زادروز ابولحسن صدیقی
صدیقی، روایتگر هویت ملی در حجم
ابوالحسن صدیقی نامی است که بدون آن، روایت مجسمهسازی معاصر ایران ناتمام میماند. او در سال ۱۲۷۶ در محلهی عودلاجان تهران زاده شد. ورودش به مدرسهی صنایع مستظرفه در نوجوانی نهتنها شاگردی نزد کمالالملک بود، که سرآغاز تحولی شد که کالبد هنر حجمی ایران را دگرگون کرد. صدیقی در کلاسهای طراحی و رنگ شرکت داشت، اما کمالالملک به استعداد او در حجمپردازی پی برد. همانجا بود که زمزمهی اعزامش به ایتالیا شکل گرفت؛ در دورهای که هنر نوگرا در ایران هنوز مفهومی گنگ داشت.
در سالهای آغازین دههی ۱۳۰۰، صدیقی به اروپا سفر کرد. او دریافته بود که بدون تسلط بر قالبگیری، آناتومی، ابزار و مصالح، مجسمهسازی نمیتواند رسانهای گویا باشد. این شناخت بعدها در بازگشت به ایران، در تدریسش در مدرسهی صنایع مستظرفه و سپس دانشکدهی هنرهای زیبا، خود را نشان داد. مرتضی ممیز بعدها نوشت که صدیقی نهفقط مجسمه ساخت، که تفکر حجمی را به نظام آموزشی آورد؛ یعنی هنرجو بداند حجم با چوب و گل بیشکل یکی نیست و تناسب بدن و ساختار درونی، اصل کار است.
بازگشت صدیقی با دوران رضاشاه همزمان شد؛ دورهای که دولت به نمادسازی ملی میاندیشید. او توان فنیاش را در تندیسهایی چون فردوسی، ابنسینا و خیام به کار بست – آثاری که هنوز در حافظهی هنر ایران زندهاند. صدیقی همچنین کارگاه مجسمهسازی دانشکدهی هنرهای زیبا را سامان داد. ممیز در مقالهای در مجلهی تندیس، تندیس فردوسی در فلورانس را «مانیفست اعتمادبهنفس فرهنگی» نامید؛ اثری که نشان داد هنرمند ایرانی میتواند بیواسطه با زبان مجسمه با جهان سخن بگوید.
آثار صدیقی آمیزهای از رئالیسم اروپایی و حساسیت ایرانی در چهرهپردازیاند. او نه در پی تقلید از هنر هخامنشی بود، نه گرفتار تزیینات قاجاری. در روزگاری که مجسمهسازی هنر درجهدوم شمرده میشد، او جایگاهش را فراتر از تزیین کاخ و میدان برد. ممیز در کاتالوگ نمایشگاه «پیشگامان مجسمهسازی» دانشگاه تهران، صدیقی را «معمار جریان» نامید؛ کسی که نهفقط مجسمه، که ساختاری نو برای این هنر بنا کرد.
پرترههای نقاشی او، از جمله چهرهی ابوعلیسینا، سعدی و منظرهای از دهکدهی دماوند، بخشی دیگر از کارنامهاش هستند. اما آنچه در حافظهی عمومی مانده، پیکرههایی است که در فضاهای شهری ایران و خارج از کشور نصب شدند. در سال ۱۳۷۰، کمیسیون ملی یونسکو در ایران از آثار او عکاسی کرد و کتابی در سال ۱۳۷۳ منتشر نمود. صدیقی پس از بازگشت به ایران، سالهای پایانی عمرش را در سکوت و انزوا گذراند و سرانجام در سال ۱۳۷۴ درگذشت.
امروز، هرگاه از تاریخ مجسمهسازی معاصر ایران سخن میگوییم، خط مرکزی این روایت به نام ابوالحسن صدیقی گره خورده است.



