منتقدان هنری در بازار هنر
ساموئل کلر، مدیر آرت بازل، درباره جایگاه منتقدان هنری میگوید: «وقتی وارد دنیای هنر شدم، منتقدان هالهای از قدرت داشتند؛ اما حالا آنها شبیه فیلسوف شدهاند، افرادی قابل احترام که به اندازه مجموعهداران، دلالان، یا کیوریتورها قدرتمند نیستند.»
منتقدان با دنیای هنرمندان، دلالان و آرتفرها ارتباط نزدیک دارند و انتظار میرود از بازیگران مهم این عرصه باشند، اما اینطور نیست. دو نوع نویسنده در دنیای هنری وجود دارد؛ روزنامهنگارانی که برای رسانههای عمومی مینویسند، و منتقدان سنتی که مطالب خود را برای مخاطب خاص و در مجلاتی با شمارگان پایین منتشر میکنند. دسته دوم معمولا استخدام تمام وقت نیستند، مستقل کار میکنند، و در عین حال درآمد چندانی ندارند.
ممکن است تصور کنید که منتقدان هنری میتوانند زندگی آینده یک هنرمند را بسازند یا خراب کنند؛ اما نه! در دنیای معاصر، آنها چندان قدرت چنین کاری را ندارند.
عموم مردم و بیشتر مجموعهداران هنری، لذت زیباشناختی را معادل کیفیت فنی میدانند، اما اغلب منتقدان کیفیت اثر را با ابتکار و اصالت آن میسنجند
جری سالتز، منتقد ارشد هنری، که سه بار برای دریافت جایزه نقد پولیتزر نامزد شده، این مسئله را چنین توضیح میدهد: «در طول پنجاه سال گذشته، هیچ وقت تاثیر نوشتههای منتقد بر بازار هنر، کمتر از الان نبوده است. اگر من بنویسم که فلان اثر بد است، تاثیر حرفم کم یا هیچ است. اگر بنویسم خوب است، نتیجه همان میشود. اگر چیزی ننویسم هم همینطور.»
البته ممکن است با حمایت یک منتقد هنری مهم، مثل مایکل کیملمن، از نیویورک تایمز، یک کیوریتور موزهای و یک مجموعهدار مشهور، مسیر موفقیت یک هنرمند هموار شود. اما مهمترین عضو این دسته مجموعهدار است، نه منتقد هنری. آخرین منتقدی که میتوانست زندگی کاری یک هنرمند را بسازد یا خراب کند، کلمنت گرینبرگ، منتقد آمریکایی فعال در دهههای 1950 و 1960 بود.
گرینبرگ به خاطر حمایت از جکسون پولاک، بعد از اینکه نمایشگاه اول او در گالری گوگنهایم را دید، شهرت زیادی داشت. او پولاک را کشف نکرد، اما اولین کسی بود که در مدح آثار پولاک نوشت. در اواخر دهه 1960، دیگر منتقدان نبودند که روی جریانهای هنری و انتخابهای مجموعهداران تاثیر قدرتمند داشتند، بلکه این قدرت به دلالانی همچون لئو کاستلی و آندره امریچ و تعدادی از مجموعهداران آمریکایی تثبیتشده، که کار این دلالان را دنبال می-کردند، رسید.
هنرمندانی همچون جسپر جانز، رابرت راشنبرگ، سای تومبلی، و گرهارد ریشتر در ابتدای کارشان نقدهای مثبتی دریافت نکردند
عموم مردم و بیشتر مجموعهداران هنری، لذت زیباشناختی را معادل کیفیت فنی میدانند، اما اغلب منتقدان کیفیت اثر را با ابتکار و اصالت آن میسنجند. همچنین ممکن است در مورد اهمیت انتزاعی یا منحصر بهفرد بودن آثار یک هنرمند بنویسند. در دنیای هنر معاصر، منتقدان خواسته یا ناخواسته نقش دیگری نیز دارند؛ کمک به جذب تبلیغات برای نشریهای که برای آن کار میکنند. بسیاری از نشریات هنری حاضر نیستند برای یک گالری که در نشریه آنها تبلیغات نمیکند، نقدی منتشر کنند.
گاهی بخشی یا همه دستمزد منتقدان، مستقیم و یا غیر مستقیم از طریق سفارش آگهی، از طرف دلال هنرمند پرداخت میشود. در واقع اغلب اوقات دلال نقد را “سفارش” میدهد، و منتقدی را انتخاب میکند که به احتمال زیاد نقد مثبتی در مورد هنرمند بنویسد. البته منتقدان مستقل نوع دوم، چندان مشمول این قاعده نیستند. در نهایت، آیا منتقدان اهمیت درازمدت آثار یک هنرمند را تعیین میکنند یا قیمتهای به دست آمده در حراجیها؟ پاسخ این سوال، دستکم در حیطه هنر معاصر، این است که بازار از منتقد پیشگوی بهتری است. هنرمندانی همچون جسپر جانز، رابرت راشنبرگ، سای تومبلی، و گرهارد ریشتر در ابتدای کارشان نقدهای مثبتی دریافت نکردند، اما آثارشان بالاترین قیمتها را در حراجیها دارد.
تصویر اول: جکسون پولاک
تصویر دوم: کلمنت گرینبرگ
منبع: تامپسون، دن (1398)، کوسه شکم پر 12 میلیون دلاری، اشکان زهرائی، تهران، نشر بیدگل، چاپ اول.
www.thefamouspeople.com
#بام_اقتصادهنر
دبیر: هژیر کهریزی
تصاویر:
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.
شرکت نگاه روشن پارس حامی پشتبام