شیرین نشاط؛ روایت زنانه در مرز تصویر و بدن | از عکس تا چیدمان

6

بازنمایی بدن زنانه

شیرین نشاط، هنرمند بینارشته‌ای ایرانی‌تبار، در گذار از عکاسی سیاه‌وسفید مفهومی به ویدئوآرت، چیدمان و فرم‌های ترکیبی، منظومه‌ای چندرسانه‌ای و چندلایه از روایت زنانه در بستر قدرت و هویت تولید کرده است. در این متن، بر آنیم تا از منظر فرم، تکنیک‌های اجرایی و استفاده از رسانه‌های نوین به آثار او بپردازیم.

«بخش اول: شیرین نشاط و زبان تصویر: روایت زنانه بر بوم سیاه‌وسفید»

در آثار عکاسی اولیه‌ نشاط با فضای مسطح، ترکیب‌بندی تقارن‌محور و استفاده هوشمندانه از کنتراست بالا مواجه‌ایم. تضاد میان رنگ‌های خالص سیاه‌وسفید نه‌تنها یادآور دوگانه‌های فرهنگی‌، ایدئولوژیک است، بلکه به‌عنوان ابزار هدایت نگاه بیننده عمل می‌کند. در این تصاویر، متن فارسی با خط نستعلیق روی اندام یا پوشش سوژه‌ها نقش بسته است؛ نوعی کتیبه‌نویسی بدن که مرز میان تصویر و نوشتار را می‌زداید. این برخورد (که می‌توان آن را از نوع تایپوگرافی دید) با متن، بدن را به سطحی نوشتاری بدل می‌سازد و تجربه‌ بصری را به تجربه‌ خوانش نزدیک می‌کند. او با حذف زمینه‌ تصویر یا تیره‌سازی آن، تمرکز را بر سوژه‌ زن معطوف می‌سازد و تقابل فرم و خلا را به‌مثابه ابزاری زیبایی‌شناختی در خدمت معنا به‌کار می‌گیرد. این خلا، برآمده از سکوت، تبعید و حذف زن در بستر فرهنگی‌ست و از نظر بصری، به خلق فضایی مینیمالیستی با بار معنایی بالا منجر شده است. چشمانی باز، دست‌هایی بسته، اسلحه‌هایی پنهان؛ هنرمند به زیرکی از تضاد میان سکون تصویر و خشونت نهفته در آن بهره می‌برد.

او با بهره‌گیری از تکنیک‌های کینماتیک، ترکیب‌بندی متقارن و نورپردازی کمینه‌گرا، جهانی می‌سازد که هر تصویر در آن، بیش از یک معنا دارد. تصویر بدن زن در قاب‌های او نه‌تنها سیاسی که استعاره‌ای است از کشمکش درون‌دینی، خاطره‌ تبعید و سرگردانی هویتی. حضور متن و فرهنگ فارسی در آثارش نه تزئینی بلکه لایه‌ای معنایی است که مخاطب غربی را شوکه و مخاطب شرقی را به تأمل دعوت می‌کند. خوانش فلسفی و دینی هنرمند در آثارش با مفاهیمی چون سکوت، انزوا، اطاعت، مقاومت و امر مقدس درگیر می‌شود. در برخی از عکس‌های مجموعه‌ «زنان خدا»، بدن زن همچون لوحی خام است که با خوشنویسی پوشانده شده؛ این بدن، درعین‌حال که «پنهان» شده، به واسطه‌ کلام، به سخن درآمده است. این دوگانگی را می‌توان با نظریه‌ «امر ابژکتیو مقدس» در عرفان اسلامی مقایسه کرد؛ جایی که بدن، هم محل تجلی حقیقت است و هم حجابی بر آن. خوشنویسی فارسی که در بسیاری از آثار نشاط نقش ساختاری دارد، نه‌تنها ارجاعی به سنت هنر اسلامی است؛ بلکه در آثار او به یک رسانه مفهومی بدل شده که مرز میان بیان و پنهان‌کاری را محو می‌کند.

