رینکو کاوائوچی؛ یادداشت‌هایی از لحظات فراموش‌شده

21

نقطه‌ای برای تامل، کشف و بازتعریف حضور


رینکو کاوائوچی، عکاس معاصر ژاپنی، متولد ۱۹۷۲ در منطقه‌ای ساحلی و کم‌هیاهو، از ابتدا دوربین را نه صرفا ابزاری برای ضبط واقعیت، بلکه واسطه‌ای برای کشف و بازنمایی زوایای پنهان تجربه‌ی انسانی می‌دید. فضای رشد او، جایی بود که سکوت و گذر آرام روزها به او آموخت تا در لابه‌لای ظرایف نور و سایه، معنایی عمیق بیابد؛ جایی که «دیدن» فراتراز ثبت صرف می‌شود و تبدیل به عمل تامل و حضور می‌گردد.
پس از ورود به کالج طراحی و عکاسی سیوکیو در توکیو و کسب دانش تکنیکی، رینکو در مواجهه با الزامات صنعت عکاسی تبلیغاتی، با دوگانگی میان کنترل فنی، تکنیکی و جست‌وجوی تجربیات شاعرانه مواجه شد. این تضاد اما، زمینه‌ای برای شکل‌گیری زبان بصری خاص او شد؛ زبانی که در آن دقت ساختارمند و حساسیت شاعرانه در هم می‌آمیزند تا تصویری فراتر از روایت‌های روزمره ارائه دهند.
شخصیت کاری او نمایانگر رویکردی مبتنی بر ایندکسیکالیتی است؛ رویکردی که بر ثبت مستقیم و شاخص واقعیت در تصویر تاکید دارد و در آثارش بازتاب می‌یابد. کارهایی که آرامش و ظرافت را جایگزین هیاهو و افراط می‌کنند و از طریق تمرکز بر جزئیات کم‌اهمیت ظاهری، چشم‌اندازی جدید به پدیدارشناسی روزمرگی عرضه می‌دارند.
عکاسی کاوائوچی متکی بر بازی با نور و سایه، عمق میدان محدود و کنتراست‌های ملایم است. استفاده از عمق میدان کم، با ایجاد یک فوکوس انتخابی، نگاه مخاطب را به نقطه‌ای متمرکز می‌کند که در آن جزئیات به روایتگر اصلی بدل می‌شوند، در حالی که پس‌زمینه با مه‌گونگی و ابهام، فضایی تلطیف‌شده و شاعرانه ایجاد می‌کند. این تکنیک نه‌تنها جنبه‌های بصری را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه فلسفه‌ی دیدن را به چالش می‌کشد؛ انتخاب به جای دید کلی و دعوت به سکوت به جای تفسیر.
در تمامی مجموعه‌هایش، رشته‌ای نامرئی از بازتاب‌های نوری، تکرار رنگ‌هایی که از یک طیف محدود و سکوت حاکم بر تصاویر، خط سیر روایی خطی را به ریتمی مدور و احساسی بدل می‌کند. در چنین فضایی، عکس‌ها به‌عنوان ساختاری قطعی و تمام‌شده ظاهر نمی‌شوند، بلکه همچون نشانه‌هایی باز و چندوجهی، مخاطب را به کنش فعالانه و شکل‌دهی به روایت دعوت می‌کنند.
مجموعه‌ی «درخشش» (ILLUMINANCE)، به مثابه‌ی تجلی این زبان بصری، در یک بازه‌ی زمانی شش‌ساله شکل گرفت و نمایان‌گر پیوند میان تجربه‌ی روزمره و حضور لحظه‌ای نور به‌عنوان پدیده‌ای تعیین‌کننده است. عنوان مجموعه، همزمان به مفهوم علمی «شدت تابش نور بر سطح» و معنای استعاری «تابندگی درونی لحظه‌ها» اشاره دارد؛ گویی که نور، نه‌تنها موضوع بلکه کنش‌گر اصلی این روایت تصویری است.
رینکو در مجموعه‌اش، نور را نه فقط عنصری ایستا بلکه عاملی فعال و تعاملی می‌بیند که با سوژه و مخاطب در گفتگوست. گاه نور به‌آرامی از میان پنجره نفوذ می‌کند و ذرات معلق در هوا را به درخششی زلال تبدیل می‌کند و گاه مستقیما به لنز می‌تابد و باعث خلق تابش‌های نوری پراکنده می‌شود که مرزهای تصویر را مخدوش و فضایی رویایی ایجاد می‌کنند. این تکنیک تابش نور در لنز، در اثر واکنش غیرمستقیم نور با ساختار اپتیکی دوربین، به‌عنوان ابزاری در خدمت بیان هنری، به حس ابهام و عبور زمان در تصویر افزوده می‌شود.
پالت رنگی این مجموعه عمدتا متشکل از رنگ‌های آرام و طبیعی است؛ سبزهای اشباع‌نشده‌ی برگ‌ها، صورتی‌های نرم و آبی‌های روشن آسمان که در هارمونی ملایمی قرار گرفته‌اند. ترکیب‌بندی‌های مینیمال و عمق میدان کم، به مخاطب امکان می‌دهد جزئیات معمولی را همچون نشانه‌هایی با بار معنایی ویژه تجربه کند.
در این مجموعه، حضور انسان بیشتر به شکل ردپاهایی غیرمستقیم دیده می‌شود: لکه‌ای بر میز چوبی، حرکت نرم لباسی در باد یا ظرفی که نور را از خود عبور می‌دهد. این حضور غیرمستقیم، در کنار جریان زندگی طبیعت، گفت‌وگویی پدید می‌آورد که بازتابی‌ست از گذر زمان و زیبایی‌های زودگذر.
روایت غیرخطی مجموعه‌ی «درخشش»، کاوائوچی را به هدف غایی خود در بیان هنری‌اش رسانده است و عکس‌ها به مثابه‌ی یادداشت‌هایی غیرمنسجم هستند که با ریتمی بصری، رنگ و فرم به یکدیگر متصل شده‌اند. این ساختار چندلایه، فضایی باز برای تاویل‌های متفاوت ایجاد می‌کند و از بیننده می‌خواهد تا با حافظه‌ی تصویری و احساسی خود، روایت را شکل دهد.
نگاه کاوائوچی، نگاهی است که با صبر و حساسیت، توانمندی دیدن را بازتعریف می‌کند؛ توانمندی‌ای که فراتر از دیدن ساده، پیوندی است میان حضور ذهنی و جسمانی در جهان و تجربه‌ای که به فهم و هم‌نشینی ژرف‌تر با زندگی منتهی می‌شود. بدین‌ترتیب، آثار او در مرز میان تصویر و پدیدارشناسی، مخاطب را به سفری دعوت می‌کند که در آن تصویر به نقطه‌ای برای تامل، کشف و بازتعریف حضور بدل می‌شود.

بام هنر معاصر
آرمیتا موسوی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.