طنینِ گسسته؛ صدا، غیاب، و بازخوانی امر ناپدید در پهنهی ایران

۱. مقدمه: صدا در مقام یک گسست تاریخی
نمایشگاه Iran Soundscape بیش از آنکه مجموعهای از تجربیات صوتی باشد، میدان انکشاف یک بحران است؛ بحرانی که در لایههای صدا رسوب کرده و از خلال آن، تنش میان تاریخ، جغرافیا و حافظهی جمعی آشکار میشود. اگر در سنت تصویری ایران، چشم همواره ابزار حاکم بر ادراک بوده و بازنمایی بصری، امر واقعی را مقید کرده است، در این نمایشگاه، این صدا است که بهمثابهی یک کنش انتقادی در برابر سلطهی تصویر سربرمیآورد. در اینجا، صدا نه بازگوکنندهی یک حقیقت واحد، بلکه عرصهی تناقضات، ناپایداریها، و شکستهای تاریخی است. این پژواکها نه از جنس حقیقتی متعین، بلکه چیزی فراتر از آن هستند. مدارکی از فقدان، نشانههایی از آنچه که خاموش شده، سرکوب شده یا در لابهلای دیوارهای شهر محو گشته است.
از این منظر، این پروژه را باید نه در مقام یک چیدمان صوتی، بلکه همچون یک رخداد دیالکتیکی فهمید؛ رخدادی که در آن، صداها علیه محو شدگیشان مقاومت میکنند، اما در همان حال، در دل خود حاوی مرگ خویشاند.
۲. صدای ناپدید: اکوئیزهی یک ملت
Iran Soundscape فراتر از یک مستندسازی ساده از صداهای شهرها، روستاها و زیستجهان ایرانی، خود یک نشانهشناسی انتقادی از حذف، بازنمایی و گسست تاریخی است. صداها، همزمان که به مکانهایی خاص تعلق دارند، از مکان زدوده شدهاند و در سطحی دیگر، در فضای نمایشگاهی، در وضعیت تعلیق قرار گرفتهاند.
در اینجا، با دو نوع صدا مواجهیم:
- صدای فضاهای عمومی: پژواکهای شهری، همهمههای بیچهره، صدای خیابانهایی که از حیات جاری تهی شدهاند.
- صدای سرکوبشده: طنینِ غیاب، زمزمههای ممنوع، صداهایی که از میان صافیهای ایدئولوژیک عبور کرده و در شکلی از تصفیهی صوتی ارائه شدهاند.
این تفکیک، ما را به ایدهی «اکوئیزهی ملت» (Acoustic Nationhood) هدایت میکند. صداهایی که یک ملت را تعریف میکنند، اما در عین حال، نشان از چیزی دارند که از شنیدهشدن بازمانده است. درست همانطور که والتر بنیامین در تحلیل مفهوم آورا (Aura) بیان میکند، هر بازنمایی، همزمان یک محوشدگی را نیز در خود دارد. صداهایی که در Iran Soundscape ارائه شدهاند، همانقدر که حضور دارند، غایب نیز هستند؛ پژواکهایی از یک جهان ازدسترفته که در مرز میان خاطره و فقدان سرگرداناند.
۳. سیاستهای صدا: چه کسی حق شنیدهشدن دارد؟
همانگونه که ژاک رانسیر در سهم نابرابر توضیح میدهد، سیاست، در بنیادیترین شکل خود، مبارزهای بر سر ادراک حسی است. چه چیزی باید دیده شود؟ چه چیزی باید شنیده شود؟ و چه چیزی باید در سایهی فراموشی باقی بماند؟
Iran Soundscape را میتوان نوعی اعتراض علیه هژمونی دیداری دانست. این پروژه، با کنار گذاشتن تصویر، مخاطب را وادار میکند تا به صداهایی گوش فرا دهد که در زندگی روزمره، اغلب از آنها عبور میکنیم. اما این گوش سپردن، صرفا یک تجربهی زیباشناختی نیست، بلکه وارد حوزهی مبارزهی طبقاتی صداها میشود:
- کدام صداها در حافظهی جمعی حک میشوند و کدام صداها حذف میشوند؟
- چگونه سیاستهای شنیداری یک جامعه، طبقات، جنسیتها و اقلیتها را سازمان میدهد؟
- آیا این پروژه، خود، نوعی مهندسی صدا نیست که برخی اصوات را برجسته و برخی دیگر را به حاشیه میراند؟
در کاتالوگ نمایشگاه، این پرسشها از خلال گزینش صداها بروز مییابند. صداهای خیابانی، کارگران، زمزمههای فراموششده، سرودهای مذهبی و پژواکهای شهری، همگی به نحوی سازماندهی شدهاند که نقشهای شنیداری از جامعه را ترسیم میکنند. اما این نقشه، خالی از تنش نیست؛ بلکه خود بستری از اختلاف و تضاد است.
