ترکیب بدویگرایی و سورئالیسم

با آغاز هنر مدرن در غرب بدویگرایی یا پریمیتیویسم توجه هنرمندان را به خود مشغول داشت. آنها بهدنبال سبکی از نقاشی بودند که قوانین سفت و سخت آکادمیک و هنر کلاسیک را بهچالش بکشد. ازاینرو به هنر غارنشینان، انسانهای بدوی و جهان شرق روی آوردند. در این هنر شکلی از انتزاع و نقاشی آبستره وجود دارد که با اسلوب و معادلات نقاشیهای غربی از بعد دوران رنسانس و ابداع پرسپکتیو منافات دارد. نقاشانی چون پیکاسو جذب این هنر شدند و فرمهای نوینی چون کوبیسم را از دل آن بیرون کشیدند. در نقاشیهای شیرین عربی در مجموعه «غار خدایان» توجه به این نوع نقاشی معطوف است اما نوعی از نقاشی بهسبک غیرطرحریزیشده و در اثر جاری شدن طرح و نقش از ناخودآگاهی و سیلان خودبهخودی افکار که متاثر از سبک سوررئالیستی است، چاشنی آن شده. این دو شیوه در آثار خوآن میرو بهخوبی در هم ادغام شدند. نقاشیهای مجموعهی «غار خدایان» را میتوان در تداوم این نوع از نقاشیها دانست. بااینحال دو فرم ترکیببندی متفاوت را میتوان در این آثار مشاهده کرد: اولی عناصر بصری را در هم ادغام و به هم متصل میکند. دومی عناصر بصری را از هم جدا و مجزا به نمایش در میآورد. در حالت نخست حسی از پریشانی، آشوب و وقوع امری منقلبکننده منتقل میشود، در حالت دیگر حسی از سکون، آرامش، ایستایی و رکود. این مجموعه در مدت چند سال و دورهای طولانی شکل گرفته است. ترکیببندیهای حالت اول متعلق به دورهی نخست شکلگیری آنها و ترکیببندیهای دوم به دوره بعدی تعلق دارند. این دو نوع ترکیببندی هر دو در فضایی انتزاعی تصویرپردازی شدند، مشکل بتوان شکلی عینی و قابل شناسایی در آنها پیدا کرد. گویی که متاثر از بدویگرایی و نقاشی غارنشینان بعضی عناصر را میشود گونههای جانوری قلمداد کرد. چه این تصاویر انتزاعی باشند و چه شبیه به عنصری عینی، آنچه مسلم است این است که دو احساس مختلف را شکل داده و به مخاطب انتقال میدهند و جالب اینکه به خاطر شباهت خطوط و تصاویر میتوان این آثار را در قالب یک مجموعه آورد. در گونهی نخست در اثر درهمتنیدگی عناصر بصری شور، غلیان احساسات و تغییر ناگهانی برداشت میشود. در شیوهی دیگر حسی از آرامش، عدم تحرک و انجماد. هرگز با قاطعیت نمیشود گفت ولی در همهی انسانها به دفعات هر یک از این حالات غالب است و میشود به این جا رسید که این دو نوع از تصویرپردازی دو حال و خلق متفاوت هنرمند هنگام ترسیم آنها را تداعی میکنند. سویهی دیگر کارهای این مجموعه نمایشی از تقلا و تلاش انسان اولیه برای بقاست. آثار هنری کمتر ارتباطی مشخص با نظریات تکاملی و فرگشت داروینی پیدا میکنند. شاید بهدلیل جدا شدن دو ساحت علم و هنر معمولا این دو منفک از هم در نظر گرفته میشوند، ولی در این مجموعه شاهد نوعی بازنمایی از روند تکاملی هستیم؛ تلاشی برای بقا در میان خطرات و آسیبهای طبیعت که به سبک غارنشینان نخستین بهتصویر درآمده است.
در آخر، ارتباط محسوس این مجموعه با امر قدسی قابل توجه است که در عناوین نقاشیها هم نمود مییابد. برای بدویان اساسا چیزی به نام هنر در جهت القا حس زیباییشناختی وجود نداشته است. زیباییشناسی مفهومی مدرن و اومانیستی است که امر قدسی را از جهان هنرمند خارج میکند و ارتباطی احساسی میان او، اثر و مخاطب میآفریند. در کارهای شیرین عربی شاهد رجوع به نقاشی بهعنوان امری پیشامدرن هستیم. نقاشی عامدانهی کودکانه و بهسبکی برنامهریزینشده آن نوع نقاشیست که بعد از دوران مدرن نیز همچنان وجود دارد و شباهت زیادی به نقاشیهای غارنشینان دارد. از این حیث این آثار جهان تصویری بیآلایش و خام را در فرمالیستی دوگانه از جهت ترکیببندی بهنمایش در میآورند که همزمان میتوان آنها را پریمیتیو و مدرن تلقی کرد. چنین برخورداری با نقاشیهای بدوی در کارهای پیکاسو هم قابل مشاهدهاند. او نیز در نقاشیهای خود امر قدسی و بدوی را از ساحت تقدس بیرون میآورد و آن را به هنری برآمده از دوران بعد از مرگ امر قدسی و پس از ظهور مدرنیته تبدیل میکند. هنرمند در چنین حالتی فرم بدوی و تکنیک آن سبک نقاشی را استفاده میکند. از آنجا که او به زمانهی خود و از میان رفتن امر قدسی واقف است، با خدایان برخوردی آیرونیک دارد. این فرم در دستان او ابزاری جهت بهمیان آوردن خود تبدیل میشود. گویی او میداند از دوران بعد از رنسانس و ظهور اومانیسم هنرمند بر فراز امر قدسی ایستاده است. امر قدسی در این میان یادگاری از سالیان بسیار دور را تداعی میکند که همچنان سنگینی حضورش در لایههای ناخودآگاه انسان احساس میشود و میتواند در دستان هنرمند به دستمایه طنز و هزل تبدیل شود. شاید بههمین جهت است که نقاشی بهسبک سیلان خودبهخودی افکار میتواند این شبح را دوباره احضار کند.
بامگردی
هومن هنرمند









