عصیانگر بیپروا

بهمن محصص از دیدگاه بسیاری از هنرمندان و هنرپژوهان ایرانی، مهمترین هنرمند دوره معاصر ایران است و جایگاهش در تاریخ هنر ایران بیتردید تثبیت شده است. هنرمندی که نهفقط بهخاطر تکنیک و جسارت، بلکه برای انزوای خودخواستهاش، برای طرد کردنِ امر رسمی، برای نپذیرفتن هیچچیز، برای سکوت کردن و سپس فریاد زدن، در حافظه جمعی مانده است. او هیچگاه جایزهای رسمی دریافت نکرد، اما به عنوان یکی از مهمترین هنرمند نوگرای ایران شناخته میشود و آثارش در حراج تهران از رکوردداران فروشاند. محصص در اسفند ۱۳۰۹ در رشت متولد شد، در خانوادهای اهل لاهیجان که از بازرگانان چای و ابریشم بودند. از نوجوانی گرایشش به نقاشی آشکار بود؛ چهاردهساله بود که نزد محمد حبیب محمدی آموزش دید و تنها چند سال بعد، در بهار ۱۳۳۰، نخستین نمایشگاهش را در همان رشت برگزار کرد. او در تهران برای مدتی کوتاه به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت اما نظام دانشگاهی را تاب نیاورد و رهایش کرد. آنگاه راهی ایتالیا شد. در رم، دانشآموخته آکادمی هنر شد و زندگیاش تا پایان، در رفتوآمد میان تهران، رم و گاه پاریس گذشت. محصص در مدت حضورش در تهران و دانشگاه هنر، بهواسطهی آشنایی با جلیل ضیاپور به جریان نوگرای هنری پیوست. در آن دوره، انجمن خروس جنگی بهعنوان مرکزی پیشگام در معرفی هنر مدرن ایران شکل گرفت. محصص عضوی میهمان در این انجمن شد و حتی برای مدتی ویراستار هفتهنامه هنری «پنجه خروس» شد. محصص در نیمه دهه ۱۳۳۰، همزمان با پدیداری نخستین نشانههای نقاشی مدرن در ایران، سلوکی متفاوت در پیش گرفت. نگاهی داشت به هنر کلاسیک و مدرن اروپایی؛ هم میدانست که با میراث هنر غرب روبهروست، هم میکوشید آن را ببلعد و از آن بگذرد. نقاشیهای اولیهی او، چنانکه در نمایشگاههای اوایل دهه ۱۳۴۰ در گالری بورگز و بعدتر گالری سیحون دیده میشود، سرشار از جسارت خط و رنگاند، با ترکیببندیهایی که در آن، انسان و جانور، فرم و بیفرمی، با هم درآمیختهاند. موجودات نیمهاسطورهای، با بدنهایی معلق یا خشنود در خلأ، در جهان محصص جای خاصی دارند: پرندگانی بیبال، مینوتورها، تنهایی بیسر یا با صورتی پوشیده؛ اینها بیش از آنکه مضمون باشند، فرماند، ابزارند، برای بیان تنهایی و خلأ و انزوای انسان معاصر. محصص، بهجز نقاشی و مجسمه، دستی در ترجمه و تئاتر هم داشت. ترجمههایی از ژنه، کامو و دیگران منتشر کرد و خود نیز چند نمایشنامه نوشت که اجرا نشد. در دهه ۱۳۵۰، با ساختن مجسمههایی چون «مرد نیلبکزن»، بیش از پیش جایگاه خود را تثبیت کرد. پس از انقلاب، سالهایی در انزوا گذراند. بسیاری از آثارش معدوم شدند یا از میان رفتند. او خود، با آنکه گهگاه به تهران بازمیگشت، در رم ماند و همانجا در ۶ مرداد سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۰) درگذشت.
تهیه و تنظیم متن: بهاره غلامیان