جهان بصری میانمتنی در آثار فریده لاشایی

مقدمه
فریده لاشایی هنرمند چندرشتهای، متولد 1323 در رشت، در زمینه نقاشی و نویسندگی فعالیت خود را آغاز کرد و در مونیخ به تحصیل درحیطه مترجمی پرداخت. سپس وارد آکادمی هنرهای زیبا وین شد و در رشته هنرهای تزئینی، گرایش طراحی شیشه و کریستال تحصیل کرد. همین زمینهی اولیه موجب شد حساسیتی ویژه نسبت به شفافیت، وزن بصری و کیفیت بلورین فضا در آثار او شکل بگیرد. لاشایی پس از فارغالتحصیلی در سال 1339 نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در میلان و پس از بازگشت به ایران در گالری سیحون برگزار کرد و خود را به جامعهی هنری ایران معرفی کرد.
او علاوه بر نقاشی، مترجم و نویسندهای توانمند بود. آثار او از نگارگری و خوشنویسی ایرانی الهام میگرفت و در عین حال با ادبیات غربی و تجارب زیستهی شخصیاش درهم میآمیخت. در سال ۱۳۸۱، رمانی با عنوان «SHAL BAMU» منتشر کرد که سرگذشت سه نسل زن را بر بستر تحولات سیاسی ایران روایت میکرد. او در طول فعالیت حرفهای خود در بیش از ۲۵ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۸۰ نمایشگاه گروهی در ایران و جهان شرکت کرد. در ابتدای دهه هشتاد نیز، همراه با یازده هنرمند زن ایرانی، گروه هنری دنا را تاسیس کردند که میتوان آنان را نخستین گروه متشکل از هنرمندان زن نوگرا در ایران دانست. لاشایی در واپسین سالهای زندگی با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد و سرانجام دراسفند ماه ۱۳۹۱ در تهران درگذشت.
سیر هنری او مسیری پرفراز و نشیب است که از تجربه نوعی اکسپرسیونیسم انتزاعی آغاز میشود، در میانه به سوی شاعرانگی در بازنمایی طبیعت و مناظر گرایش پیدا میکند و در نهایت در ترکیب نقاشی با تصویر متحرک، صدا و متن به نگاهی شخصی دربارهی زمان و حافظه دست مییابد. طبیعت در این میان حضوری بنیادین دارد: کوهها، درختان و خطوط سیال در آثار او نه بازنمایی مستقیم منظره، بلکه استعارههایی از وضعیت انسان معاصرند؛ نشانههایی که اغلب میان خاطره و تجربه، واقعیت و خیال نوسان میکنند. لاشایی با درآمیختن این عناصر با متون ادبی کلاسیک و مدرن، از حافظ تا بکت، جهان بصری خود را به عرصهای میانمتنی بدل میسازد.
در جستوجوی بیان شخصی
آغاز فعالیتهای هنری لاشایی در دهه 50 با فرمهای انتزاعی و گرایش به طبیعتنگاری مشخص میشود. رنگگذاریها جسورانه و ضرباهنگ قلممو پرانرژی است؛ او در این مرحله بیش از آنکه بر روایت متکی باشد، بر بیان آزادانه و کشف امکانات بصری تمرکز دارد. با ورود به فضای پرتنش اجتماعی، نقاشیهای او سمتوسوی جدیتری مییابند و طبیعت نه صرفا بازنمایی محیط، بلکه بستری برای بیان اضطراب، ناامنی و جستوجوی پناهگاه میشود. آثار او در این دوره میان بازنمایی رئالیستی و انتزاع محض بینابینی پیدا میکنند که ریشههای هویتی و شاعرانه او را آشکار میسازند.
در آثار دهه پنجم زندگیاش، آرامش بصری و سادگی فرم بر آثارش غلبه میکند؛ کمپوزیسیونها مینیمالتر و پالت رنگی به تونالیتههای خاکستری و رنگهای تیره محدود میشوند. طبیعت در این دوره بیشازپیش به فضایی درونی و خاطره انگیز بدل میشود. این گذار، تثبیت زبان شخصی هنرمند را نشان میدهد؛ نقاشی به ردی از تجربه زیسته و بیان شاعرانه تبدیل میگردد. درنهایت، آثار متاخرش، با ورود به ویدئوآرت و چیدمان، نقاشی را از سطح بوم به قلمرو نور، سایه و زمان گسترش میدهد. در این آثار، تصویر دیگر ایستا نیست، بلکه در حرکت و گذر لحظهها امتداد پیدا میکند و با الهام از ادبیات، پرسشهایی بنیادین درباره(حضور وغیاب) و (زندگی و مرگ) مطرح میکند.
اثر چیدمان When I Count, There Are Only You … But When I Look, There Is Only a Shadow ریشه در جهانبینی فریده لاشایی دارد که در پیوند با تاریخ و ادبیات شکل گرفته است. او در این اثر از مجموعه چاپ(فاجعههای جنگ) فرانسیسکو گویا الهام گرفته و با حذف شخصیتهای اصلی، فضاهایی خالی و بیجان ایجاد کرده است. این فضاهای خالی، نه تنها اشاره به فقدان و نبودناند، بلکه همان پرسش لاشایی درباره حضور و غیاب را بازتاب میدهند. حتی وقتی چیزی هست، نگاه ما ممکن است تنها سایهای از آن را درک کند.
لاشایی با نورپردازی متحرک و موشنهای کوتاه، این تصاویر را زنده میکند و کیفیتی زوالناپذیر به آنها میبخشد. او میخواست نشان دهد که تجربه انسانی از خشونت و رنج همواره در حرکت و گذار است؛ چیزی که ثابت و ایستا نیست و هر نگاه میتواند برداشت متفاوتی از آن داشته باشد. ترکیب چاپهای سنتی، نور و حرکت، نوعی تعلیق و انتظار ایجاد میکند و مخاطب را وادار میکند که حضور خود را در این فضا حس کند و با فقدانها و خلاهای تاریخی و شخصی مواجه شود.
آثار لاشایی با اتکا به زبان تصویری شخصی، میان نقاشی، ویدئو و صدا پل میزنند و کیفیتی میانرسانهای پدید میآورند. او از بازنمایی مستقیم فاصله گرفته و با استفاده از لایههای محو، گذارهای رنگی و ریتمهای بصری، فضایی خلق میکند که بهجای تصویر ایستا، تجربهای سیال و زمانمند ارائه میدهد. در کارهایش مادهی نقاشانه نه صرفا سطحی تصویری، بلکه بستری برای شکلگیری حافظه، تعلیق و حرکت است؛ همین رویکرد، آثار او را از جریان غالب نقاشیهای معاصر ایران متمایز میسازد و جایگاهی خاص در پیوند نقاشی با تجربهی حسی و مفهومی به او میدهد.
بام نقدونظر
آرمیتا موسوی


