جایگاه فرش ایرانی در هنر معاصر

6

نمایشگاه و رویداد هزار نقش

فرش ایرانی همواره به‌عنوان یکی از عمیق‌ترین و باشکوه‌ترین جلوه‌های هنر سنتی ایران شناخته شده است؛ هنری که نه‌تنها در قامت یک شیء کاربردی، بلکه به‌مثابه یک متن فرهنگی، حامل لایه‌های معنایی، نمادین و زیبایی‌شناختی است. تار و پود فرش، حاصل قرن‌ها تجربه زیسته هنرمندانی است که با دست‌ها و ذهن‌هایشان، جهانی از اسطوره، طبیعت، ریاضیات و معنویت را در قالب نقش و رنگ به تصویر کشیده‌اند. فرش ایرانی، به دلیل جایگاه تاریخی و فرهنگی خود، همواره بیش از یک کالای مصرفی بوده و نقش یک «زبان بصری» را ایفا نموده است؛ زبانی که از طریق آن می‌توان با گذشته و سنت‌های فرهنگی ایران ارتباط برقرار نمود.

اسطوره‌ها بسته به علایق و استعداد جمعی ملت‌ها به شیوه‌های گوناگون در دل و جان هنرهای بومی آن‌ها به صورتی نمادین نفوذ کرده و نهادینه شده‌اند. در این میان ایرانیان در پیوند واژه‌ها و آفرینش هنری شهره تاریخ هنر جهان هستند. ظرفیت‌های نمادین اسطوره و خیال عرفانی این ملت یکسره در ادبیات پارسی نمود نیافته است؛ بلکه نگاره‌های کهن این سرزمین نیز همپای واژه‌ها، رسالت حفظ و انتقال این میراث گرانبها را به دوش کشیده‌اند که از آن میان بی‌شک ناب‌ترین هنر معروف و محسوس ایرانی، قالی‌هایی است که در بازنمایی فرهنگ و هنر کهن این سرزمین رسالتی چون شاهنامه بر دوش دارند. آثاری که بی‌نیاز از ترجمه، عهده‌دار حفظ و انتقال و حتی احیا اندیشه عرفانی اسطوره‌ای ایرانی به آینده و سایر ملت‌ها هستند. از این رو می‌توان دریافت که این قالی‌ها صرفاً نقش و نگاره‌هایی زیبا و خوش آب و رنگ نیستند، بلکه تمامی این نقوش با فرهنگ چند هزار ساله نمادها، اسطوره‌ها، اندیشه و متون کهن این سرزمین پیوند و ارتباطی معنادار دارند.

فرش ایران در سیر حیات هنری خود در برخی دوران چنان غنی از مفاهیم و معانی اساطیری و عرفانی بوده است که این نقوش برای تأویل و تفهیم، نیازمند بررسی و تطبیق مفهومی هستند و هنرمند تنها به جنبه‌های تزیینی و زیباشناختی آن نپرداخته، بلکه به طور یقین هدفی از آوردن برخی نقوش به صورت پیوسته و مداوم داشته است. در میان ایرانیان، این هنر، متأثر از گنجینه ادب پارسی است؛ گنجی که هر واژه آن همانند خامه و رنگ در دست هنرمند ایرانی است تا با تکیه بر اسطوره‌های دیرپای این سرزمین کهن و انعکاس متونی که برآیندی کامل‌تر از اسطوره‌ها هستند، این نقوش را با پشتوانه‌ای غنی بیاراید و حاصل کار او سندی نگارین باشد از پیوند خجسته هنر و ادبیات ایران زمین. زیرا اسطوره‌های تمدن‌های کهن و باستانی بیشتر به واسطه روایات شفاهی و یا سنت نوشتاری باز مانده در آثار هنری تجلی نموده است. اسطوره همیشه به صورت حکایت و روایت نیست؛ بلکه می‌تواند به صورت تصویری و نگارین درآید که این بیان تصویری بیانی نمادین است تصاویر اساطیری در آیین‌ها، شعائر، درفش‌ها، اشیاء هنری، تصویر سازی‌های ادبی و … متبلور می‌شود. همان طور که اساطیر ایرانی در شعر ایرانی تأثیر بسزایی گذاردند، در هنر ایرانی نیز به نحو بارزی بازنمایی شده که این موضوع ارتباط میان ادبیات و هنر را بیشتر می‌نمایاند.

