درباره نمایشگاه (وا)بستگی در آپارتمان هنر مونیخ
نمایشگاه (وا)بستگی: ایران در غربت (Diaspora Iran: (Be)longing) ارائه دهنده آثار چهار هنرمند ایرانی ساکن غربت است و در آپارتمان هنر (Apartement der Kunst) شهر مونیخ از تاریخ سوم تیر تا اول مرداد امسال بر پا شده است. آثار پرستو فروهر، ندا رضویپور، گلنار طبیبزاده و کاوه کاووسی به کیوریتوری وینسنس آدلدینگر و کیوان موسوی اقدم، به تصویرکشنده دغدغهها، امیال و کابوسهای غربتنشینی است.
در این نمایشگاه اثری از فروهر به ابعاد ۲.۸ در ۱.۴ متر یک دیوار را پوشاند، ویدیویی از یک پرفورمنس دوران کرونای رضویپور به صورت افقی و درون یک جعبه پخش شد، چهار نقاشی طبیبزاده در ابعاد مختلف به دیوار آویخته شد و یک ویدیو از کاوه کاووسی در ورودی نمایشگاه نظر را به خود جلب کرده و همچنین چهار نقاشی وی، با ابعاد کوچک، در نمایشگاه به دیوار بود.
در نوشتهای به بهانه این نمایشگاه، موسوی به تشریح وضعیت مهاجرت میپردازد: «فاصله اولین کلیدواژهای است که برای تعریف مهاجرت میتواند به کار رود. در مهاجرت در فاصله میان بودن و نبودن در فضای آشنای قدیمی زیست میکنی، در حالی که از یک سو در آن جا نیستی ولی ذهنت، روانت و احساست آنجا است. گویی در مرز میان اینجا/ آنجا، بودن/هستن ایستادهای و به هیچکدام تعلق نداری. بودنت با فاصله اتفاق میافتد، فاصله ای که زمان و مکان در آن گم شده است. انسان در غربت در دو دنیا زیست می کند، از یک سو در زندگی روزمره کشور مقصد زیست میکند و از سوی دیگر خاطرات، اخبار، نگرانی ها و شادیهای جایی که از آنجا آمده است به شکلی انتزاعی در تو زندگی می کند. عزیزترین کسانی که داری در کنارت نیستند و فضاهایی که حداکثر احساس تعلق را به آنها داری کیلومترها با تو فاصله دارند. گویی مهاجر در میانه ایستاده است و یک پایش در گذشته/ میهن است و پای دیگر در اکنون/ مهاجرت.»
آدلدینگر در نوشتهاش به احساسات متناقض یک ایرانی در غربت پرداخته و خاطرنشان میکند که «در میانماندگی، فاصله، درد دوری و پشت سر نهادن و شجاعت روبرو شدن با جهان جدید از کلیدواژههای زندگی روزمره یک مهاجر است، از سویی زندگی در جهان به نظر دموکراتیک و امن و همچنین فاصله آنها با عزیزانشان در آثار این هنرمندان مشهود است.» البته او به وضعیت متفاوت خود در مواجهه با این نمایشگاه و آثارش آگاه است و مینویسد که او «به عنوان یک آلمانی که خود تجربه مستقیمی از مهاجرت نداشته است، گویی به عنوان یک ناظر خارجی به وضعیت فرهنگی ایرانیان غربتنشین مواجه میشود.» او اشاره میکند که به خاطر مقابله با عدم تساوی تاریخی میان دو جنس در تاریخ هنر در این نمایشگاه از سه هنرمند زن و یک مرد دعوت به عمل آوردهاند.
در اثر فروهر به نام ”پانورامای چشمها” که از چاپ دیجیتال بهره جسته است، ما شاهد چشمان بسیاری هستیم که در سراسر اثر پراکنده شدهاند و در حال نظاره کردن بدن انسانها هستند. طرفه آن که بدن این انسانها خود به محملی برای قرار گرفتن این چشمها بدل شده است. حس کنترل شدن و دیده شدن مدام توسط جامعه در این اثر باعث میشود مفاهیمی چون آزادی و ارعاب از دست دادن آن به ذهن متبادر شود.
در ویدیو- پرفورمنس رضویپور به نام “صندلیهای موسیقیایی”، او با روبانی میان اشیا، خاطرات، رویاها و کابوسهایش پیوندی برقرار میکند و درون در حال جوش خوردنش را با ما در میان میگذارد، در دورهای که به خاطر ویروس همهگیر ارتباطش با عزیزان درون کشور و حتی همراهان مهاجرش قطع شده است، او شاعرانه سعی میکند این رابطه را حفظ کند و مفاهیمی چون غیاب و خانه را به یکدیگر پیوند میزند.
نقاشیهای طبیبزاده از تکنیک نقاشی مرکب خیس بهره میبرد تا حال و هوای فعلی خود را منتقل کند. به نظر میرسد رنگهای در هم آمیخته در این تکنیک نماد حالات روحی هنرمند است. در درون این آمیختگی، میتوان حضور همزمان اضطراب، شادی، اشتیاق و افسردگی که روح هنرمند را در بر گرفته است را تشخیص داد.
کاووسی در ویدیوی خود به نام ”هماهنگ”، به رنگگذاری بر صفحهای میپردازد که در این مسیر گویی لکه سفید مرکزین آغازین در سیطره رنگهای دیگر قرار گرفته و گویی خانه در حال کوچک شدن است. اثر در میانه ساختن و تخریب، بودن و نبودن توامان قرار میگیرد. او در مجموعه نقاشیهای خود به نام ”جایگاه” از نمادهای نقاشی ایرانی برای به تصویر کشیدن وضعیت اجتماعی و فرهنگی امروز ایران بهره جسته و رابطه خود با میهن و کشور مقصد را از طریق به تصویر درآوردن رویاهایش به تصویر کشیده است.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که به نظر میرسد این آثار را به نظر نمیتوان بدون در نظر گرفتن فضایی که در آن تولید شدهاند خواند. انتظار، تعلیق، نگرانی و ناتوانی در ارتباط در فضای آثار این نمایشگاه حضور پررنگی دارد. چهار هنرمند این نمایشگاه در دورههای متفاوتی از مهاجرت قرار دارند، پرستو دههها است که به آلمان مهاجرت کرده، گلنار و کاوه چند سال است که به خارج آمدهاند و ندا همچنان میان دو کشور در حال آمد و رفت است. هر کدام از آنها در مواجهه با خارجنشینی تجربه متفاوتی دارند و نسبتشان با ایران تفاوت میکند، اما نکته مشترکی که آنها را در این نمایشگاه گرد هم آورده است، دغدغه وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در مجموعه آثار و نوشتههایشان است.
بام گردی
پشتبام