همنشینی نظم هندسی با حافظه

سما رحمانی، از هنرمندان معاصر، در آثار خود به ترکیبی از وجوه حجمی چندضلعی با برشهای زاویهدار و هندسی دست یافته است. در بیشتر آثار او توجه بصری به سوی عمق و مرکز تصویر هدایت میشود؛ چرا که سوژه عموما در مرکز کادر یا به موازات امتداد آن، بنا بر هویت سوژه که غالبا استخوان ستون فقرات است، کشیده شده است. رحمانی گاه به جای خلق وجوه چندضلعی اوریگامی، تصویر را به تقسیمات منظم یا مکعبهایی هماندازه بخش میکند؛ هر دو رویکرد درواقع بیانگر نظمی طبقهبندیشده و کنترلشدهاند. اما این نظم همواره با زوالی شاعرانه درهم میآمیزد: پتینهها و اسپریهای رنگ، گاه در کنار چهره یا طرحی از استخوانی شبیه ستون فقرات قرار میگیرند و یادوارهای از موجودی زنده را تداعی میکنند. گاه همان سطح دوبعدی کاغذ، با گسترش طرح و ایجاد حجم، به تعاملی فضایی بدل میشود و پیوندی میان آثار برقرار میکند؛ آثاری که از یک سو همچون مجسمهای مستقل با ساختار اوریگامی قابل درکاند و از سوی دیگر در قالب سطحی مسطح و قابشده باقی میمانند. اسب چوبی در آثار او نمادی از کودکی و خاطرات بیپیرایه است که در کنار داربست فلزی، یادآور ساختار صنعتی و فرایند بلوغ، قرار میگیرد و دوگانگی رشد و گذر زمان را آشکار میسازد. نظم و آشوب ذهنی، هر دو، در لایههای آثار حاضرند؛ پتینهها و اسپریهای رنگ بر زمینهای کهننما، در کنار ساختار هندسی و طرحهای اوریگامی، ترکیبی رازآلود از حس گذر زمان، زندگی در دل مرگ و حرکت در دل سکون را پدید میآورند. اگرچه بستر آثار دوبعدی است، اما ساختار چندلایه و سایهپردازیها، کیفیتی سهبعدی و ژرف به تصویر میبخشند. جهتگیری سایهها چشم بیننده را به حرکت درمیآورد و هویت انسانی را در میانهی ساختارهای ذهنی و اجتماعی به نمایش میگذارد. این آثار در عین حال که از منطق هندسی و استواری برخوردارند، بافتی زنده، خاکی و ارگانیک را نیز در خود جای دادهاند؛ گویی مرزی میان هندسه و طبیعت شکل گرفته است. چنین مواجههای در نهایت، حسی از دگرگونی، رشد و حتی حافظهی تاریخی طبیعت را به مخاطب منتقل میکند.
بام طراحی
انیس تبرایی







