برای گل‌های سرزمینم

4

درباب سکون شیء، بحران دلالت، و فرم به‌مثابه مقاومت

چیدمان «برای گل‌های سرزمینم» را نمی‌توان درون چارچوب‌های متعارف بازنمایی در هنر معاصر جای داد. با آن‌که اثر در ظاهر از عناصر آشنا بهره می‌گیرد ـ گل مصنوعی، ساختار تکرارشونده، آرایش منظمـ اما عملکرد مفهومی آن ناظر بر چیزی فراتر از کنش بصری یا معنایی است. این چیدمان نه بازنمود چیزی‌ست، نه روایت‌گر امر غایب، و نه حتی استعاره‌ای از موقعیت فرهنگی یا سیاسی؛ بلکه بنا شده است بر حذف امکان‌های معنابخشی، بر توقف کارکرد نشانه‌ای فرم، و بر مقاومت ابژه در برابر انقیاد به هرگونه نظام معنایی.

در منطق درونی این اثر، گل مصنوعی انتخاب نشده است صرفا به‌مثابه شیء؛ بلکه چونان حامل دوگانگی‌ای ساختاری میان ظاهر زیبایی‌شناختی و خنثی‌شدگی دلالت. گل، از منظر نشانه‌شناختی، در میدان عمومی فرهنگ ایرانی بارها رمزگذاری شده است: سوگواری، عشق، تقدیس، نظم، طبیعت، پاکی. اما گل مصنوعی در این چیدمان، این شبکه‌ی کدگذاری را نه بر هم نمی‌زند، بلکه از آن عبور می‌کند؛ عبوری نه به معنای گسست نمایشی، بلکه به مثابه تعلیق کامل رابطه‌ی ابژه و معنا. آن‌چه باقی می‌ماند، نه فرم است و نه نماد، بلکه وضعیتی است که در آن نشانه، دیگر توان بازنمایی ندارد.

در چنین وضعیتی، مخاطب با فرم‌هایی مواجه است که از نظر صوری نظم دارند، اما این نظم، واجد هیچ افق معنایی نیست. فرم در «برای گل‌های سرزمینم» نه در جهت ساختن معنا، بلکه در مسیر ازکاراندازی منطق تفسیر حرکت می‌کند. این‌جا فرم نه برای دیده‌شدن بلکه برای ایستادن در برابر تاویل طراحی شده است. گل‌ها، در تکرار خنثی‌شده‌شان، نه نشانه‌ی کثرت‌اند و نه رمز تفاوت؛ بلکه کنش‌هایی‌اند در سطح خنثی‌ترین حالت ابژه، جایی که شیء دیگر چیزی را بازنمایی نمی‌کند، بلکه فقط بر حضور بلاواسطه‌ی خود اصرار دارد.

مهم‌ترین خصلت این اثر، پافشاری بر غیاب است. اما این غیاب، غیاب مضمون یا سوژه نیست؛ بلکه غیاب زبان است. نه زبانی که سخن می‌گوید، بلکه زبانی که تفسیر را ممکن می‌سازد. چیدمان، ساختاری‌ست که از آغاز بر انکار هرگونه افق تفسیری مبتنی شده؛ به‌نحوی که هیچ‌یک از عناصر آن را نمی‌توان به‌سادگی درون زنجیره‌ی دلالت جای داد. آن‌چه باقی می‌ماند، فقط فشار است: فشار نگاه بر سطحی که پاسخی به آن داده نمی‌شود.

در چنین بستری، اثر به جای آن‌که معنا تولید کند، نظام معنا را تعلیق می‌کند. این تعلیق، نه رخدادی زیبایی‌شناختی، بلکه کنشی معرفت‌شناختی است. مخاطب، نه با تجربه‌ای زیبا، که با اختلال در رژیم ادراک مواجه می‌شود. ادراک نه برای درک محتوا، بلکه برای بقا در مقابل انباشت بی‌پایان فرم، به کار گرفته می‌شود. و اینجا چیدمان به چیزی فراتر از ترکیب بصری بدل می‌شود: یک سازوکار مفهومی برای نشان‌دادن ناتوانی نظام بازنمایی در برابر ایستادگی ابژه.

مشت‌هایی که از دل گل‌ها بیرون آمده‌اند، همچون نقاط گسست در نظام تزیینی عمل می‌کنند. اما این مشت‌ها، بر خلاف تحلیل‌های فراتصورانه، نه بازنمای خشم‌اند، نه نشانه‌ی اعتراض، و نه حامل پیام. آن‌ها فاقد زبان‌اند. مشت‌ها نه به‌مثابه کنش، بلکه چونان توده‌ای بدون پیام، بدون تاریخ، بدون صداقت؛ و همین تهی‌بودگی است که به آن‌ها قدرت داده. چنان‌که گل مصنوعی تصویر طبیعتی بدون زندگی‌ست، مشت‌های بی‌صدا نیز خشونتی بدون موقعیت‌اند. آن‌ها به‌جای آن‌که حامل معنا باشند، صرفاً امکانِ معنا را مختل می‌کنند.

در این چیدمان، سوژه‌ی انسانی غایب است؛ نه فقط به لحاظ فیزیکی، بلکه در سطح معرفتی. مخاطب با ساختاری مواجه می‌شود که او را در جایگاه مرسوم مفسر نمی‌پذیرد. اثر از دریافت فاصله می‌گیرد، اما در عین حال، درون ساختار بصری می‌ماند. این «درون‌ماندن بدون دلالت»، موضع فلسفی اثر است. نه بیرون از نظام دیداری، نه نقد بیرونی، نه افشاگری؛ بلکه درونی‌ترین لحظه‌ی تکرار، دقیقا در لحظه‌ی انکار معنا رخ می‌دهد.

تاثیر این چیدمان نه از طریق انتقال پیام، بلکه از طریق بی‌پیامی حاصل می‌شود. مخاطب با ابژه‌هایی روبروست که چیزی نمی‌گویند، اما دقیقا به همین دلیل، مخاطب را از کارکرد نشانه‌ای خود خلع می‌کنند. در این‌جا، نه با روایت مواجه‌ایم، نه با بازنمایی و نه با رمزگذاری؛ بلکه با انباشتی از سکوت، که فرم را از درون خالی کرده و آن را بدل به ناحیه‌ای از تنش ماندگار کرده است.

در تحلیل نهایی، می‌توان گفت که «برای گل‌های سرزمینم» با پیروی از منطق حذف، تعلیق و تکرار، چیدمانی تولید کرده که در آن، ابژه نه ابزار انتقال معنا، بلکه محل مسدود شدن معناست. چیدمانی که سوژه را خلع ید می‌کند، فرم را از زیباشناسی منفک می‌سازد، و معنا را در معرض تعلیق دائم قرار می‌دهد. این اثر، نه تبیین است، نه انتقاد، نه روایت، بلکه فقط یک چیز است: باقی‌مانده‌ی سکوت، پس از انهدامِ نظام گفتار.

بام‌گردی
پرژام پارسی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.