هنر تا کجا می‌تواند در برابر قدرت بایستد

15
اردشیر محصص

در سالمرگ اردشیر محصص

طرح کاور از هادی حیدری

زندگی هنری اردشیر محصص سفری مداوم به سوی روشن‌کردن زوایای پنهان رفتار انسانی است؛ سفری میان واقعیت و استعاره، میان تاریخ و تراژدی. هنر او را باید چون سندی زنده از تاریخ معاصر ایران دید؛ جایی که تصویرِ نقد، عریان و بی‌پرده، در برابر قدرت بی‌رحم ایستاد و انسان گرفتار در چرخه‌ی تکرار تاریخ را به تماشا گذاشت. محصص نه صرفا طراح و کاریکاتوریست، بلکه مورخ بصری رنج و تناقض بود- هنرمندی که با خطوطش نه‌تنها تصویر، بلکه وجدان زمانه را به پرسش کشید.

در بستر اجتماعی دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، او با طراحی‌های خود به زبان تصویری انتقادی بدل شد؛ زبانی که از طنز به‌مثابه نقد سیاسی بهره می‌برد و با جسارت و دقت، چهره‌ی پنهان قدرت را برملا می‌کرد. آثار او، با نگاهی فلسفی و فرمالیستی، مرز میان هنر، تاریخ و جامعه را در هم شکستند.

محصص با وجود تحصیلاتش در علوم سیاسی و حقوق، مسیر آکادمیک هنر را نپیمود؛ اما همین ترکیب دانش نظری و تجربه‌ی زیسته، به آثارش عمقی سیاسی و انسانی بخشید. او طنز را نه وسیله‌ی تفنن، بلکه ابزاری برای افشای قدرت و ساختارهای سلطه می‌دانست؛ طنزی تلخ و تراژیک که ریشه در فهم اجتماعی و تاریخی داشت. در طراحی‌هایش، تاریخ و سیاست در هم می‌آمیزند. او با وام‌گیری از زبان تصویری قاجار و سنت‌های بومی، قدرت و ریاکاری را بازنمایی می‌کند و از دل گذشته، تصویری زنده از اکنون می‌سازد.

یکی از بارزترین ویژگی‌های آثار محصص، استفاده‌ی تأمل‌آمیز از خط است؛ خطوطی که گاه نازک و گاه ضخیم و خشن نمایان می‌شود. تراکم خطوط، تنش بصری ایجاد می‌کند و مخاطب را به مواجهه با بدن‌های ازهم‌گسیخته و چهره‌های تحریف‌شده وامی‌دارد. این تضاد میان تراکم و خلأ، یکی از سازوکارهای اصلی بیان در آثار اوست- جایی که خط، نه فقط ابزار طراحی، بلکه زبان فلسفی تصویر است.

فرم انسان در آثار محصص اغلب بازتعریف می‌شود؛ بدن‌هایی کشیده، اعضایی از هم گسسته، و تناسبی که عامدانه درهم‌شکسته است. این تحریف فرمالیستی نه نشانه‌ی شوخی، بلکه ابزاری برای برجسته‌سازی اضطراب و تضاد درونی انسان است. او پارادوکسی می‌سازد میان ظاهر آراسته و باطن متلاشی؛ میان لباس رسمی و چهره‌ی فرسوده. طنز محصص، طنزی سرد و فلسفی است؛ طنزی که بر لبه‌ی فاجعه ایستاده و از دل خنده، مرثیه‌ای برای انسان می‌نویسد.

در سال‌های پایانی، با پیشروی بیماری پارکینسون، دقت خط در آثار محصص کاهش یافت، اما معنا و عمق آن فزون‌تر شد؛ خطوط ساده‌تر، اما زخمی‌تر شدند؛ گویی هر حرکت قلم، شهادتی بود بر رنج انسان. او طراحی را سند ثبت زمانه می‌دانست و آثارش را چون گزارش‌هایی بصری از تاریخ معاصر خلق می‌کرد؛ ردی از درد، نقد و آگاهی. محصص هرچند در نیویورک درگذشت، میراثش در هویت بصری ایران زنده است؛ هنرمندانی که پس از او آمدند، از زبان طنز، نقد قدرت و بازخوانی تاریخش الهام گرفتند.

امروز، در سالمرگ اردشیر محصص، آنچه باید دید نه صرفا اثر، بلکه صدایی است که هنوز از دل خطوطش برمی‌خیزد؛ صدایی ماندگار و شیوا که همچنان از ما می‌پرسد: هنر تا کجا می‌تواند در برابر قدرت بایستد و انسان تا کجا می‌تواند حقیقت را تاب آورد؟

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.