از بی‌ینال‌ها تا آرت‌فر

1

چرا اولین آرت‌فر تهران مهم است؟

در دنیای پس از مدرنیسم، همه می‌توانند برای لحظاتی هنرمند باشند. کافی است یک عکس با موبایل بگیرید، یک خط روی کاغذ بکشید، یا حتی یک پست درشبکه‌های اجتماعی بگذارید و خود را خالق بخوانید. اما هنرمند شناخته شدن، داستان دیگری است. اینجا بازار وارد می‌شود؛ با قوانین نانوشته‌اش، جایی که فروش نه‌فقط اثر، بلکه هویت هنرمند را تعیین می‌کند. تناقض بزرگ اینجاست: هنر قرار بود آزاد باشد اما حالا به کالایی تبدیل شده که بدون برچسب قیمت وجود ندارد. و در ایران امروز، جایی که اقتصاد هنر زیر فشارهای بیرونی و درونی له می‌شود، این تناقض بیشتر به چشم می‌آید. حالا که این متن را می‌نویسم، پیش از افتتاح اولین آرت‌فر تهران، باید دید این رویداد با چه کیفیتی برگزار می‌شود و آیا آینده‌ای دارد یا نه. اماچرا این آرت‌فر مهم است؟ برای پاسخ، باید به عقب برگردیم، به سال ۱۳۳۷، وقتی مارکو گریگوریان جرقه‌ای زد که هنوز شعله‌اش در هنر معاصر ایران می‌سوزد. مارکو گریگوریان، آن ارمنی‌تبار ایرانی که عاشق هنر بود و تجربه‌ی بی‌ینال ونیز را در چنته داشت، درسال ۱۳۳۷ اولین بی‌ینال تهران را بنیان گذاشت. او نه‌فقط دبیر این رویداد بود، بلکه نقشی اساسی در آموزش هنر داشت. در هنرستان هنرهای زیبا و دانشگاه‌ها تدریس می‌کرد، جایی که نسل جدیدی از هنرمندان را با مفاهیم نوگرایی آشنا کرد. گریگوریان از ونیز آمده بود، جایی که هنر جهان را دیده بود، و سعی کرد آن را به تهران بیاورد. بی‌ینال اول در کاخ ابیض برگزار شد، با آثار نقاشی و مجسمه‌سازی که برای اولین بار هنرمندان ایرانی را در کنار هم جمع کرد. این رویداد ‌فقط نمایشگاه نبود؛ پلی بود میان هنر سنتی ایران و جریان‌های مدرن جهانی. تناقض جالب اینجاست: گریگوریان که خودش هنرمندی تجربی بود و با خاک و مواد طبیعی کار می‌کرد، بی‌ینالی راه انداخت که هنر را از انزوا بیرون کشید و به آن اعتبار داد. اما همین اعتبار بعدها به ابزار بازار تبدیل شد. امروز، وقتی به صحنه‌ی هنر ایران نگاه می‌کنیم، بیشتر هنرمندانِ «مستر» یا شناخته‌شده کسانی هستند که در آن بی‌ینال‌ها حضور داشته‌اند. مثلا مکتب سقاخانه، با هنرمندانی مثل حسین زنده‌رودی، پرویز تناولی و فرامرز پیلارام که آثارشان ریشه در سنت ایرانی داشت اما با زبانی مدرن بیان می‌شد. سقاخانه‌ای‌ها در بی‌ینال‌های تهران دیده شدند، جایزه گرفتند و به بازار جهانی راه یافتند. همین رویدادها بودند که آنها را از هنرمندان محلی به چهره‌های بین‌المللی تبدیل کردند. پارادوکس اینجاست: بی‌ینال‌ها قرار بود هنر را دموکراتیک کنند، اما در عمل یک طبقه‌بندی ایجاد کردند –کسانی که دیده شدند و کسانی که در سایه ماندند. جامعه‌ی هنری امروز ایران، هنوز با این میراث زندگی می‌کند؛ جایی که شناخته شدن نه‌فقط به استعداد، بلکه به حضور