شبکه تبادل معنا در اندیشه آدورنو

در اندیشه تئودور آدورنو، هنر نه زبان مستقیم ابلاغ معناست و نه ابزاری برای انتقال پیام شفاف. بلکه وضعیتی است که همواره میان آشکارگی و پنهانگی در نوسان است. آدورنو اثر هنری را «لال» میخواند، نه به معنای بیبیان بودن، بلکه از آن رو که زبانش، زبان گفتار روزمره یا علم نیست. هنر، به تعبیر او، با نامتعین بودن (indeterminacy) خود در برابر سلطه شفافیت و کارکردگرایی میایستد. این نامتعین بودن، شکلی از مقاومت است. مقاومت در برابر این که در شبکه تبادل مستقیم معنا و ارزش مصرفی حل شود.
در این چارچوب، میتوان مفهوم «پنهانکاری» اثر هنری را فهمید. پنهانکاری هنر صرفا فقدان بیان نیست، بلکه گونهای از پنهانکاری ایجابی است. یعنی امتناع فعالانه اثر از شفافشدن، تا امکان اندیشیدن رهاییبخش را حفظ کند. در جهان صنعت، فرهنگ که همهچیز گرایش به کالاییشدن و سادهسازی دارد، اثر هنری اصیل با لایهدار بودن، ابهام و حتی سکوت آگاهانهاش، از فرایند مصرف بیواسطه تن میزند. این پنهانکاری، نه یک عیب که شرط امکان حقیقتمندی هنر است. اثر هنری، در منطق آدورنو، چیزی را نشان میدهد که نمیتواند بیواسطه نامیده شود. اگر حقیقت هنر در فاصلهاش با امر موجود است، این فاصله باید به نحوی حفظ شود. پنهانکاری ایجابی، به همین معنا، نوعی اقتصاد افشاسازی است: اثر نه همهچیز را میگوید، نه همهچیز را پنهان میکند، بلکه میان این دو قطب، فضایی برای تجربهی تفسیر و کشف باقی میگذارد. این فضا همان جایی است که مخاطب از مصرفکننده منفعل به سوژه فعال تفسیر بدل میشود که البته این موضوع نباید با مفهوم تفسیر در منطق هرمنوتیک اشتباه شود.
لال بودن هنر، از این منظر، سکوتی خنثی نیست. سکوتی است پرطنین. این سکوت پر است از مقاومت در برابر زبان ابزاری که همهچیز را به کارکرد و منفعت تقلیل میدهد. نامتعین بودن اثر نیز صرفا ابهام زیباییشناسانه نیست، بلکه راهبردی است برای گشودن امکانهای معنایی گوناگون و مقابله با بستهشدن معنای اثر در یک تفسیر نهایی. در نهایت، پنهانکاری ایجابی هنر را میتوان نوعی سیاست زیباشناختی دانست: هنر با خودداری از شفافیت کامل، خود را از منطق بازنمایی کلیشهای و مصرفی نجات میدهد و در عین حال، مخاطب را وادار به ممارست فکری میکند. این امر، همان است که آدورنو در قالب «خودمختاری هنر» میفهمید: استقلال هنر در گرو همین امتناع بیان مستقیم و حفظ منطقه رازآلودگی خویش است. بدین ترتیب، اثر هنری نه صرفا شیء زیبا، بلکه میدان پنهانکاری مولد است؛ جایی که حقیقت نه با فریاد، که با زمزمهای پوشیده و مقاومتآمیز، خود را اعلام میکند. به عبارت دیگر «حقیقت» که هنر داعیه کشف آن را دارد به بیان نیچه با صدای پای کبوتر میآید. آرام و بدون هیاهو و با قسمی پنهانکاری خودخواسته. در این معنا پنهانکاری ایجابی شرط تولید اثر هنریست.
بام فلسفه
سینا یعقوبی