آرتفرها، آخرین سنگر دلالان
دلالان همیشه از اینکه نمیتوانند با زرق و برق حراجیها رقابت کنند، احساس سرافکندگی میکنند. خریدن آثار چند نسخهای با قیمت بالاتر در حراجی، در حالی که نسخه دیگر اثر در یک گالری نزدیک موجود است، داستان تکراری حراجیها بوده و هست. یک مثال خیلی مشهور، مربوط به مجسمه جف کونز با عنوان «راهنمایی به سوی ابتذال» است. این مجسمه در حراج نوامبر سال 2006 ساتبیز نیویورک با قیمت چهار میلیون دلار فروخته شد. این اثر در چهار نسخه تولید شده است. یک نسخه دیگر از آن در یک گالری در همان شهر به قیمت دو میلیون و دویست و پنجاه هزار دلار موجود بود.
امروزه چهار آرتفر بینالمللی وجود دارند که قدرت آنها باعث افزایش اعتبار و ارزش آثار هنر معاصر میشود
دلالان نیاز به یک مزیت رقابتی علیه جو و سرمایه حراجیها دارند. برخی از آنها این مزیت را در آرتفرهای رده بالا یافتهاند. دلالان هنری، در جنگ همیشگی با برندینگ کریستیز و ساتبیز، پول، و دلالی خصوصی، به یک سلاح احتیاج داشتند. آنها نیازمند یک مزیت رقابتی نسبی بودند. سلاح ایشان نه همکاری با یکدیگر یا نمایشگاههای بزرگ، بلکه آرتفرهای تثبیتشده بود که بازاریابی گستردهای داشتند. آغاز قرن بیستویکم، دهه آرتفرها بود. امروزه چهار آرتفر بینالمللی وجود دارند که قدرت آنها باعث افزایش اعتبار و ارزش آثار هنر معاصر میشود. TEFAF یا ماستریخت، آرت بازل، آرت بازل میامی بیچ، و فریز چهار آرتفر مهم هستند.
در این آرتفرها، دلالان سوپراستار حضور مییابند و مهمترین مجموعهداران نیز جذب آنها میشوند. در واقع مجموعهداران میآیند، چون دلالان سوپراستار میآیند. این مسئله در دنیای اقتصاد «دایره عفیف» یا «اثر شبکهای» نامیده میشود و نتیجه آن نوعی انحصار چندجانبه در آرتفرهای مهم است. مجموعهداران از آرتفرها خوششان میآید، چراکه ساده و راحتند. عموما کسانی که ثروت بالایی دارند وقت زیادی ندارند. آنها دوست دارند تحقیق، جستوجو و خرید را در یک محل یکی کنند. گشت و گذار و مقایسه در آرتفرها ساده است.
«رفتار گلهای»، سازوکار روانشناختی آرتفرها
آرتفرها نشانگر تغییر فرهنگ خرید آثار هنری هستند. آنها مذاکرات بیسروصدای داخل گالریها را با فرهنگ خرید در مراکز عمومی، مد، و مهمانیهای شلوغ جایگزین کردهاند. مجموعهداران تبدیل به خریدارانی شدهاند که سریع خرید میکنند و معمولا بیش از یک اثر از یک هنرمند نمیخرند. با آغاز به کار هر آرتفر جدید، مجموعهداران به این فرهنگ خرید سوپرمارکتی، بیشتر عادت میکنند.
همانطور که در حراجها، کسانی که پیشنهاد خرید میدهند، باعث اطمینان مجموعهدار نسبت به احمقانه نبودن رفتارش میشوند، در آرتفرها هم تعداد افراد حاضر و برچسبهای متعدد «فروخته شده» همین تاثیر را دارند. معمولا به سازوکار روانشناختی آرتفرها «رفتار گلهای» میگویند؛ خریدار اطلاعات کافی برای یک تصمیم منطقی ندارد و با تقلید رفتار گله، به خود اطمینان خاطر میدهد.
«آرتفر بزن و برقص»
آرت بازل میامی بیچ که با نام بازل میامی نیز شناخته میشود، شامل یک کارناوال پنج روزه با چندین مهمانی بزرگ در دسامبر است که در آن ستارههای مشهور برنامه اجرا میکنند. در این آرتفر دیدن آثار هنری کاملا در اولویت دوم قرار دارد. روزنامهنگاران آن را «آرتفر بزن و برقص» نامیدهاند.
بازل میامی برای این راهاندازی شد تا به ثروت آمریکای شمالی و جنوبی دست پیدا کند. حامی اصلی این آرتفر، بانک سوییسی UBS است. این بانک در جذب مشتریان ثروتمند به بازار هنر آنقدر موفق بوده که دیگر بانکهای رقیب هم به تکاپوی حمایت از دیگر آرتفرها افتادهاند. دیگر حامیان بازل میامی، شرکت تولیدات لوکس کریستال سواروسکی، خودروسازی BMW و هواپیمایی NetJets است.
منبع: تامپسون، دن (1398)، کوسه شکم پر 12 میلیون دلاری، اشکان زهرائی، تهران، نشر بیدگل، چاپ اول.
تصویر اول: مجسمه «راهنمایی به سوی ابتذال» (Ushering in Banality) اثر جف کونز
تصویر دوم: بازل میامی در سال 2019
#بام_اقتصادهنر
دبیر: هژیر کهریز