قلمدان قحطی

2

بازتاب تاریخ اجتماعی در هنر ایران

پژوهش حاضر به تحلیل تاریخی-اجتماعی نقاشی‌های یک قلمدان لاکی منحصربه‌فرد از گنجینه کتابخانه و موزه ملی ملک و نقش مؤثر و آگاهانه «هنرمند» در کنشگری تاریخ اجتماعی  ایران می‌پردازد.  در حالی که نقاشی‌های لاکی غلاف این قلمدان مضامین رایج دوره قاجار را دنبال می‌کند، چهار نقاشی پنهان در «زبانه» (محفظه داخلی) آن، صحنه‌هایی واقع‌گرایانه از بحران‌های اجتماعی مرگبار در تاریخ ایران را به تصویر می‌کشند. این صحنه‌ها شامل اعتراضات برای نان، گورستان‌های پرشده از اجساد، بیماری، فقر و حمله برای تکه‌تکه کردن حیوانات و خوراک است. پژوهش حاضر با انطباق این تصاویر با گزارشات و اسناد تاریخی، استدلال می‌کند که این نقاشی‌ها بازتاب مستقیم «قحطی بزرگ ایران» در خلال سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ هجری شمسی هستند. از این اثر می‌توان به‌عنوان یک سند تصویری بی‌همتا یاد کرد. این کنش آگاهانه، هنرمند را نه به عنوان یک تکنیسینِ منفعل، بلکه در جایگاه یک «روشن‌رای آینده‌نگر» قرار می‌دهد که با هوشیاری، حقیقت یک فاجعه تاریخی (قحطی بزرگ ۱۲۹۶-۱۲۹۸ شمسی، یا شاید فجایع نظیر آن) را در پوششی از نقوش شادکامی‌های حاکمان سرزمین پنهان ساخته است. این پژوهش با اتخاذ «رویکرد بازتاب»، استدلال می‌کند که این اثر، حاصل نگاه نقادانه و مسئولیت اجتماعی هنرمندی است که خود را جدا از جامعه و رنج آن نمی‌دانسته است. بنابراین، این قلمدان نه تنها به عنوان یک سند تاریخی، بلکه به عنوان نمادی از نقش پیشگامانه هنرمند نقطه عطفی در  تاریخ اجتماعی هنر ایران محسوب می‌گردد.

