بیپناه و کوچکرده در زمان و مکان

سوررئالیسم زاهد شیخبهایی در خود انعکاسی از واقعیات اجتماعی را بهنمایش درمیآورد. چنانچه سوررئالیسم را بهتصویر کشیدن واقعیتی مهمتر از واقعیات قابل مشاهده بدانیم، آثار او در فرم، سوررئالیستی و در محتوا، رئالیستی هستند. در این معنا مضمون آثار از واقعیات اجتماعی گرفته میشود ولی در فرم در قالب سبکی سوررئالیستی ریخته میشود. این آثار بیشتر نگاهی به انسان بیپناه و بیخانه و کوچیده را نشان میدهند. انسانی که رها از خانه و کاشانه بهدنبال جایی آرام و راحت میگردد. درعوض آنچه نصیبش میشود آوارگی و سرگردانی است. در بعضی آثار جمعی از انسانها و در برخی تکفیگوری بهشکل بزرگنماییشده بهتصویر در میآید. اینجا سبک سوررئالیستی و نامشخص بودن زمان و مکان به تاثیرگذاری بیشتر و برانگیختن عواطف کمک میکند. شاید اگر زمان و مکان مشخص بود آنچه میدیدیم تنها یک جمع یا یک سوژه در زمان و مکانی مشخص را نمایندگی میکرد. اما در این حالت سرگردانی و بیپناهی معنایی نمادین بهخود بگیرد. حتی مخاطبی که در رفاه و آسایش و در خانهای امن بهسر میبرد، به یک معنا میتواند خود را سرگردان و بیجا و مکان احساس کند. در این نوع از سوررئالیسم با نوعی رویای عقیم مانده روبرو هستیم. در روانکاوی فرویدی هر چهقدر میزان فشار و قدرت سوپر ایگو بیشتر باشد رویا که فروید آن را تحقق آرزو میدانست، کمتر مجالی برای بروز مییابد. در آثار زاهد شیخبهایی سوررئالیسمی را میبینیم که تحقق رویایی محقق نشده را نشان میدهد. رویای داشتن رفاه و آسایش و محلی ایمن و پناهی برای زندگی آرام. بهجای تحقق این رویا و آرزو آنچه انسان معاصر بهدست آورده حیرانی و سرگردانیست. وزن متفاوت عناصر بصری بهمیزان کوچک بودن و بزرگ بودن هر عنصر تصویری بار تاثیرگذاری مضاعف به آثار بخشیده است. در جاهایی پسزمینه بیشتر فضا را اشغال کرده و در جاهای دیگر فیگور در پیشزمینه با بزرگنمایی توجه را بهسمت ما معطوف میکند. اگر میشد تصویری از تنهایی و آوارگی انسان را بهنمایش گذاشت، در کارهای زاهد شیخبهایی تکفیگورهای تنها و بیپناه و جمعیتهای کوچ کرده در فضا و مکان نامعلوم بهخوبی قادرند وضعیت بدخیم عصر حاضر و انسان را در سبکی سورئالیستی بهنمایش در آورند. مخاطب گاه شریک تنهایی و گاه شریک آوارگان است و در هر دو حالت بیپناه و سرگردان.
بامگردی
هومن هنرمند