با وجود انتقاد به خوانش‌های هنرمند که بازنمایی‌های نشاط از زن، گاه به کلیشه‌های «زن‌ جهان‌سومی» گرفتار شده‌اند؛ سوژه‌هایی فاقد بستر تاریخی و تنوع‌بخش که به‌ویژه نفوذ قدرت‌های پدرسالار را تکرار می‌کنند و یا نشاط با نمایش چهره‌ای قربانی‌شده از زن ایرانی و تاکید بر پوشش، تصویری تاریخ‌زده و حتی موهن ارائه کرده که با تجربه مقاومت واقعی زنان معاصر تطابق ندارد؛ اما آثار شیرین نشاط را نمی‌توان صرفا در بستر فرم یا سیاست تحلیل کرد. او در لایه‌های زیرین تولیداتش، مفاهیمی از فلسفه‌ی زبان، عرفان اسلامی، نظریه‌ بدن و نقد پسااستعماری را هم‌زمان فعال می‌کند. از این منظر، آثار نشاط به‌مثابه متون بصری عمل می‌کنند که نیازمند خوانش‌هایی چندوجهی‌اند. زنان آثار نشاط در قامت سوژه‌های سیاسی-فرهنگی ظاهر می‌شوند؛ نه قربانیان صرف.

شیرین نشاط را نباید تنها هنرمندی دانست که تصویر زن مسلمان را به صحنه‌ هنر معاصر کشاند. او بیشتر هنرمندی است که در جدال با دو نگاه تقلیل‌گرا «غربیِ شرق‌باور» و «شرقیِ غرب‌ستیز» سعی کرد با رسانه عکس و ویدئو، اندیشه‌ای عمیق‌تر از مرزهای سیاست، مذهب و جنسیت بسازد.

«بخش دوم: از قاب ثابت تا تصویر متحرک: تحول بیانی شیرین نشاط»
در آثار ویدئویی‌، چندکاناله‌ای همچون «Turbulent» و«Rapture»، نشاط به ظرفیت‌های ریتم تصویری، صدا و میزانسن‌های فرمال توجهی خاص دارد. در «Turbulent»، ساختار دوکاناله و تقابل فرم نمایشی مردانه(ساختارمند، ایستا، با قواعد موسیقایی مشخص) و آواز زنانه (بی‌کلام، سیال، پرتنش) تضاد جنسیتی را نه فقط در محتوا، بلکه در فرم اجرا نیز نمایان می‌کند. ریتم در این اثر، بین سیالیت و تکرار معلق است؛ ضرب‌آهنگ نگاه‌ها، حرکات دست، تنفس و حتی سکوت‌ها، به خلق هارمونی پنهان میان دو کانال کمک می‌کند.

او در ویدئوهای چندکاناله‌ دیگر خود نیز، با بهره‌گیری از نماهای لانگ‌تیک (نمای بلند یا برداشت بلند)، قاب‌های متقارن، حرکات دسته‌جمعی بدن و فضای صوتی مینیمالیستی، نوعی سینمای شاعرانه‌ تجسمی خلق می‌کند که میان سینما، پرفورمنس و اینستالیشن حرکت می‌کند. این آثار، بر مرز مدیوم‌ها گام می‌زنند: نه صرفا سینما هستند، نه صرفا هنر ویدئویی؛ بلکه فرم‌هایی معلق که مخاطب را درگیر مکان، صدا و زمان می‌سازند. در چیمان‌هایی نظیر «The House Is on Fire» و«Tooba»، فضا به‌مثابه متریال عمل می‌کند. پیکره‌های انسانی، با نورپردازی موضعی و ریتم آهسته‌ حرکات، در فضایی نیمه‌تئاتری قرار می‌گیرند. این ترکیب، امکانی برای «زیست‌ـ‌تجربهِ»‌ اثر فراهم می‌آورد: بیننده نه‌تنها ناظر، بلکه حضوری درون فضا می‌یابد. این فضای تجربه‌محور و چند حسی، همان چیزی‌ست که هنر نیو مدیا را از فرم‌های سنتی هنر تجسمی متمایز می‌کند.

