وقتی قرار است سایهها دیده شوند

مدتی است از آغاز به کار نمایشگاه «به گزارش زنان» در موزه هنرهای معاصر تهران می گذرد. نمایشگاهی با محوریت هنرمندان زن نوگرای ایران. در این مدت برخی صاحبنظران و فعالان صحنه هنر، برگزارکنندگان را به شدت مورد انتقاد قرار دادهاند و جدای از اتهامات عجیب و نادرست درباره دستمزدهای کلان که اساساً در تنها عرصهای که محلی از اعراب ندارد، عرصه فرهنگ و هنر است؛ نمایشگاهگردانها را به جنسیتزدگی و تبعیض و تفکیک جنسیتی متهم کردهاند و این اقدام را توهین به زنان دانستهاند. از قضا در این گروه تعدادی خانم هم دست اندر کار برگزاری نمایشگاه بودهاند. جالبتر اینکه اغلب کسانی که به جوش و خروش آمدهاند، مردانی هستند که برای سالیان متمادی نقش آفرینان اصلی صحنه هنر ایران بودهاند. با ادبیاتی جنسیت زده و نه چندان مناسب به این نمایشگاه تاختهاند که چرا فضایی فراهم شده تا خدای ناکرده یکبار هم زنان به دور از سایه مردان هم نسلشان دیده شوند.
این بار گردونه چرخیده و قرعه به نام زنان هنرمند افتاده است. همانهایی که برای فعالیت در دنیای هنر نه تنها باید از سد خانواده می گذشتند که باید با جامعه مردسالار هم در می افتادند تا برای خودشان سهمی از این بازار دست و پا کنند و چه بسا ظرفیت و توان و استعداد بسیاریشان چنان که باید و شاید در پس پرده مرارتها و دشواریهای این جدال نابرابر دیده و کشف نشد.
تازه اینجا صحبت فقط از زنان هنرمند معاصر است و بس. حال آنکه این ماجرا پیشینهای دارد به درازای تاریخ. قرنها نیمی از استعدادهای جامعه در پستوی خانهها و بدون مجالی برای ظهور و بروز سرکوب شده است.
باری، به عنوان یک زن، برگزاری نمایشگاهی با چنین معیاری -یعنی «زن بودن»- را توهین تلقی نمیکنم. بلکه در ظرف زمان و مکان و شرایط اجتماعی ایرانِ امروز، اتفاقاً آن را قدمی مثبت میدانم باشد که زمینهساز قدمهای مهمتر و موثرتر و روزهای روشنتر باشد. چرا که حتی در جوامع پیشرفته غربی هم هنوز زنان برای فرصتهای شغلی برابر و دستمزد مساوی با مردان تلاش میکنند.
مردانی که امروز خروشیدهاند که «چرا فقط زنان؟» خوب است اول از همه با خود بیندیشند که آیا حاضرند برای همسرشان حقوق برابر قائل شوند؟ آیا در نخستین حلقه اجتماعی، یعنی خانواده، از تفکیک جنسیتی پرهیز می کنند؟ یا چنین می خروشند چون این بار قرار است فقط و فقط زنان دیده شوند و این اتفاق موقعیت ممتاز آنها به عنوان مردان را به خطر می اندازد؟ نکند می خواهند قدرتشان را پس بگیرند. شاید هم بهتر بود اگر قرار بر دفاع از حقوق زنان بود، این بار هم می گذاشتند زنان خودشان برای خودشان آستین بالا بزنند و اعتراض کنند. شاید کمتر مضحک و مغرضانه به نظر میرسید.
کاری به کاستیهای تکنیکال برگزاری این نمایشگاه ندارم، چرا که بحثی جداگانه است و نیازمند شنیدن توضیحات دست اندرکاران و مستلزم در نظر گرفتن محدودیتهای موزه و نهادهای ناظر است.
هنوز هم در قرن ۲۱ برگزاری رویدادهای این چنینی با محوریت زنان نه تنها متداول، بلکه در بسیاری از کشورها امری است پذیرفته شده که تبعیض و توهین تلقی نمیشود. هنوز در فستیوالها و بینالهای معتبر جهان بخش ویژهای به هنرمندان زن اختصاص داده میشود. علاوه بر این، موزهها هم برای جبران کم نمایی تاریخی زنان، نمایشگاههای اختصاصی برگزار می کنند. این جریان در حوزه های دیگر مثل ادبیات و سینما هم دیده میشود. واقعیت این است که با وجود اینکه در دنیای امروز مسیری بسیار طولانی برای احقاق حقوق زنان پیموده شده، هنوز راه زیادی باقیست.
بررسی آمار و ارقام موزهها و حراجها به روشنی نشان میدهد سهم هنرمندان زن همچنان بسیار کمتر از مردان است. نکند زنان توانایی کافی نداشتهاند؟
امروزه به لطف تکنولوژی با یک جستوجوی ساده فهرست جدیدترین رویدادهای هنری و فرهنگی با محوریت زنان را می توانید بیابید. برای مثال در جامعه مترقی و به شدت دموکرات فرانسه، در سال ۲۰۲۱ مرکز ژرژ پمپیدو نمایشگاهی از آثار ۱۰۶ هنرمند زن برگزار کرد؛ نمایشگاهی با تمرکز بر نقش فراموش شده زنان در جنبش انتزاعی. ۲۰۰ اثر از ۴۰ هنرمند زن در نمایشگاهی در لیسبون به نمایش گذاشته شد؛ نمایشگاههای متعدد در بریتانیا که فقط به زنان اختصاص داشته است، بینال ونیز در سال ۲۰۱۵ و….همه نشانگر تلاش برای جبران این تبعیض تاریخی است.
پس خوب است این نمایشگاه را نه به عنوان تبعیضی تازه که تلاشی برای رفع نابرابری تاریخی قلمداد کنیم. تلاشی که اگرچه بی نقص نیست، اما دستکم فرصتی است برای دیدن نیمه نادیده تاریخ هنر معاصر و اتفاقاً حرکتی مترقی.
بیایید از خودمان شروع کنیم.
بام نقدونظر
شاداب برومند
