درک فرسایش ایگو
کارهای اسرا گلمحمدی عمدتا پرترههایی دفرمهشده از سوژههای رنجکشیده و آزردهخاطر هستند. این تصاویر دلخراش و تحریککنندهاند؛ هر فردی میخواهد بداند داستان پشت پرترهها چیست؟ و علت استفاده از این شکل از نقاشی پرتره چیست؟ شاید بهترین راه ورود به جهان این پرترهها رجوع به معنای ایگو (خود) در روانکاوی فرویدی است و بعد تفسیر برداشت خاص هنرمند از ایگو و نحوهی نمایش آن در آثارش. در این تفسیر، ایگو مطابق با تعابیر فروید از جنگ و جدال میان اید (نهاد) و سوپرایگو (فراخود) بهوجود میآید. اید نمایندهی بخش لذتجو و سوپرایگو نمایندهی بخش تنبیهگر است. در کارهای اسرا گلمحمدی تنبیهگر است که قدرت اساسی را در تصاحب ایگو بهدست میگیرد. در این معنا ایگو یا خود با سرکوب بیش از اندازه راه به لذتطلبی نمیدهد. او با چهرهی سرکوبگر خود عهد وفاداری بسته است. بهنوعی میتوان او را سوژهی مازوخیستی دانست. درعینحال در کارهای اسرا گلمحمدی سوژهی مازوخیستی نوعی اندوه و غمبارگی را یدک میکشد که یادگاری از میل به کودکی و زنده شدن و قدرت گرفتن مجدد اید در ساحت ذهن است. اینجا سوژه در استیلای سوپرایگو میل را سرکوب و انگار در خود مچاله میشود. این اندوه تلخی تسلط بیش از حد سوپرایگو تا آستانهی تبدیل فیگور به سوژهی مازوخیستی را نشان میدهد. در تسلط سوپرایگو و قدرت بیش از حد آن، بهمرور سوژه میل لذتجو و سیطرهی کودکی بر خود را از دست میدهد. تبدیل این اندیشه به زبان زیباییشناسی نوعی دفرماسیون پرتره و بهتصویر کشیدن آن در حالتی فرسایشیافته است. این فرسایش نتیجهی قدرت و تسلط سوپرایگو، و ضعیف و ناتوان شدن اید است.
بامگردی
هومن هنرمند








