نگاهی به نمایشگاه عکس «دیجور»
شبِ حقیقتگو
وقتی که جایی برای برگشتن نیست، شب بهترین زمان برای رفتن است. چراکه در شب آزادی معنای بیشتری به خود میگیرد و این حدود آزادی است که انسانِ شب را اسرارآمیز میکند. در کشورهای تحتِ اِشغال آلمانهای نازی، آنچه نخستین مسئلهیِ از دست رفته بود، آزادی بود. آنها همه جور اهانت و تحقیر را باید به جان میخریدند و گفتن هرگونه حقیقت جرم محسوب میشد اما در دل همه اینها یک حس رها شدن وجود داشته است، رها شدنی که حاصل از دست رفتن داشتههای پیشین و رویاهای آینده است. انسانی که چیزی برای از دست دادن ندارد، حقیقتگو و جسورتر میشود. انسانی که جایی برای بازگشتن ندارد، رفتن را ترجیح خواهد داد. عکسهای دیجور، شاید نه تمامی آنها اما غالب آنها، زبانی حقیقتگو دارند که ما را به جهانی مدرن ارجاع میدهند. این عکسها لحظههایی از رفتن را به ما نشان میدهند که امید به بازگشت در آنها به چشم نمیخورد. شبِ دیجور با عکسهای فرهنگ عابدینزاده آغاز میشود، آدمها در پلان نخست و نزدیک هستند و شهر هنوز نیم جانی دارد. هنرمند ابایی از در ابهام قرار دادن سوژههای خود ندارد و لرزشها را مثل یک نشانه از شب ثبت کرده است. آدمها پیدا و ناپیدا اما در عکسها حضور مستقیم دارند و هنوز چیزی برای معنا کردن و ارتباط هست.
انسان در عکسهای عابدینزاده انسانی وامانده اما هشیار است، راه میرود، سیگار میکشد و با چشمهایی خیره به ما نگاه میکند و همین ویژگی است که ما را با عکاسی پرسشگر روبرو میکند. هنرمند چیزی را صحنهپردازی نکرده و اجازه داده است تا اتفاق بیافتد به همین سبب با عکسهایی پر احساس روبرو میشویم که چیزی را از ما پنهان نمیکنند. دیجور در عکسهای فاران ادامه یافته است. شبی که سکوت و تنهایی نخستین ویژگیاش است اما میشود از آن ترسید. در عکسهای فاران با وجود آنکه هیچ انسانی دیده نمیشود اما ردپای آن همه جا هست، عکسهای فاران پیرجمالی زبانی پوشیدهتر اما شبیه به باقی آثار نمایشگاه دارند. در عکسهای فاران بدن و چهره انسانی دیده نمیشود اما درها، دکلها و راهبندها رد انسان به خود وانهاده شده است، انسانی که ساخته اما رها کرده. هیچ کدام از این عکسها ما را با طبیعتی بکر و دستنخورده تنها نمیگذارند. طنز تلخ و کنایههای عکسهای امید حسینی و شیما راستین در عکسهای فاران پیرجمالی جای خود را به رفتار و عملی بیپیرایه و سرراست داده است. عکسهای پیرجمالی همان است که باید باشد، عکاس هیچ تلاشی برای زیبا جلوه دادن درها و راهبندهای بیحاصل و از ریخت افتاده نکرده، انگار که جرمی اتفاق افتاده و باید ثبت میشده است.
ثبتی دقیق از مکانهایی بیرویا و از دست رفته. عکسهای امید حسینی و شیما راستین زبانی جسورتر دارند، این ادامه شبِ حقیقتگو است. سگی در حال گذر از حصاری پاره شده، پارچه سفید لابهلای درختان و اشیاء رنگهای نیمجان در عکسهای امید حسینی و مرد در حال گذر در برف و ساختمانهای تخریب شده و رها شده در عکسهای شیما راستین مانند سخن و کلامی است که گفتن آن در روز ناممکن است. عکسهای این دو هنرمند زیباست، آدم را دلتنگ میکند. هرچقدر که عکسهای فاران پیرجمالی در مقابله با بیگانگی رفتاری سودازده و ماخولیایی دارند، رفتار امید حسینی و شیما راستین نوستالژیک و رها کننده است. انتخاب فاران در مواجهه با چیزی که از آن حس بیگانگی دارد، ماندن است، ماندن در خانهای که دیگر خانه نیست و چه زمانی بهتر از شب برای نشان دادن زوال. سکوت و سکون عکسها از دل این مواجه و ماندن میآید، چراکه بیلذتی و بیانگیزگی ویژگیهای ماخولیا است. اما رفتار شیما راستین و امید حسینی در مواجهه با بیگانگی، رفتن و رها کردن است. انگار که همه چیز موقتی است و شاید آدم یا آدمهایی پیش از حضور عکاس آنجا را ترک کردهاند، لحظه یا شاید هم سالها قبل. این دو رفتن و رها کردن را جایگزین ماندن کرده و خودشان را از بودن در خانه محروم میکنند اما لحظههایی زیبا را ثبت میکنند تا تصویرِ حسرتآلود، پنهلوپهوار رویای بازگشت به خانه را برای همیشه زنده نگه دارد. هر دو رفتار نوستالژیک و سودازده نوعی از مکانیزم دفاعی است برای مواجه نشدن با زمین و خانهای که میدانید دیگر نه جای ماندن است و نه امیدی برای بازگشتن به آن وجود دارد.
عکسهای شیما راستین، عصیانگر هستند، نورهای شدید، لحظههای گذرا، ترکیبهای نامانوس و… با این وجود لذتبخش بودن بخشی از این تصویرها است. لذتبخش بودن این عکسها به سبب رها بودن و آزادی بی قید و شرطی است که آنها را اسرارآمیز میکند. به غیر از یک عکس که در نور روز گرفته شده است باقی عکسهای راستین این توان را دارند که ما را به وجد بیاورند. عکسهایی که برخلاف عکسهای عابدینزاده بیشتر بر روایتهای شخصی هنرمند استوار هستند تا بیانی عامتر و همین ویژگی است که آنها را رمزآلود میکند. این رمزآمیز بودن در کارهای امید حسینی و پویان نبوینژاد حالتی شاعرانهتر دارد. عکسهای امید حسینی نمونههای خوبی از یک نگاه شاعرانه و رمانتیک هستند و باید توجه داشت که همه این عکسها به صورت فیلم و آنالوگ گرفته شده و رنگها و ترکیبهای متمرکز این حال شاعرانه را تشدید میکنند. عکسهای پویان نبوینژاد پایانبخش شبِ دیجور است، ترکیب هندسی و رنگین عکسهایی که از یک حوض گرفته شدهاند ما را از هرچه تصویر و نشان آشنا به جهانی دیگر میبرد، انگار که هستند تا تلخی دیگر عکسها را بگیرند و شب را با در نوری شاعرانه پایان ببخشند.
#بامگردی
دبیر: محمد شمس
نویسنده: محمود مکتبی
تصاویر:
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.
شرکت نگاه روشن پارس حامی پشتبام