بازنمایی تنش میان بدن و فضا

سلمان تور هنرمندی پاکستانی است که از کودکی علاقه بسیار زیادی به نقاشی داشت. اغلب موضوعات نقاشی کودکی او زنانی مجذوبکننده بودند که از روی مجله مد و زنان مادرش میکشید. این موضوع خانواده او را بهقدری نگران کرده بود که او را مجبور به کشیدن ماشین میکردند. به گفته خودش در آن زمان یک جعبه آهنی میکشید که زنی جوان با موهای بلند، سر خود را از پنجره بیرون آورده بود. او پس از مهاجرتش به نیویورک با بحران پس از یازده سپتامبر روبهرو شد. فشار و تنش بر مهاجران خاورمیانهای که در فضاهای شلوغ و مهمانیها هم تنها هستند. مردان آثار تور به دلیل نژاد و گرایششان هیچ کجا احساس امنیت نمیکنند جز داخل خانههایشان.
آنچه آثار سلمان تور را از دیگر نقاشان معاصر با دغدغههای هویتی و اتوبیوگرافیک متمایز میکند، نه صرفا بازنمایی مردان همجنسگرای آسیای جنوبی، بلکه نوعی دگرگونسازی زبان تاریخ هنر است؛ زبانی نو که بهجای نمایش شکوه سوژه، به آسیبپذیریاش مجال بروز میدهد. تور در دل مدیوم سنتی نقاشیِ روغن، شبکهای چندلایه از اضطراب، میل، انزوا، رسانه و روان را میتنَد؛ آنهم در دورانی که تصویرسازی دیجیتال همهچیز را بلعیده است. او نه نوستالژیِ بازگشت به گذشته دارد و نه خیالِ جذب کامل در جریان اصلی هنر معاصر غرب. او با نقاشیهایی پر از سبزی خفهکننده، بدنهای پارهپاره، لاغر و ترکیب عناصری از فرهنگ پاکستان، نیویورک، مینیاتور ایرانی، کمیکاستریپ و پورنوگرافی پنهان، جهان خود را بازسازی کرده است.
سبز بهمثابه وضعیت روانی
پالت آثار تور به لحظات معمولی روزمره لباس تنش دراماتیک میپوشاند. این لحظات با داشتن عناصری همچون دماغ دلقک، نخهای خیمهشب بازی و لباسهای نمایشی غیرمتعارف چهرهای تراژیک، کمیک به ما نشان میدهد. انسانهای آثار تور تعریف معاصری از انزوا دارند. اغلب با رنگ و نور به شکلی نمایشی از جمعیت دور میشوند و یا با نور موبایل خود غرق در دنیایی درونی میشوند. همچون آثار ادوراد هاپر، در نقاشیهای تور نیز نور به جای شفافسازی، تیرهسازی میکند. نور موبایل یا مهتاب از پنجره، بیشتر اضطراب میآورد تا وضوح. سبز در آثار تور فقط یک رنگ نیست؛ یک وضعیت روانی است. رنگی تهنشینشده از اضطراب، وسوسه، سکون و مالیخولیا. او در مصاحبهای عنوان میکند که زمانی حین سایهزنی با رنگ سبز، ناگهان تصمیم گرفت کل بوم را سبز کند. از آن روز، سبز به امضای تصویری او بدل شد. سبز برای تور چیزی شبانه است مثل عینک دید در شب. جذاب و پر زرقوبرق؛ اما مفاهیمی مثل گاز سمی دارد. سبزی فریبنده همچون آبسنت، یا شاید نگاه کردن به جهان از ته بطری شراب که نمیدانید چیزی که میبینید به خاطر مستی است یا اعوجاج شیشه به گفته خودش چیزی که درمورد رنگ سبز دوست دارد این است که هم میتواند بسیار گرم باشد و هم بسیار سرد. چیزی به اسم «سبز مالیخولیایی».
بدن در قامت رسانه
نقاشی برای تور ابزاری است برای بازنمایی تنش میان بدن و فضا، میان میل و اجتماع، میان خاطره و اکنون. بدنهایی که او تصویر میکند، بیش از آنکه به سنت پرترهسازی وفادار باشند، در مرز بیهویتیِ خودآگاه و ناخودآگاه ایستادهاند. اغلب این پیکرهها در اتاقهایی بسته، با نوری غیرطبیعی، در ژستی نامطمئن تصویر شدهاند. آنها نه در حال عمل، بلکه در حال انتظارند؛ انتظاری که گاه به خلسهای شبانه بدل میشود. این بدنها فاقد استیلا هستند؛ شانههای افتاده، نگاههای دوختهشده به ناکجا، حالات لَختِ بدن، همه حاکی از موقعیتی پریشان و در عین حال اشتیاقآلود است. در چنین بافتی، بدنها نه تنها بازنمودی از گرایش جنسی، بلکه ابژههایی فرهنگیاند که در دل خشونت نرم گفتمانهای پسااستعماری و سرمایهداری بازشناسی میشوند. همانطور که تور بارها اشاره کرده، مردان آثارش نه مردان آرمانی رنسانساند و نه بازتاب مدرنیستی فردگرایی غربی. بلکه بدنهایی در آستانهی فروپاشیاند؛ حاصل زیست مهاجر، در حاشیه و در دل نگاه نژادپرستانه.
روایتی در دل تکهپارههای تاریخ
سلمان تور، از خردهروایتهای بصری شرق و غرب برای ساخت زبان تصویری خود و بازآفرینی تاریخ هنر مثل یک کلاژ فرهنگی بهره میبرد. در آثارش نشانههایی از نگارگری ایرانی، خوشنویسیهای عربی، پرترههای ویکتوریایی، طراحی تبلیغاتی پاکستانی کنار بدنهایی با ژستهای باروک و ترکیببندیهای ورمیرگونه و اغراقهای منریسم قرار میگیرند. این عناصر نه در جهت خلق هارمونی، بلکه در جهت نشان دادن تضاد هویتی سامان یافتهاند. در مرکز اغلب آثار تور، بدن انسانی است. اما این بدن، نه بدن ایدئال کلاسیک است، نه بدن تبلیغات مدرن. بدنهایی نرم، لاغر، بیستون فقرات و در حالتی نیمهنمایشی هستند؛ نوعی بدنمندی شبحوار که بیشتر به حضور روحی شباهت دارد تا جسمی. در برخی آثار، بدنها در حال لمس شدن، خم شدن یا چرخیدناند، اما هیچگاه به لذت کامل یا رهایی نمیرسند. این بدنها، حامل نوعی تنش حسی هستند که با خجالت، تردید، و میل درآمیخته است.
سلمان تور، هنرمندی است که جهانی شخصی اما فراگیر خلق کرده است. در آثاری که نهفقط زیبا هستند بلکه صادقانهاند، او به تماشاگر اجازه میدهد تا به لحظاتی از شرم، خلأ، اشتیاق و تعلق نایافته نزدیک شود. او نماینده یک نسل از هنرمندان است که در جهان پسااستعماری، پسا اتفاقات یازده سپتامبر و دیجیتالیشده، به دنبال صدا، بدن و خانهای در تصویر هستند. شاید، این خانه، همان تابلو باشد؛ همان سبز مالیخولیایی که بیش از هر واژهای، تجربه زیسته تور را فریاد میزند.
بام هنر معاصر
امیرحسین باستانی






