ویژگیهای پنهان اثر
آرتور کالمن دانتو یکی از مهمترین فلاسفه هنر، تلاشهای گستردهای در فهم ماهیت هنر به خرج داده است. نوشته دورانساز او، “دگردیسی اشیای معمولی” در 1981 سررشته جالبی در برابر دیدگاه ذاتگرایانه در هنر به دست میدهد. پیش از وی تعریف هنر بر پایه ویژگیهای آشکار اثر هنری استوار بود؛ یعنی آنچه در ذات اثر به شیوه دیداری یا شنیداری ادراک میشد. او با دیدن “جعبه بریلو”ی اندی وارهول این سنت را به چالش کشید. این اثر طوری طراحی شده که همانند نمونه روزمره آن یعنی جعبههای چیده شده در قفسه فروشگاهها به نظر میرسد.
دانتو برای پاسخ به این پرسش که چه چیزی این اثر را از جعبههای داخل فروشگاه متمایز میسازد به این نتیجه رسید که اثر هنری را نمیتوان بر اساس ویژگیهای آشکار و ذاتی آن تشخیص داد. به نظر او جعبه بریلو پرسش فلسفی از ماهیت اثر هنری را پیش کشید. طبق نظر مشهور دانتو «دیدن چیزی به عنوان هنرمستلزم چیزی است که چشم نمیتواند آن را تشخیص دهد.» از نظر او کار وارهول حاکی از بینشی جذاب نسبت به ذاتگرایی است؛ دیدگاهی که حاکم بر کاربست هنر بود.
از نظر دانتو، چیزی که وارهول نشان داده این نیست که ما صرفا باید ذاتگرایی را رد کنیم، بلکه ثابت میکند که هر تعریف ممکنی از هنر باید علاوه بر ویژگیهای آشکار عینی، بر اساس ویژگیهای پنهان آن نیز صورتبندی شود
دیدگاه سنتی میکوشید تا تعریفی ذاتگرایانه از هنر به دست دهد تا یک اثر، در صورت دارا بودن برخی ویژگیهای لازم و کافی متعارف، به عنوان اثر هنری شناخته شود، اما از نظر دانتو، چیزی که وارهول نشان داده این نیست که ما صرفا باید ذاتگرایی را رد کنیم، بلکه ثابت میکند که هر تعریف ممکنی از هنر باید علاوه بر ویژگیهای آشکار عینی، بر اساس ویژگیهای پنهان آن نیز صورتبندی شود. اثر هنری میتواند هیچ ویژگی آشکاری نداشته باشد، ولی همچنان اثر هنری باشد. بنابراین خصوصیات آشکار برای تعریف هنر جنبه درونی و ذاتی ندارند. تعریف دانتو او با توسل به “ویژگی های پنهان اثر” از معضلات تعاریف قبلی دوری میکند.
اما معضل این موضع دانتو این است که به خودی خود مشکلی را حل نمیکند. فارغ از اینکه این تعریف جدید دستاویزی برای هر فرد و هر اثری شد و خواهد شد که عملی یا اثری را به عنوان اثر هنری معرفی کند، با تعریفی چنین گشاد، معنای خود هنر هم از دست میرود. این نگاه زیاده از حد دموکراتیک، غیر از اینکه جهان هنر را در تزلزل و ابهام بیشتر فرو ببرد – که البته همواره منافع عدهای در آن است – کار دیگری نمیکند.
مشکل نظریه دانتو این است که اثر هنری را به جایی ارجاع میدهد که چندان قابل دستیابی و ادراک نبوده و با هیچ استدلالی قابل حل و فصل و تشخیص نیست. بنابراین دانتو برای حل این مشکل، مجبور میشود تا دست به دامان تز دیگری شود که به آن “نظریه نهادی” میگویند. نظریهای به مراتب گمراه کنندهتر که اثر هنری بودن یک عین را به “عالم هنر” میسپارد که در جستار بعدی به آن خواهیم پرداخت.
#بام_فلسفه_هنر
دبیر: سینا یعقوبی
تصاویر:
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.
شرکت نگاه روشن پارس حامی پشتبام