگیر هستیم، اما طی سالیان، معناهای متفاوتی به خود گرفته‌اند. این نمایشگاه فضایی ترسیم کرده که راه رفتن در آن، مواجهه‌های بسیاری در خود دارد و احساسات و عواطف مختلفی را برمی‌انگیزد که شاید به سبب تکرار برای ما عادی شده باشد.

اخبار و بریده‌های روزنامه‌ سال‌های متمادی، همچون چند صفحه از یک کتاب، در کلاژ بهار وفایی از مجموعه «روزنامه‌نگاری» نشان‌گر مسیری است که ما را به امروز رسانده است. اثر دیگر وی با عنوان «همه چیز روشن است»، شامل چند کاغذ شفاف است که روی زمین افتاده و عیان است و حاجت به بیان ندارد.

بخشی از ویدیو چیدمان «مرز» اثر مشترک هما بذرافشان، نغمه اصلانی و بهار طاهری به یکی از ابتدایی‌ترین مسائل زندگی اشاره می‌کند که در جامعه ما موقعیتی بغرنج و پیدا کرده است؛ تصاحب بدن برای سلطه بر اندیشه مضمون اصلی این اثر است که حاصل تکرار یک جمله بر پارچه سیاه کج و معوجی است که از دیوار آویزان و تا روی زمین کشیده شده است.

مجموعه طراحی‌های رضا بهزادنیا که «جایی برای نشستن در میان هیاهو» نام دارد، گوشه‌هایی از فضای داخلی خانه را با خیابان ترکیب کرده و عابران را در هم و برهم و گاه سر و ته به تصویر کشیده است. در تعدادی از این آثار یک صندلی راحتی در خیابان به چشم می‌خورد که قابل توجه است. همان طور که از عنوان این آثار پیداست، تضاد میان خلوت خانه و هیاهوی خیابان و سرگردانی میان این دو مضمون اصلی این طراحی‌هاست.

همین مضمون در مجموعه عکس محمد شمس با عنوان «سایه‌های بی‌هدف» به چشم می‌خورد. تصاویر سیاه و سفید و تار و محوی که حاصل عکاسی بدون چشمی (ویزور) بوده و با دستکاری دیجیتال است. هیبت تیره پیکرهای معلق در خاکستری خیابان‌های شهر که گویی نگاهی آشفته و نگران آن‌ها را ثبت کرده است.

پنج اثر بدون عنوان که دست‌نوشته‌هایی (به انگلیسی) را روی سطح متخلخل بوم‌های کوچکی در برابر ما قرار می‌دهد، اثر علی خاتم‌ساز است. بدون عنوان دیگری متشکل از تلق‌های شفاف رنگی روی یک تصویر ناواضح از فردی که کنار یک آبراه در حال استفراغ است و نوشته‌ای با مضمون «مجبور نیستی چیزی بگی، فقط سر تکان بده» اثر دیگر وی است که سادگی و پیچیدگی توامان وضع موجود را یادآور می‌شود.

ویدیو چیدمان شهگل صفرزاده با عنوان «صدای شکسته» نمای بسته دهانی را نشان می‌دهد که سخن می‌گوید و ما نمی‌شنویم. با دقت و زحمت می‌توان دریافت که یک جمله را تکرار می‌کند: «من هم مثل شما هستم». دو پرده توری با فاصله تقریبا نیم متری در برابر این ویدیو قرار دارد، بنابراین تصویری که از این دو عبور کرده و در نهایت روی دیوار می‌افتد، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و در نهایت سه بار در هم تکرار می‌شود. تکرار و تکثر این جمله نیز یادآور خاطرات جمعی و همچنین نمایان‌گر اشتراکات ما به مثابه مردمان یک جامعه است.

در اتاق انتهای گالری عصر، سه اثر از بهمن تندرکیا قرار دارد. یک کلاژ پاره پاره از نوشته‌هایی که با سطوح تیره پوشانده و پاکتی حاوی کاغذهای منقوش پاره شده زیر آن روی زمین قرار دارد. «همه آنچه در خاطرم می‌ماند» عنوان این اثر است. یکی چمدان قدیمی حاوی تصاویر رادیولوژی که «همه آنچه از تنم می‌ماند» نام دارد. این چیدمان هم نوستالژیک است و هم کلیشه‌ای! اما شاید بهترین کار تندرکیا جعبه سیاه کوچکی باشد که به دیوار متصل شده و نور از سطح بالایی آن به دیوار می‌تابد. بر این ضلع بالایی و در برابر نور یک تصویر رادیوگرافی از مغز قرار دارد و در لایه زیرین متنی که عنوان اثر هم هست، تکرار شده: «راست می‌گوییم، دروغ می‌گوییم». این جمله را در تکرارش که بخوانیم درمی‌یابیم که اگر راست می‌گوییم، پس دروغ می‌گوییم و گویی این تمام نوری است که می‌پنداریم ذهن تاریک ما را روشن کرده است.

بر دیوار دیگری تعداد بسیار زیادی از عکس‌های کوشا جعفری، در ابعاد کوچک کنار هم قرار گرفته و در نهایت یک تابلو مغشوش و پر اضطراب را می‌سازد که «فراموش شده‌ها» نام دارد. عکاس اغلب از نمای بسیار نزدیک چهره مردم در شهر را ثبت کرده، اما اصل ماجرا در کنار هم نشینی و تعدد این تصاویر است که ما را با هجوم همان‌هایی که هر روز از کنارمان رد می‌شوند، مواجه می‌کند.

در آخر هم روی یک پایه ساده تبلتی به چشم می‌خورد که ویدیوی «پرسه در شهر» نرگس مرندی را نمایش می‌دهد. همان طور که از عنوان اثر پیداست، این ویدیو حاصل پشت سر هم قرار گرفتن نماهای کوتاهی است که هنرمند از راه رفتن خود در شهر گرفته است؛ از پله برقی مترو تا برگ‌های پاییزی در خیابان و گذر مردم. نکته جالب توجه، ابعاد کوچک و کادر مربع این ویدیو است که اینستاگرام را تداعی می‌کند. گویی همه زندگی و رفتار ما در این مجاز اندر مجاز معنا یا هویت پیدا می‌کند.

یک نکته حاشیه‌ای هم در کل این نمایشگاه دیده می‌شود و آن شیوه ساده و ابتدایی یا آماتوریزه ارائه آثار است. طراحی‌ها و عکس‌ها (به جز یکی) بدون قاب و با چسب یا سوزن به دیوار متصل شده‌اند. البته این آماتوریزه بودن ویژگی خود آثار هم هست. تقابل سادگی ارائه و چیدمان با مفاهیم متعدد آثار نکته تامل برانگیزی است. در نهایت «ما به سادگی فقط راه می‌رویم و حرف می‌زنیم»، اما در مواجهه و درک آثار این نمایشگاه درمی‌یابیم که در این دوران، حتی ساده‌ترین اعمال و افکارمان نیز به کنش‌های قابل اعتنا و گاه سرنوشت‌ساز تبدیل شده و خواهد شد.

بام نقد و نظر
فرشید پارسی‌کیا

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.