 با این حال، در جریان تحولات هنر معاصر، بسیاری از جریان‌های هنری ایران نسبت به این میراث بی‌توجه بوده‌اند و هنر فرش و طراحی آن، در بسیاری موارد، به حاشیه رانده شده و صرفاً در حوزه صنایع دستی و اقتصاد دیده شده است، نه به‌عنوان یک رسانه هنری زنده که می‌تواند در گفتمان معاصر نقشی ایفا کند. این بی‌توجهی حتی در دوران اخیر و به گواه ناظران دنیای تجارت و اقتصاد منجر به واگذاری نام و هویت فرش ایرانی در عرصه جهانی و بازار بین‌المللی فرش شده است. رخ داد ناخشنودی که به سبب عدم توجه دستگاه‌های مربوط در دولت‌های مختلف به مقوله هنر ایران ایجاد گردید. عدم توجه به پژوهش‌های بنیادین و کاربردی در حوزه فرش و طراحی فرش ایرانی، عدم معرفی صحیح فرش ایرانی به عنوان هنری اصیل و نه به عنوان کالای تجاری صرف و بی‌توجهی به جهان بی‌انتهای نقوش نمادین و تصویری در هنر و فرهنگ ایرانی برای تعالی و تکامل طراحی فرش ایران معاصر، تنها بخشی از دلایل این رخ داد ناخشنود است.

در چنین فضایی اما معدود شخصیت‌های نوآوری نیز وجود دارند که تنها با تکه به دانش شخصی و انگیزه بومی، تلاش‌هایی خودبنیاد را در زمینه پایداری و پویایی میراث هنری فرش ایران رقم می‌زنند. رویداد و نمایشگاه «هزار نقش»، ابتدای شهریور سال 1404 که در آگُرا هال در اقدسیه تهران به انجام رسید، در این راستا اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند. در این رویداد، فرش ابریشمی منحصر به فرد نه به‌عنوان یک کالا، بلکه به‌عنوان یک اثر هنری و با معرفی و چیدمان چندرسانه‌ای به مخاطبان عرضه شد. خالقان این رویداد با نگاهی متفاوت کوشیدند تا مرزهای سنتی درک فرش را – البته با نگاهداری اصول آفرینش بومی در این رشته- پشت سر بگذارند و آن را در قالب یک تجربه هنری معاصر بازتعریف کنند. این اجرا نه یک بازاریابی ساده برای فرش یا یک اثر هنری، بلکه نوعی رویکرد انتقادی و خلاقانه در برابر بی‌توجهی عمومی به هنرهای سنتی بود؛ رویکردی که در آن فرش ایرانی، در هم‌نشینی با نور، ویدیوآرت، تصویر، صدا و شیوه‌های نمایشی معاصر، حیات تازه‌ای یافت.

تأمل در این تجربه نشان می‌دهد که فرش ایرانی، به‌عنوان یک اثر هنری، ظرفیت آن را دارد که در میدان هنر معاصر حضور فعال پیدا کند. در واقع، آنچه خالقان این رویداد انجام داد، تلاشی بود برای انتقال فرش از جایگاه صرفاً سنتی و موزه‌ای به عرصه‌ای که با زبان امروز و رسانه‌های نوین گفت‌وگو می‌کند. فرش در این رویداد، نه‌تنها نشانی از گذشته و میراث کهن بود، بلکه در قالبی جدید خود را به‌عنوان یک اثر زنده معرفی کرد؛ اثری که می‌تواند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند و او را درگیر تجربه‌ای چندحسی سازد.

از این منظر، برگزاری چنین رویدادی را می‌توان حرکتی آگاهانه در پیوند دادن سنت و معاصریت دانست. خالقان این چیدمان بر خلاف برخی از جریان‌های هنری امروز، که گسست از سنت بومی را اصل می‌دانند، نشان دادند که می‌توان به جای حذف، به بازآفرینی سنت اندیشید؛ آن هم با زبانی که مخاطب معاصر آن را درک کند. این پیوند نه تقلید صرف از گذشته است و نه تسلیم کامل به زبان هنر جدید؛ بلکه گونه‌ای گفت‌وگوی میان‌رشته‌ای است که می‌تواند به احیای جایگاه هنر فرش ایرانی در میدان معاصر کمک شایانی کند. همچنین نگاه طراح فرش‌ موجود در رویداد نیز اندیشمندانه و برگرفته از همان جهان بی‌انتهای نقوش نمادین و اسطوره‌ای هنر ایرانی است. ابر‌های پیچان و شعله‌های خروشان و درخشان نور و آتش که برگرفته از نگارگری ایرانی است و یا بازآفرینی معماری باستانی ایرانی با پرسپکتیو مقامی اما بدون دخل و تصرف در ترکیب‌بندی کلی فرش، از ابداعات و نوآوری‌های مثال زدنی این طراحی به حساب می‌آید. برخی از ترنج‌های فرش‌ها و طراحی‌ها نیز ترکیبی از نقوش گیاهی و چهرع انسانی هستند که مخاطب پژوهنده در تاریخ هنر ایران و هند را به یاد نگاره‌های بی‌بدیل «درخت سخنگو با اسکندر» وا می‌دارد. درختی که هر برگ و میوه آن، صورتی از انسانی است که در حال سخن گفتن با اسکندر، در بخشی از ادبیان عرفانی ایران، دیده می‌شود.

