پرویز تناولی در دورهای بسيار كوتاه پس از پايان تحصيلات خود در اروپا و بازگشت به ايران به موضوعاتی پرداخت كه عميقا ريشه در فرهنگ فارسی داشتند. او شروع به برگرداندن آن موضوعات به زبان جهانی كرد.
زبان گيرا و تاثيرگذاری كه تناولی در طول دوران كاري طولانی و پر ثمر خود ايجاد كرد واژگانی نظير قفل، دست، قفس، پرنده، شير و همچنين فرهاد كوهكن (كه گاهی از او با عنوان قهرمان يا شاعر ياد میشود) را شامل میشود.
علاوه بر اين نمادها، كه مشابه آنها در فرهنگهای متعدد ديگر نيز يافت میشود و قابليت تبديل شدن به بینهايت شكل را دارند، شخصيتی عجيب ظاهر میشود كه در عين خيالی بودن، دارای معانی عميق فلسفی است:
“هیچ”، كه در زبان فارسی بر “عدم” دلالت دارد.
استفاده تناولی از شكل “هيچ” تا حدودی واكنش به هنرمندان جوانی بود كه تنها با پوشاندن بوم خود با هنر خطاطی, ادعای عضويت در مكتب سقاخانه داشتند.
بنابراين، به گفته خود هنرمند: “تصميم گرفتم خطاطی را به كلی كنار بگذارم يا حداقل، خود را به يک كلمه محدود كنم. مدتها درباره انتخاب اين يك كلمه به تامل و تفكر پرداختم تا اين كه واژه “هيچ” خود را در نظرم نمايان ساخت…”
.
نخستين نمونه هيچ تناولی, اثری تركيبي بود كه در سال ١٩٦٥ برای نمايش جنجال برانگيزی در گالري بورگز تهران خلق شد. دايره پلاستيكی بخش فوقانی اثر، كلمه “هيچ” را، كه خود از جنس پلاستيک و نگاشته شده با خط سليس فارسی بود، در بر میگرفت.
در زير اين تمثيل يك جفت دست گچی كه گويی التماس کمک میكرد، صفحه مسی مشبكی را نگه داشته بود.
بخشی از مقاله بصيرت جهانی پرويز تناولی/ديويد گالووی/ترجمه پيام پريشانزاده/نشريه هنر فردا شماره ٥+٢٨
دبیر بام مجسمه: فرزانه حسینی
برای خرید پشت بام به لینک زیر مراجعه کنید