آثار چندرسانه‌ای‌ هنرمند، از مدیوم صرف عبور می‌کند و وارد تجربه‌ بدن‌مند تصویر می‌شود. در چیدمان‌ها، جایگاه مخاطب از ناظر منفعل به بدنی درگیر تغییر می‌کند. ویدئوآرت‌های دو یا چندکاناله‌ او با ریتمی سینمایی اما غیرخطی، بافتی می‌سازند که حس حضور در «میان‌وضعیت؟» را القا می‌کند. تکنیک‌هایی چون تکرار صوت، سکوت‌های دراماتیک، استفاده از موسیقی سنتی یا خوانش‌های آیینی در فضاهای خالی و سفید، ساختار فکری آثار او را با فرم بصری‌شان پیوند می‌زنند.

«جمع‌بندی بخش اول و دوم»

آثار عکاسی شیرین نشاط با پرتره‌های سیاه‌وسفید و خطوط خوشنویسی فارسی روی تصویر، روایتی شخصی و سیاسی را شکل می‌دهند. همین زبان بصری در ویدئوآرت‌ها و چیدمان‌های او ادامه پیدا می‌کند، اما در رسانه متحرک، ریتم، صدا و حرکت به روایت عمق تازه‌ای می‌بخشند. نشاط با ترکیب کنتراست‌های تصویری، استفاده از نشانه‌شناسی بصری و پیوند میان رسانه‌ها، فضایی خلق می‌کند که هم تجربه‌ای شاعرانه دارد و هم نقدی اجتماعی سیاسی را منتقل می‌کند. این پیوند میان عکاسی و ویدئوآرت، او را به یکی از شاخص‌ترین هنرمندان هنر معاصر، فمینیسم بصری و هنر خاورمیانه تبدیل کرده است.

«بخش سوم: بدن به‌مثابه زبان»

در جهان هنر معاصر، زن نه فقط سوژه‌ای برای بازنمایی، بلکه خودِ فاعلِ آفرینش و مقاومت است. بدن در آثار هنرمندان زن مثل مونا حاتوم جسمی‌تر به کار گرفته می‌شود. آثارش اغلب از مصالح صنعتی، سیم‌خاردار، شیشه و فولاد ساخته شده‌اند. در این آثار، بدن غایب است؛ اما شکنندگی شیشه، تهدید سیم‌خاردار در قفس‌های بی‌قرار حس می‌شود. حاتوم از طریق حذف بدن، خشونت نظام‌مند علیه زنِ مهاجر شرقی و دیگر اغلیات سیاسی را فریاد می‌زند. از طرفی مارینا آبراموویچ، بدن را بوم نخستین خود می‌داند. بدن زنده و حاضر او تبدیل به محل تجربه‌ مستقیم قدرت، خشونت، ترحم و میل می‌شود. آبراموویچ با بدنش مرز میان هنر و واقعیت را می‌زداید؛ زن در آثار او هم قربانی است و هم کنشگر. اما آثار شیرین نشاط بدن زن را در تقاطع دین، سیاست و جنسیت بازنمایی می‌کند. بدن در این آثار، حامل متنی است: کتیبه‌ای از شعر و خشونت، ایمان و سکوت. این بدن در مواجهه با مخاطب غربی، هم اغواگر است و هم مقاوم؛ همچون آینه‌ای از هویتی شکسته؛ اما باشکوه. نشاط بدن زن را از جایگاه ابژه‌ شهوانی بیرون می‌آورد و آن را به موضوعی برای تامل، سکوت و مقاومت تبدیل می‌کند. زن در آثار او برای مصرف دیده نمی‌شوند، بلکه حضور دارد به‌مثابه پرسش. در ویدئوآرت‌هایش، حرکت زن، سکوت زن، و صدای زن(حتی اگر شکسته، مبهم یا محو) همگی ساختارهایی بصری‌اند که علیه زبان مردسالار سلطه می‌کنند. در اینجا بدن زن، بستر مقاومت بصری است، نه صرفا سوژه‌ نمادین.

بام هنر معاصر
امیرحسین باستانی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.