این رویداد آگُرا هال، به‌خوبی نشان داد که چگونه یک فرش ابریشمی می‌تواند با بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای و نمایش چندرسانه‌ای، از چارچوب شیء سنتی فراتر رود و به روایتی زنده و پویا بدل شود. در چنین رویکردی، فرش دیگر تنها بر دیوار یا کف خانه نمی‌نشیند، بلکه در صحنه‌ای معاصر، در کنار تصویر و نور و صدا، به بیان هنری بدل می‌شود که مخاطب را به تفکر درباره پیوند گذشته و حال فرا می‌خوانده و روند شکل‌گیری یک سنت بومی و ملی را با زبان هنر معاصر به او می‌نمایاند.

اهمیت این تجربه در آن است که می‌تواند الگویی برای دیگر هنرمندان و پژوهشگران نیز باشد. اگر فرش ایرانی با چنین خلاقیت‌هایی دوباره به میدان هنر معاصر بازگردانده شود، نه‌تنها اصالت آن حفظ خواهد شد، بلکه به مخاطبان امروز نیز نشان داده خواهد شد که این هنر ریشه‌دار، همچنان ظرفیت سخن گفتن با جهان معاصر را دارد. مسئله‌ای که به هیچ عنوان در رویدادی مشابه در موزه فرش جمهوری آذربایجان که از تازیخ 11 سپتامبر تا 30 دسامبر بر قرار است، مورد نظر و اهمیت نبوده و به اصطلاح کیوریتورهای این رویداد با عدم شناخت از هنر سنتی و بومی ایرانی، و عدم آشنایی با وجوه رویکردهای هنر معاصر، اصول بنیادین فرش را، تنها به بهانه نمایش افراطی تجددی نا مربوط، مخدوش ساختند.

نکته قابل توجه دیگر طراح فرش و خالقان این رویداد، اهمیت به پیشبرد فعالیت پژوهشی و نشر آن در حوزه فرش ایرانی به صورت خودبنیاد است. متاسفانه در دوره فعلی، چه از حیث وضعیت بازار نشر و چه از حیث عدم توجه، تقبل و فهم دستگاه‌های عهده‌دار هنر و میراث این سرزمین، فعالیت‌های پژوهشی در زمینه فرش ایرانی در پایین‌ترین سطح ممکن قرار گرفته و این موضوع می‌تواند به روند فراموشی و واگذاری این هنر بومی به دیگر رقبای تجاری سرعت بخشیده و بازپس‌گیری آن اتفاقی دشوار خواهد بود. خالقان رویداد «هزارنقش»، در این میان و در کنار معدود مجموعه‌های مستقلی که در تهران فعال هستند، نمونه‌ای ارزشمند از این تلاش است؛ تلاشی که می‌تواند آغازگر مسیر تازه‌ای برای بازخوانی هنرهای سنتی و بومی در قالبی معاصر باشد.

در انتها تنها یک نکته باقی می‌ماند. طراحان و کنشگران حیطه هنرهای سنتی و بومی در کنار نظرگاه معاصر خود که به حتم موجب پویایی و بالندگی هر اثری است، می‌بایست به این مهم نیز توجه داشته باشند که رمز ماندگاری ذاتی هنرهای سنتی و بومی هر ملتی در طول قرن‌ها، عدم تخطی از اصول بنیادینِ شکل‌گیری آن هنر و اثر هنری است. ابداعات و نوآوری های سبکی هر یک از این رشته‌های هنری از جمله فرش ایرانی نیز با مشق، اندیشه فراوان طراحان و بافندگان و ممارست آنان در ادوار مختلف تاریخ هنر ایران‌زمین پدیدار گشته و امروز میراثی ارزشمند را برای ما عرضه نمودند.

بام نقدونظر
مهدی بخشی‌پور مقدم

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.