در چنین رویدادهایی بستگی دارد. و این همانجایی است که بازار وارد می‌شود: هنری که دیده نشود، فروخته نمی‌شود؛ و فروخته نشود، وجود ندارد. اما این داستان به پایان خوشی نرسید. بعد از پنج دوره، بی‌ینال‌ها منطقه‌ای و سپس حذف شدند. جشن هنر شیراز از سال ۱۳۴۶ شروع شد و بی‌ینال‌ها را بلعید. جشن هنر که تحت حمایت دربار بود، ابتدا بی‌ینال‌ها را به رویدادی منطقه‌ای تبدیل کرد و سپس آنها را با برنامه‌های گسترده‌تر جایگزین کرد. تعزیه، موسیقی، تئاتر و رقص در تخت‌جمشید و شیراز برگزار می‌شد، اما این جشن‌ها بیشتر به نمایش قدرت رژیم تبدیل شد تا بستری برای هنرمندان. تناقض بزرگ اینجا بود: جشن هنر قرار بود هنر را جشن بگیرد، اما در عمل، بی‌ینال‌های مستقل را حذف کرد و هنر را به ابزاری برای پروپاگاندا بدل کرد. سقاخانه‌ای‌ها و نوگرایان که در بی‌ینال‌ها شکوفا شده بودند، حالا در سایه‌ی جشن‌ها قرار گرفتند. این حذف، خلأیی ایجاد کرد که تا امروز پر نشده –خلأیی که بازار هنر را بیشتر به سمت تجاری‌سازی برد؛ جایی که هنرمند باید خودش، بدون حمایت رسمی، بفروشد. حالا به امروز می‌رسیم. اولین آرت‌فر تهران، که آرزوی دیرینه‌ی جامعه‌ی هنری ایران بود، با همت انجمن گالری‌داران به نتیجه رسیده. این رویداد، با عنوان «اوپن پیپر» و تمرکز روی متریال کاغذ، از ۱۴ تا ۲۰ آذر ۱۴۰۴ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار می‌شود. ۴۱ گالری از تهران و شهرستان‌ها شرکت دارند و این اولین گام برای یک رویداد سالانه است. اهمیت این آرت‌فر در همینجاست: در دنیایی که هنر به کالایی لوکس تبدیل شده، آرت‌فر می‌تواند پلی میان هنرمند ومخاطب بزند. گالری‌ها که دروازه‌ی ارائه‌ی آثار به جامعه هستند، در این اقتصادزدگی هنر، محک محکمی می‌خورند. تناقض اینجاست: آرت‌فر قرار است هنر را دموکراتیک کند اما در عمل ممکن است به بازاری تبدیل شود که فقط آثار فروختنی را برجسته کند.
انجمن گالری‌داران سعی کرده باتمرکز روی کاغذ –متریالی ارزان و در دسترس– این تناقض را کم کند، اما باید دید آیاموفق می‌شود یا نه. حالا که این متن را پیش از افتتاح می‌نویسم، نمی‌توانم پیش‌بینی کنم کیفیت برگزاری چطور خواهد بود. آیا آرت‌فر تهران آینده‌ای دارد یا مثل بی‌ینال‌ها، قربانی سیاست‌ها می‌شود؟ پارادوکس نهایی اینجاست: در جامعه‌ای که همه می‌توانند هنرمند باشند، آرت‌فر می‌تواند شناخته شدن را آسان‌تر کند اما همزمان، بازار را هم بیشتر حاکم کند. اگر موفق شود، شاید نسل جدیدی از «مسترها» بسازد؛ اگر نه، فقط یک رویداد گذرا خواهد بود. اهمیت آرت‌فر تهران در این امید نهفته: امید به اینکه هنر ایران، بعد از سال‌ها خلأ، دوباره بستری برای دیده شدن پیدا کند، بدون اینکه به کالایی بی‌روح تبدیل شود.

تهیه و تنظیم متن: فرشید پارسی‌کیا

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.