احیای هنری کهنه با بیانی مدرن

اگر نگاهی سرسری به پتهدوزی کرمان بیندازید، نقشمایهها و موتیفهای آشنا و تکرارشوندهای را میبینید که مختص به هنر شرق است و همان اِلمانها و نقشمایهها با رنگ و لعابها و دوختهای متنوع شکلهای جدیدی به خود گرفته که بسیاری از خانههای کرمانی را زینت بخشیده است. آثار سارا سلیمانیقشقایی برخوردی متفاوت با این هنر سنتی و اساسا صنایع دستی دارد. او متاثر از هنر نقاشان مدرنی چون هنری ماتیس، ادگار دگا و پل سزان جلوهای متفاوت به این شیوهی آفرینش هنری بخشیده است. کارهای سارا سلیمانیقشقایی از روایتهای کهنه گرفته شدند ولی بیانی مدرن دارند. هنری ماتیس خود متاثر از هنر شرق بود ولی هیچگاه نمیشد او را از هنرمندان مدرن دنیا جدا کرد. شاید آنچه میان برخی آثار هنری ماتیس و کارهای سارا سلیمانیقشقایی مشترک است، خلق نوعی از روایتگری و قصهپردازی با محوریت فیگور است که عناصر بصری دیگر را بهخدمت درآورده تا برای مخاطب داستانی خلق کند. داستانی که با استفاده از رنگهای تند و جیغ مخاطب را در نظر اول جذب کرده و او را متوجه آنچه در تصویر میگذرد، میکند. این نوع روایتگری شیوهای متفاوت با شیوهی سنتی پتهدوزیست که اغلب جایی برای قصهگویی و هنر فیگورتیو باز میکند. در مناطق کویری و خشک مثل کرمان، پتهدوزی سنتی جایخالی گل و گیاه در این مناطق را با نقشهایی رنگارنگ از آنها در قالب پته پر میکرد. برخی از روایتگریهای سارا سلیمانی متأثر از قصههای شاهنامهاند و بعضی یادآور مراسمهای آیینی. همچنین متاثر از فلسفه شرق، خیر را در کنار شر نشان میدهند. در کنار اینها تاثیر از آثار ماتیس مثل«رقص» در کارهای این هنرمند مشهود است. خلق قصه در خدمت فیگور را شاید بهتر از هرجا در نقاشی معروف«اتاق قرمز» ماتیس ببینید. در این کارها مخاطب آزاد است که رنگها و نقشمایهها را نه صرفا در جهت لذت بصری، بلکه از آنِ خود کند. روایتهایی متفاوت که امکان برداشت آزاد و خلق قصهای برای خود را به مخاطب میدهند که میتوانند وجهی امروزی و معاصر بهخود بگیرند. اینجا دیگر پتهی سنتی نه عنصری زینتی و تزیینی بلکه به اثری حامل معنا تبدیل میشود. معنایی که شرق را به غرب متصل میکند و هنر کهنه را در خدمت هنر مدرن بهکار میگیرد.
بامگردی
هومن هنرمند







