بازخوانی زنانهی آثار تریسی امین

فضایی بسته، شبیه به اتاق. لباسهای خواب و یک جامهی بیمارستانی، آویخته بر اندامهای چوبی و فلزیِ بیحرکت. این جامههای معلق از استندهای چوبی، قرار است چه چیزی را بر ما آشکار کنند؟ مردان و حتی زنانی که هرگز تجربهای همانند نداشتهاند، با اندکی تامل میتوانند صراحت نگاه او را دریابند؛ صراحتی که همچون سیلیای ناگهانی، خواب را از ذهنها میرباید. تریسی امین، هنرمند بریتانیایی، در دههی نود میلادی با آثار جسورانه و ساختارشکنانهاش شناخته شد. او با درآمیختن نقاشی، نوشتار، ویدئو و چیدمان، مرز میان زیست شخصی و عرصهی هنر را شکست و تجربههای زیستهاش را بیواسطه و با برندهترین لحن ممکن با مخاطب در میان گذاشت. اما هدف این نوشتار پرداختن به آثار پرآوازه و بارها دیدهشدهی او نیست؛ بلکه نگاهی زنانه است به لایههای پنهان فکری، روحی و هنریاش، در اثری کمتر دیدهشده: «Feeling Pregnant» که در سال ۲۰۰۵ به نمایش درآمد. برای هنرمندی چون امین، چه موضوعی تلختر و در عین حال صادقانهتر از زندگی شخصیاش میتوانست باشد؟ بارداریهای ناخواسته و تجربههای سقط جنین، مسائلیاند که کمتر زنی جرات بر زبان آوردنشان را دارد؛ چه رسد به آنکه بیپروا واردشان شود و چیدمانی بیافریند آکنده از نشانهگذاری، درد و رنجی مداوم برای خویش و مخاطب. خاطرات تلخ امین در آثارش بدل به فریادی بصری میشوند. لباسهای سپیدِ دستدوز، بر تن اندامهای چوبیِ بیجان پوشانده شدهاند؛ نمادی از بدن زنانهی مستأصل، بیحیات و آسیبدیده. اشیایی که حامل خاطراتاند و بیپروا، به گذشتهی پردرد او اشاره میکنند. امین در سیزدهسالگی مورد تجاوز قرار گرفت و در اوایل دههی بیست زندگیاش دوبار تجربهی سقط جنین را از سر گذراند. با چنین گذشتهای نمیتوان آثار او را صرفاً ترکیبی از چیدمان و ابژههای تاثیرگذار دانست. او خویش را در صحنههایی که میچیند، دوباره جان میبخشد؛ زخمهایش را به اشیا گره میزند و آنها را بدل به حامل معنا میکند؛ معنایی که در همنشینیِ درد و حقیقت صریح زنانه رخ مینماید. آثار او را میتوان در کنار هنرمندانی چون لوییز بورژوا و کارول شنیمن قرار داد؛ آنان که بدن و حافظهی شخصی را به زبان هنر بدل ساختند. با اینهمه، به نگاه نگارنده، صراحت بُرندهی امین، آثارش را از یک روایت فردی فراتر میبرد. آنها بازتاب تجربهی زنانیاند که بدنشان مکانی برای خاموشترین رخدادها بوده است. اهمیت امین در همینجاست: او هنر را به بستری بدل میکند، برای آشکارساختن حقیقتهای انکارشده و بدن زنانه را نه یک ابژهی منفعل، که حافظهای زنده، پویا، جسور و مقاوم بازتعریف میکند.
بام هنر معاصر
نسترن کمالی





