ذوقزدگی مستند و گواهی شهود

گزافه نیست اگر میرزا محمدخان غفاری، کمالالملک را یکی از مشهورترین نقاشان تمامی ادوار تاریخی ایران بدانیم. این شهرت مرهون عوامل مختلفی است که استعداد این هنرمند بزرگ بخشی از آن را به خود اختصاص میدهد. به هر حال اگر هر فرد ایرانی تنها نام یک نقاش را بداند، به احتمال زیاد آن نقاش کمالالملک است. آثار کمالالملک در موزههای متعدد ایران نگهداری و نمایش داده میشود؛ از جمله گالری کمالالملک در موزه هنرهای زیبای کاخ سعدآباد. اما در گوشه پایین یکی از نقاشیهای او، نوشتهای به خط ناصرالدین شاه قاجار وجود دارد که ضمن روایت قصه این نقاشی، نکات جالبی را مستند کرده است. اصل داستان از این قرار است که در تفرج های عصرگاهی شاه شهید در دیوانخانه کاخ گلستان، باری دست بر تیر و کمان میبرند و مرغکی بینوا ـ که احتمالا بلبل است ـ از قید هستی آزاد میکنند. این کار با چنان مهارتی انجام میشود که تحسین ملازمان و ذوق ملوکانه را برمیانگیزد. شاه به کمالالملک فرمان ثبت این شاهکار را میدهد و چندان سر ذوق میماند که روزها انتظار اتمام پرده را بکشد و در انتها با مرقومهای پای آن، تفقد ملوکانه بفرمایند. این واقعه در غره (اول) ماه رجب، اوایل جدی (دی ماه) یونت ایل (سال اسب) سنه ۱۳۱۲ اتفاق افتاده است. یعنی سال ۱۲۷۳ شمسی، دو سال پیش از شهادت سلطان. گویا ناصرالدین شاه از مهارت خود شگفت زده شده که در نور کم اوایل ماه، در تاریکی و فاصله زیاد از پنجاه قدم، با وجود کهولت سن، پرندهای کوچک را میبیند و به سیخ تیر میکشد. پس میگوید: «الحق بسیار خوب زدیم.» شاهد هم دارد. نقاشباشی هم مشرف به لقب کمالالملک است. متن یادداشت ناصرالدین شاه بر نقاشی: روز شنبه، غره شهر رجب المرجب، اوایل جدی، یونت ایل، سنه ۱۳۱۲، در دیوانخانه شهر طهران، وقت مغرب، این مرغ توی درخت سرو نشسته بود. با اینکه تاریک بود و به قدر پنجاه قدم مسافت داشت، با تیر و کمان این مرغ را زدیم که تیر از شکم او گذشت و به سیخ کشیده شد. این اشخاص حاضر بودند: حاجبالدوله/ امینالخاقان/ باشی/ نایب /جنرال آقا محمدخان/ عزیزخان/ …/ الحق بسیار خوب زدیم و به کمالالملک فرمودیم صورت او را در پرده کشید.
پی نوشت ۱: نامگذاری سالها با نام حیوانات ریشه در فرهنگ ترکی مغولی دارد. ترتیب سالها به زبان شعر بدین ترتیب است: موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار زین چار چو بگذری پلنگ آید و مار و آنگاه به اسب و گوسفند است حساب حمدونه (میمون) و مرغ و سگ و خوک آخر کار اما این ترتیب به زبان ترکی و تا انقراض قاجاریه به این قرار است: ۱. موش (سچقان یا کسگو)؛ ۲. گاونر (اود یا سغر)؛ ۳. پلنگ (بارس)؛ ۴. خرگوش (توشقان)؛ ۵. نهنگ (لو)؛ ۶. مار (ییلان)؛ ۷. اسب (یونت)؛ ۸. گوسفند (قوی)؛ ۹. میمون (بیجین)؛ ۱۰. مرغ (تخاقوی)؛ ۱۱. سگ (ایت)؛ ۱۲. خوک (تونگوز). به هر کدام از این واژهها پسوند «ایل» به معنای سال اضافه میشود، مانند «یونت ایل» به معنای سال اسب.
پی نوشت ۲: اول و آخر ماه قمری، که هلال باریک مهتاب رویت میشود، را «غره» و «سلخ» میگویند. به قول خیام: چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ می نوش که بعد از من و تو ماه بسی از سلخ به غره آید، از غره به سلخ
به کوشش: سارا کریمان
بام اسناد پژوهشی
گروه پژوهش مجله پشتبام
دبیر گروه پژوهش: بهاره غلامیان