مقدمه

نقاشی زیرلاکی که بیش از هر بستری بر روی قلمدان‌ها اجرا شده است، در دوره­های زند و قاجار با تحولات بی­سابقه­ای همراه گشت و میزان تولید، کیفیت و ظرافت آن­ها به اوج خود رسید. این هنر با برخورداری از سبک و سنّتی که پیش از این تثبیت گردیده و با حمایت­هایی که از جانب دربار و بازرگانان وجود داشت، به عنوان یک هنر فاخر به کمال رسید. در دوره ناصری با آن که سطح دانش عمومی در جامعه همچنان نازل و تضعیف شده بود و اکثریت مردم از داشتن سواد بی‌بهره بودند، کاتبان، دیوانیان و صاحب‌منصبان ملزوماتی برای کتابت نیاز داشتند که در این میان، قلمدان‌های لاکی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند و نشانه سواد محسوب می‌شدند. هنرمندان قلمدان‌نگار سعی می­کردند طیف گسترده­ای از مضامین و نقوش را که برگرفته از ادبیات کلاسیک، مجالس درباری، تصوف، محافل انس، زنان و فرهنگ عامیانه بود، بر سطح و جدارة آثار خود نقاشی کنند. در پژوهش حاضر اما نقاشی­های قلمدانی بی‌نام و نشان از گنجینة موزه ملی ملک از منظر تاریخی و اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته­اند که برخلاف مضامین رایج در قلمدان‌نگاریِ هم‌دوره خود، دارای مضمونی متفاوت­اند و به گونه‌ای منحصر به فرد به نظر می‌رسند. قلمدان مورد نظر این پژوهش، چهار نقاشی با مضامین بحران‌های اجتماعی و فجایع مرگبار را بر بدنة زبانة خود (محفظه داخلی قلمدان) جای داده است که با توجه با پژوهشهای صورت گرفته در تاریخ هنر و نقاشی ایرانی، می‌توان ادعا نمود که این اثر نقطة عطفی در هنر واقع­گرای اجتماعی ایران در دوران قاجار به حساب می­آید. این نکته نیز لازم به ذکر است که ای پژوهش از منظر تاریخ اجتماعی هنر به تحلیل آثار پرداخته و مباحث نشانه‌شناسانه، پدیدارشناسانه، شمایل‌شناسانه و یا رویکرد بینامتنیت در این پژوهش و در وهله نخست توصیف و تحلیل اثر نمی‌گنجد و فرصتی دیگر را برای تحلیل اثر بر پایه این رویکرد‌ها می‌طلبد. رویکرد بازتاب به عنوان  مبانی نظری این پژوهش انتخاب شده است. در اين رويكرد، نويسندگان تاريخ اجتماعي فرض مي­كنند كه هر اثر هنری در صورتي كه تحت واکاوی موشكافانه قرار گیرد، داده­های فراوانی در مورد خاستگاه اثر هنری بازگو مي­كند. هنر همواره حاوی اطلاعاتی راجع به جامعه است و رویکرد بازتاب بر این ایده استوار است که هنر همواره داده­هایی در خصوص جامعه را به ما می­نمایاند. بنابراين يكي از اهداف تاريخِ اجتماعيِ هنر، آن است كه فرضیه­های اغلب پنهان و درک نشدة مرتبط با مقاصد اجتماعي كه در نهاد و ماهیت آثار هنری نهفته مانده است، آشكار و بازسازی كند). از آن‌جایی که طبق این رویکرد، در عرصة هنر، بررسي مضمون اثر هنری تا حدّ بسیاری به تاريخ اجتماعي وابسته است، می­بایست آنچه که در تاریخ کشورمان در شباهت با تصاویر رقّت‌بار این قلمدان اتفاق افتاده، مورد بررسی و قیاس با این تصاویر قرار گیرد تا بیش از پیش زوایای پنهان این اثر هنری و به تبع آن، تاثیرات وقایع اجتماعی و فرهنگی در آن تاریخ آشکار شود. مضامین موجود در آثار هنری از وقایع، جریان­ها و ارزش­های جامعة خود متأثر هستند. بر اساس تنها اسناد و شواهد موجودی که محققین قابلیت دسترسی را به صورت کتابخانه‌ای به آن‌ها دارند، به نظر می‌رسد وقایع مستند درباره  قحطی بزرگ ایران در خلال سال­های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ش، شباهت‌های قابل توجهی با نقاشی­های ترسیم شده بر روی قلمدان مورد مطالعه دارند. از این جهت مفروضه این پژوهش آن است که تصاویر نقاشی شده بر روی زبانة قلمدان بازتاب وقایع رقّت­بار قحطی بزرگ ایران در خلال سال­های 1296 تا 1298ش است.

قلمدان بی­نام موجود در گنجینة موزه ملک تهران

در گنجینه موزه و کتابخانه ملی ملک یک قلمدان لاکی، بدون هیچ نام و نشانی وجود داشته که در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی توسط واقف آن، حاج حسین آقا ملک، برای نگهداری و نمایش به ثبت رسیده است. متاسفانه هیچ اطلاعی در مورد هنرمند سازنده و نقاش و تاریخ خلق قلمدان مذکور در دست نیست و به نظر می­رسد هنرمند از ثبت این مشخصات بر روی اثر امتناع ورزیده باشد. تنها همین مشخصات مربوط به تاریخ ثبت اثر در موزه، موجود است. تصاویر طبلة قلمدان که شامل یک نقاشی شاخص بر سطح فوقانی طبلة قلمدان (غلاف) و چهار تصویر در قسمت­های جانبی به صورت دو به دو کار شده، دارای مضامین درباری، مجالس و جشن‌های شاهانه و همچنین تصویر مجلس شیخ صنعان و دختر ترسای مسیحی می‌شود که در قلمدان‌نگاری دوران قاجار مرسوم و رایج بوده است. شیخی که عنان دین و آیین خود از دست داد و دلداده عشقی شد که منافی با رسم گذشته او بود (تصویر 1).

