پیشتاز هنر مدرن، بارونس فریتاگ یا مارسل دوشان؟

آیا چیزی دربارهی «چشمه»ی مارسل دوشان شنیدهاید؟ اثری که از 1917، یکی از مشهورترین آثار هنری بوده است. برخی شاید حتی آن را نماد هنر مفهومی و جرقهی شروع هنر مدرن قرن بیستم میدانند. این همان اثری است که به اسم مارسل دوشان ثبت شده است. اما شواهدی در دست است که اعتبار تسلیم اثر معروف به چشمه، که در واقع یک پیشابگاه چینی بود و نیز ابداع هنر «دمدستی» (ready-made) را، نه به مارسل دوشان، بلکه به زنی به نام بارونس السا فن فریتاگ- لورینگهوون نسبت میدهد.
این شواهد عبارتند از:
1. این اثر، که امضای مستعار آر. موت زیر آن بود، به انجمن هنرمندان مستقل تسلیم شده بود (سازمانی که به پیشرو بودن خودش میبالید). اما انجمن با فضاحت تمام آن را رد کرد. پس از رد شدنش، دوشان در نامههایی به خواهرش سوزان نوشت: «یکی از دوستان زن من، با نام مستعار مردانهی ریچارد موت (یا آر. موت)، یک پیشابگاه چینی را به عنوان مجسمه فرستاده.» این نشان میدهد که اثر را در اصل بارونس به نمایشگاه عرضه کرده بوده و دوشان فقط نقش واسطه را داشته است.
2. جزئیات توضیحاتی که بعدا دوشان دربارهی تهیهی پیشابگاه به ابتکار خودش داده مبهم است؛ او ادعا میکرد که آن را از «صنایع فلزی جی ال موت» تهیه کرده، در حالی که معلوم شد که آنها هیچ گزارشی دربارهی آن محصول نداشتهاند.
3. با وجود رد شدن اثر از طرف انجمن، آلفرد اشتیگلیتز عکاس و ناشر آمریکایی، که نقش مهمی در به رسمیت شناخته شدن عکاسی به عنوان هنر مدرن و معرفی هنر اروپایی در آمریکا ایفا کرد، از آن عکس گرفت و او نیز ادعا کرده بود که گردآورندهی آن قطعهی انقلابی یک زن است.
اما بارونس الزا فن فریتاگ- لورینگهوون(حدود 1927-1874)که بود؟
او در خانوادهی نابسامانی در پروس به دنیا آمد، در جوانی به آوانگاردهای اروپایی پیوست، در 1910 به آمریکا مهاجرت کرد. در نیویورک با همسر سوم (و آخرش) بارونی آس و پاس ازدواج کرد (که عنوان بارونس را به سبب او یدک میکشد) و برای رسیدن به اهداف هنریش مدل هنرمند نقاش من ری شد. او در سالنها حضور مییافت و با دوشان، که مسحور اجراهای شعری او، از خطوط شکستهی جمعشده از شعارها، معروف به «شعرهای دمدستی» بود، دوستی برقرار کرد. دوشان یک بار دربارهی او گفته بود: «بارونس فوتوریست نیست. او خودِ فیوچر (به معنای آینده)، است.»
بسیار پیش میآمد که فریتاگ- لورینگهوون در شگفتزدهکردن و برانگیختن واکنش، در خیابانها پرسه بزند، در حالی که جز پتویی بر تن نداشت و رشتههایی از قوطیهای رب را که ریسمانی از آنها رد کرده بود به سینه آویخته بود. کلاههایی به سر میگذاشت که با هویجهای طلایی رنگ و سبزیهای دیگر (و گاهی با قاشق) تزئین میشد و روی گونهها مهر میزد. او این چیزها را (که معمولا آشغالهای ریخته شده توی خیابان بود) «هنر پوشیدنی» مینامید. فریتاگ با سر تراشیده و تمایل شدید به پوشیدن لباسهای مردنما، در برابر قراردادهای جنسیتی ایستاد و از همنوایی با انتظارات اجتماعی خودداری کرد.
شواهد و آثار بهجامانده نشان میدهند که فریتاگ، سالها پیش از دوشان، که او را به طنز و تحقیر«مارسل دوشیت» مینامید، با اشیای بیارزش خیابانی مجسمه میساخت، آنها را میپوشید و زندگی خود را به اجرایی هنری بدل کرده بود.
با وجود این پیشرو بودنش در هنر دمدستی، در تاریخ هنر نامی از او به میان نیامد و تا پایان عمرش، در 1922 به هیچوجه به رسمیت شناخته نشد و در فقر و گمنامی درگذشت.
در سال 1913 اثری با عنوان «زینت ماندگار» ساخت، حلقهای فلزی که یک سال پیش از «چنگک بطری» معروف دوشان خلق شده بود. در1917 نیز، مجسمهای با عنوان «خدا» را با همکاری یک هنرمند دیگر عرضه کرد که از ضایعات لولهکشی ساخته شده بود. زمانی که در آمریکا به سر میبرد بیپول و درهم شکسته بود و از این کشور نفرت داشت. وقتی هم که به برلین بازگشت، دچار افسردگی شدید بود و در خیابانها زندگی میکرد. در 1926 به پاریس رفت که فقط یک سال بعد در همانجا مرد و برخی میگویند شاید خودش به دست خودش این کار را کرده بود.
فریتاگ-لورینگهوون نه فقط با آثارش، بلکه با سبک زندگیش، پوششهای عجیب و استفاده از وسایل روزمره بهعنوان پوشاک، مفهوم هنر را از گالری به خیابان آورد و عملا پیشگام هنر بدن، هنر اجرا (پرفورمنس) و هنر مفهومی شد. با این حال، او در طول زندگیش به رسمیت شناخته نشد. بارونس نه فقط هنر«دمدستی» را خلق کرد، بلکه، برخلاف دوشان، خود، تجسم زندهای از آن بود.
آیا وقت آن نرسیده است که تاریخ هنر، این زن فراموششده را به جایگاه شایستهی خود بازگرداند؟
بام هنر معاصر
نیره توکلی