۴. ضدیت با دیداریبودگی: هنر پسابصری
در تاریخ هنر مدرن، صدا همواره در برابر تصویر در حاشیه بوده است. از جنبش فوتوریستی ایتالیا که صدا را بهعنوان بخشی از نوگرایی در نظر گرفت، تا آثار جان کیج که مفهوم سکوت را در هنر وارد کرد، همیشه یک پیکار میان صدا و تصویر وجود داشته است.
در این زمینه، Iran Soundscape را میتوان در امتداد یک حرکت پسابصری دانست؛ نوعی شورش در برابر سلطهی بازنمایی تصویری. در اینجا، دیگر چیزی برای دیدن نیست، بلکه باید در غیاب تصویر، معنا را در دل صداها جست.
- صداها، با حذف تصویر، چگونه ادراک را تغییر میدهند؟
- آیا این نمایشگاه، تجربهای ناب شنیداری است یا هنوز در بند فرمهای دیداری گرفتار است؟
- چگونه حذف تصویر، خود به یک فرم از بازنمایی تبدیل میشود؟
پاسخ را شاید باید در مفهوم «زیباییشناسی سکوت» جستجو کرد که موریس بلانشو و جان کیج آن را بسط دادند. در این نمایشگاه، سکوت میان صداها، نه فقدان، بلکه یک امکان است؛ لحظهای که در آن، صداها محو میشوند، اما پژواک آنها همچنان در ذهن مخاطب باقی میماند.
۵. تجربهی زمان در میدان صوتی
یکی از پیچیدهترین لایههای این نمایشگاه، مسالهی زمان است. درک ما از فضا، همواره متکی بر تصویر بوده است؛ اما صدا، چیزی را فراتر از فضا به نمایش میگذارد: زمانیتِ تجربه.
در Iran Soundscape، صداها نه در وضعیت خطی، بلکه بهصورت یک تجربهی غیردیجیتال از زمان بازآرایی شدهاند. این تکهتکه شدن زمان در میدان شنیداری را میتوان همچون یک نوع شالودهشکنی صوتی در نظر گرفت که زمان را نه بهعنوان پیشرفت، بلکه همچون لایهای از گسستها نشان میدهد.
- آیا این نمایشگاه، صداها را از بستر تاریخی خود جدا کرده و آنها را در یک فضای انتزاعی بازآفرینی میکند؟
- یا این صداها، به شکلی انتقادی، امکان بازگشت به گذشته را فراهم میآورند؟
در اینجا، بار دیگر، به مسالهی غیاب برمیگردیم: صداها، همانقدر که از دل تاریخ برخاستهاند، از آن بریده شدهاند. آنها، چیزی از جنس خاطره هستند، اما خاطرهای که از بستر خود جدا گشته و در حالتی از تعلیق تاریخی فرو رفته است.
۶. نتیجهگیری: صدا بهمثابهی سیاست، پژواک بهمثابهی حقیقت
Iran Soundscape تنها یک نمایشگاه صوتی نیست؛ بلکه میدان کشمکشهای تاریخی، اجتماعی و فلسفی است. در این پروژه، صدا نه فقط مادهی خام هنری، بلکه بهعنوان یک نیروی مقاومت عمل میکند.
این نمایشگاه، ما را نه با یک ایران قابل مشاهده، بلکه با یک ایران شنیداری روبهرو میسازد؛ ایرانی که صداهایش در طول تاریخ خاموش شدهاند، اما پژواک آنها همچنان در حاشیهی دیوارها، خیابانها و گوشههای ناپیدای حافظهی جمعی طنینانداز است.
بام گردی
پرژام پارسی