تصویر 1. نقاشی سطح فوقانی طبلة قلمدان (غلاف)، شیخ صنعان و دختر ترسای مسیحی، گنجینه موزه ملی ملک.

اما آنچه که این قلمدان را شاخص و منحصر به فرد می­نمایاند، نقاشی‌های تصویر شده بر روی زبانة قلمدان یعنی نقاشی‌هایی که بر بدنه کشوی داخل غلاف قلمدان تصویر شده‌اند. این نقاشی‌ها برخلاف مضامین رایج در قلمدان‌نگاریِ هم‌دوره خود، دارای مضمونی متفاوت­اند و به گونه‌ای منحصر به فرد به نظر می‌رسند. هنرمندان قلمدان‌نگار سعی می­کردند طیف گسترده­ای از مضامین و نقوش را که برگرفته از ادبیات کلاسیک، مجالس درباری، تصوف، محافل انس، زنان و فرهنگ عامیانه بود، بر سطح و جدارة آثار خود نقاشی کنند (فرهاد و دیگران، 1401: 15 و 16). اما بر خلاف رویکرد رایج در قلمدان نگاری و حتی در نقاشی دوران قاجار و پیش از آن در هنر ایران، قلمدان مورد نظر، چهار نقاشی با مضامین بحران‌های اجتماعی و فجایع مرگبار را بر بدنة زبانة خود (محفظه داخلی قلمدان) جای داده است. این نقاشی­ها به صورت دو به دو در طرفین زبانه و در کادر­های افقی و بیضی‌شکل تصویر شده­اند. تصویری که می­توان ابتدا به آن پرداخت، نمایی از داخل یک نانوایی است که عدّة زیادی در مقابل آن تجمع نمودند و در حال اعتراض­اند. دست‌های گره کرده و بالا آمده مردم که چیزی شبیه به پول یا اسکناس در دستشان دیده می­شود و مامور محتسب به همراه پیکره­های نیمه عریانی که در مقابل آنان ایستاده‌اند، این اعتراض را نمایش می­دهند. وجود افراد نیمه عریانی که توسط مامور دستگیر شده­اند، نشان از وضعیت پیچیده نان و نانوایی و در همین راستا، نشان از وضعیت نابه‌سامان معیشتی جامعة نقاش دارد. نانوا نیز با وجود کمبود نان در قفسه­ها، زیر نظر محتسب، با دقت در حال توزین نان­ها است (تصویر 2).

تصویر 2. یکی از نقاشی‌های سطح جانبی زبانه قلمدان، گنجینه موزه ملی ملک.

در نقاشی دوم که در کنار نقاشی اول خلق شده، دشتی عظیم باز نمایی شده است که به دلیل وجود انبوه اجساد، اجساد کفن شده، مقبره­ها و سنگ‌ قبرها، نمایی از یک گورستان را به مخاطب می­نمایاند. گورستانی که اجساد انسانی، اعم از مرد، زن و کودک در آن دفن نشده و بر روی هم انباشته گشته­اند و تعدادی از این اجساد دارای کفن بوده و تعداد دیگری عریان و نیمه عریان هستند. وجود این تفاوت به حتم بی‌دلیل نبوده، چراکه افراد عریان با ظاهری غیر عادی ترسیم شده­اند و به نظر می­رسد که دارای بیماری­هایی بوده و بدنشان تیره­تر، لاغر و با موهای ریخته سر تصویر شده­اند. از طرفی با وجود حوضچه‌ای مسقف در مرکز نقاشی که می‌تواند نمادی از غسّال‌خانة گورستان باشد، اجساد با ظاهر بیمار کفن و دفن نشده‌اند و این به یقین نشان از دو موضوع دارد، یکی شیوع بیماری واگیردار و مرگ و میر در پی آن و دیگری عدم توان مالی صاحبان اموات برای کفن و دفن (تصویر 3).

