یادداشتی بر آثار هما اشرفمنصوری

هما اشرفمنصوری در نمایشگاه اخیر خود با عنوان «رؤیت»، تجربهی زیستهی معاصر را با زبانی میان حیات و شکنندگی فردی به تصویر کشیده است. او فرم تخممرغ را بهعنوان نقطهی عزیمت برگزیده؛ پوستهای یکپارچه و گاه ترکخورده که در خود چهرههایی فرسوده، چینخورده و خفته را جای داده است. این چهرهها حالتی از سکوت، خواب و انتظار دارند؛ گویی روایتگر هویتهایی بالقوه یا خاطراتی پراکندهاند که بر زمین ریخته و در تعلیقی میان حضور و غیاب قرار گرفتهاند. در مرکز مجموعه، پیکرهای خمیده دیده میشود؛ بدنی در حالتی میان تسلیم و خیزش، نه کاملا برآمده و نه کاملا فرورفته. این بدن در میان چهرهها و تخمهای پراکنده، تصویری از فردی است که میان خویشهای متعدد خود زاده میشود یا میکوشد از آنها رها گردد. چهرهها با تنوع در فرم و حالت، همچون قطعاتی از پازل حافظهاند؛ برخی شفاف و واضح، برخی محو و در آستانهی فراموشی. بازنمای تجربههاییاند که هرگز بیان نشدهاند و ترسهایی که مجال گفتن نیافتهاند. این تنوع فرمی، نقشهای از حافظهی انسانی میسازد؛ حافظهای شکننده، پر از سکوتها و خلأها، که در آثار منصوری در کالبدی بصری تجسم یافته است. تکرار و تنوع فرم تخممرغ که با بافتی انسانی همراه شده، تاملی بر سکوت و دوگانگی هویت انسانی است؛ هویتی شکننده که همواره میان زایش و فراموشی، میان شکلگیری و محو شدن در نوسان است. لحظهی برونزدگی از پوسته، در این آثار نه فقط به معنای تولد، بلکه بهمثابهی معمایی از ظهور دوبارهی خویشتن بازنمایی میشود. تخممرغهایی که بر شانه و پایهها نشستهاند، ترکیبی استعاری از هویتاند: گاه در حال شکلگیری و گاه در آستانهی فراموشی. منصوری با این استعارهها عرصهای فلسفی و وجودی را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ جایی که زندگی جز در دل مرگ و فرسودگی جوانه نمیزند. چهرههایی که از دل پوستههای سخت سر برآوردهاند، در عین آشوب بیرونی به آرامشی درونی دست یافتهاند؛ تلاشی برای یافتن ارتباط در دل گسست. این وضعیت، نوعی تعلیق میان خیال و واقعیت را رقم میزند؛ تعلیقی که مخاطب را به تامل در باب هویت، بدن و حضور دعوت میکند. مجموعهی «رؤیت» بازآفرینی ترس و خیال است؛ بازخوانی تجربههای نخستین از بدو هستی و جستوجویی برای معنا در میان شکستن و زایش دوباره.
بامگردی
انیس تبرایی