تصویر 3. یکی از نقاشی‌های سطح جانبی زبانه قلمدان، گنجینه موزه ملی ملک.

دو تصویر دیگر در آن سوی زبانه قلمدان نقاشی شده که شرایط اجتماعی وخیم‌تری را به نمایش گذاشته­اند. در نقاشی سمت راست جمعی از انسان­های عریان، با ظواهری نا­متعارف، بدنی رنجور و لاغر که استخوان­های بدنشان از زیر پوست تیرة آن­ها کاملاً مشخص شده و موهای سرهایشان گری گرفته، با چهره­ای وحشی و غضب‌آلود، همگی به سوی نوجوانی که تکه نانی در دست دارد، وحشیانه در حال حمله هستند. نقاش به شیوة هنرمندانه‌ای حالت ترس و وحشت را در چهره نوجوان ایجاد نموده است. ظواهر و لباس­های نوجوان نشان می­دهد که از وضعیت اجتماعی و اقتصادی به مراتب بهتری برخوردار بوده و نسبت چندانی با هجمه‌کنندگان ندارد. در گوشه سمت چپ نقاشی و همچنین در زیر پای این نوجوان، دو نفر به دلیل ضعف جسمانی، از حال رفته و بر روی زمین افتاده­اند و توان حمله را نیز ندارند. فرد دیگری نیز در سمت راست تصویر حضور داشته که در حال چندر کردن ریشه‌ها یا شاخه‌هایی از گیاهان و علوفه بر روی آتش، برای سهولت در جویدن آن­ها است (تصویر 4).

تصویر 4. یکی از نقاشی‌های سطح جانبی زبانه قلمدان، گنجینه موزه ملی ملک.

آخرین نقاشی از چهار نقاشی زبانه قلمدان، روایتی از حمله تعدادی انسان تقریباً عریان، به اسب یا مرکبی که شاید هنوز نیمه جانی در بدن دارد را نمایش می­دهد. انسان­های مهاجم دقیقاً همان ویژگی‌های ظاهری را دارند که انسان­های عریان در نقاشی­های قبل دارا بودند. در میانة قاب تصویر، مرکبی را می­بینیم که با چشمانی نیمه باز و با حالتی رنجور در حال درد کشیدن و جان دادن به دلیل تکه تکه شدن بدنش است. انسان‌های عریان و رنجور، وحشیانه به این حیوان هجوم آورده و در حال قطعه قطعه نمودن آن هستند. نقاش، زیرکانه حرص،  طمع و میزان فقر، گرسنگی و درنده خویی این مردمان را با به تصویر کشیدن نزاعی خونین بر پیکر این حیوان، ظاهرا به خاطر به چنگ آوردن گوشت بیشتری از آن، تصویر نموده است. دو سگ نیز در حال بلعیدن باقیماندة گوشت تن حیوان هستند. فرد دیگری نیز در سمت راست تصویر حضور داشته که در حال جوشاندن ظرفی بر روی آتش است که به نظر می­رسد در حال پختن قسمتی از گوشت حیوان است (تصویر 5).

تصویر 5. یکی از نقاشی‌های سطح جانبی زبانه قلمدان، گنجینه موزه ملی ملک.

این چهار نقاشی کوچک حقیقتی پنهان شده از روزگاری در ایران است که حاکمان سرزمین ایران، بی اتکا به قدرت ملی و آیینی مردمان خود و با تضعیف روز افزون آگاهی مردمان، عنان حکومت مملکت را به بیگانگان سپرده و سفارتخانه‌های دول بیگانه بر ارزاق و علوفه و اقتصاد و اجتماع چیرگی یافتند. در بررسی و تحلیل اجزای این چهار نقاشیِ تصویر شده بر روی زبانة قلمدان، می­توان متوجه وجود خط سیری واحد در روایت هنری و مضامین اجتماعی رقّت­باری در آن‌ها شد. از این جهت، به نظر می‌رسد که نقاش در همین فضای مختصری که در اختیار داشته، سعی در ترسیم اوضاع بحران­زده و مرگ­باری از جامعة پیرامون خود داشته و در نهایت، برای حفاظت از هر نوع گزندی، آن را درون غلاف یک شئ فرهنگی پنهان نموده است؛ با ظاهری زیبا که همانند یک پوسته دروغین، حقیقت را پوشانده است.

با وجود بي­طرفي ايران در جنگ جهاني اول، در طول اين جنگ ضربات و خسارات جبران ناپذيري بر پيكر ميهن و ملت ایران وارد آمد . ورود بي­محاباي قواي بيگانه و نيروهاي متخاصم به خاك ايران، در فقدان يك دولت قوي، قحطی بزرگی را رقم زد و به تشديد ضعف دولت مركزي و وخامت حال و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم ايران منتهی شد. در نتيجه ايران بي­طرف که صلح را برگزیده و با هيچ كشوري در جنگ نبود، بیش از هر كشور در حال جنگی، خسارت، خرابي و تلفات عظیمی را متحمل شد. از این رو شمار زيادي از مردم ايران­، درابعادي باور نكردني به ورطه مرگي هولناك افتادند.

اخبار و گزارش­هاي مربوط به اين قحطي در روزنامه­هاي آن زمان و معدود كتاب­هاي تاريخي كه به حوادث آن دوره پرداخته­اند و خاطرات بعضي از رجال و دست­اندركاران، از جمله خاطرات بعضي از افسران انگليسي كه در آن دوره در ايران حضور داشتند و از نزديك شاهد ماجرا بودند، تا حدودي منعكس شده است. داناهو درخصوص تلفات گسترده و فجایع انسانی در شهر همدان نیز مواردی را این چنین بیان می­کند که «كنسول بريتانيا در همدان، بر اساس آماري رسمي، شمار قربانيان قحطي را روزانه دويست نفر اعلام كرد. همدان شهر وحشت بود، اجساد دفن نشده قربانيان، اعم از زن و مرد و كودك، در خيابان­ها و اطراف مقرهاي انگليسي­ها ر­يخته بود. بازماندگاني كه گرسنگي آن­ها را به پوست و استخوان تبديل كرده، گياه­خوار شده­اند». در روزنامه­ای آمده «گوشت خر و یابوی مرده در خیابان­ها افتاده و سگ­ها اطراف او را گرفته می­خورند. فقرا هم اجتماع کرده و با سگ­ها و با همدیگر منازعه می­کنند». از دیگر صحنه­های فاجعه­آمیز به ثبت رسیده آن است که «در هر گوشه که اسب و قاطر و خرِ نیم جانی به خیال استراحت افتاده و خواسته باشند غلطی زده، نفسی بیاسایند، فوراً فقرای شهر بدون بیم و تصور مؤاخذه بر سر آن حیوان زنده ریخته، با دندان و ناخن زنده زنده قطعات گوشت از بدن آن حیوان جدا ساخته، خام خام فرو می­برند. چنان که هر بیننده از مشاهده این حال بی­اختیار اشکش فرو می­ریزد».

این تنها بخش کوتاهی از توصیفات و گزارشات باقی­مانده از دوران قحطی بزرگ ایران در خلال جنگ جهانی اول است که قطعاً کمک شایانی به پژوهش حاضر برای بررسی نقاشی­های مرتبط با این موضوعات و انطباق نقاشی­ها با تاریخ اجتماعی دوران قحطی خواهد بود.

آنچه درباره این مجموعه نقاشی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت، مفاهیم ارزشمند تاریخی را در مورد رنج فراوان و بی‌مانند ایرانیان در برابر خیانت‌های آشکار و پنهان داخلی و استعمارگری قوای بیگانه به مخاطب می‌نمایاند.

در این پژوهش بینارشته‌ای، میان مباحث هنری، تاریخی و تاریخ اجتماعی ایران، تصاویر منقوش بر زبانه قلمدان عین به عین با گزارشات تاریخی مطابقت داده شد که می‌توان آن را به صورت کامل در نشریه علمی گنجینه اسناد مطالعه نمود. به حتم بخش یا تمام این صحنه‌های رنج‌آور نیز گوشه‌ای از مشاهدات هنرمند از جامعة خود بوده که توسط او بر روی قلمدان بازنمایی شده­اند. بر همین اساس این چهار نقاشی کوچک، تصویر دقیقی از جامعة دوران خلق خود، یعنی جامعة قحطی­زدة ایران را بازتاب داده و به قولی آینه و پژواک صدای جامعة خویش است. همچنین دقت بازتاب این واقعة اجتماعی در نقاشی­های قلمدان لاکی موزة ملی ملک قابل توجه ارزیابی می­شود. تا حدی که همین چهار نقاشی کوچک، تصویری واضح را از دوران قحطی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردم در انتهای سلسلة قاجار به مخاطب خود نمایش داده و نقطة عطفی در هنر واقع­گرای اجتماعی ایران در دوران قاجار به حساب می­آید.

در راستای این پژوهش، اثر قلمدان قحطی با همت کتابخانه و موزه ملی ملک در روز 16 مهرماه سال 1404، برای چمد ساعت رونمایی شد و در معرض دید مخاطبان، محققین و اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی، تاریخ و هنر قرار گرفت و همچنین جلسه‌ای با عنوان «قلمدان قحطی» نیز برای واکاوی این اثر بر پایه پژوهش حاضر صورت گرفت، که در نشریه گنجینه اسناد کتابخانه ملی ایران نیز منتشر شده است. در این جلسه، ضمن بررسی توصیفی و تحلیلی اثر و تصاویر طبله و زبانه قلمدان از منظر معنایی و تاریخ اجتماعی ایران، پژوهشگران و متخصصان تاریخ و نشانه‌شناسی نیز در باب وقایع مخاطره‌آمیز کشورمان در طول تاریخ دویست ساله ایران و همچنین نشانه‌شناسی اجتماعی، مباحث ارزشمندی را بیان نموده و بر غنای مفاهیم افزودند. بخشی از آنچه در این جلسه بدان پرداخته شد، در خصوص اهمیت مطالعات آزمایشگاهی بر روی این دست از آثار بود که به وسیله آن بتوان با اطمینان بیشتری در خصوص قدمت آثار مباحثه نمود. همچنین بحثی نیز در خصوص رویکرد هنرمندان ایران در طول تاریخ هنر ایران در خصوص توجه به فرودستان جامعه ایران مطرح شد که در پاسخ به این مبحث، توجه به جریان مشروطه در ایران و شکل‌گیری زبانی مشترک که از مردم و جامعه می‌گوید و ادبیات و هنر برای مردم سخن به میان آمد. همچنین قیاس‌هایی میان آمار نابودی مردمان سرزمین‎‌های گوناگون و ایران، میان موضوعات بیماری‌های همه‌گیر در گذشته و جنگ‌های مدرن دوران حاضر صورت گرفت که از نظر علمی و قیاسی نابجا به نظر رسید.

در پایان باید گفت که در این اثر، آینگی هنر برای جامعه بیشتر آشکار می‌گردد و این آینگی نیز صفتی است که نمی‌توان آن را بدون در نظر گرفتن نقش «هنرمند» به کار گرفت. هنرمندی اینچنین، در ادوار مختلف تاریخ نتوانسته خود را جدا و بریده از جامعة خود دانسته و چشم بر روی رنج و بردباری این جامعه فرو بندد. این سطح از روشن‌نگری، هوشیاری و آینده‌نگری به حتم ارزشی ده چندان به او در برابر دیگر هنرپیشِگان زمانه خود داده است. در حقیقت او از مترقیان و پیشگامان هنر دوران خود و حتی پس از خود محسوب خواهد شد.

بام نقدونظر
مهدی بخشی‌پور مقدم

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.