تبارشناسی یک ناخودآگاه تراویده در ماده

آنچه لوئیز بورژوا را از دیگر مجسمهسازان همعصر خود متمایز میکند، نه در فرم، نه در تکنیک، بلکه در رابطهی ویژهی او با خاطره، جنسیت، فضا، و ناخودآگاه است. برخلاف هنرمندانی چون الکساندر کالدر که فرم را به عنوان نظامی خودبسنده، متحرک و دینامیک در نظر میگرفتند، یا مینیمالیستهایی چون دونالد جاد که به نوعی خلوص ساختاری قائل بودند، آثار بورژوا حامل اضطراب و کشمکشی درونی هستند که در ساختارهای پیکرهوار، چیدمانهای سلولی و مونتاژهای مادهای بازنمایی میشود.
پرسش بنیادین این مطلب چنین است: چگونه بورژوا ناخودآگاه را در ساختارهای مادی بازتولید میکند؟ آیا میتوان آثار او را به عنوان متون روانکاوانهای تصویری تحلیل کرد که در آنها، عقدهها، تراماهای اولیه و ابهامهای جنسی بازتولید میشوند؟ برای پاسخ، باید ابتدا زمینههای زیباشناختی، تاریخی و فلسفی آثار او را به دقت واکاوی کنیم.
– بینش انتقادی: از سوررئالیسم تا ساختارشکنی فرم
در تحلیل تاریخی جایگاه لوئیز بورژوا، نمیتوان او را صرفا در ادبیات فمینیستی یا جنبشهای هنری خاص محدود کرد. او هرچند متاثر از سوررئالیسم بود، اما برخلاف هنرمندانی چون هانس بلومنتال یا ماکس ارنست، مفهوم ناخودآگاه را نه در فرمهای تداعی آزاد، بلکه در معماری تنشها و عقدههای روانی جستوجو میکرد. در آثار او، فرمهای ارگانیک در عین حال که حامل شهوت و اغواگری هستند، همزمان نشانههای خشونت، انقیاد، و اضطراب را نیز در خود نهفته دارند.
مواجهه با مینیمالیسم: مرز میان خلوص و تهدید
هنگامی که در دههی ۱۹۶۰ مینیمالیسم بر نظامهای تقلیلیافته، تقارن و تکرار هندسی تاکید میکرد، بورژوا مسیر کاملا متفاوتی را برگزید. او فرمهای بایو-مرفیک (زیستشناختی) را بهکار برد که نه تنها ساختاری ناقص و ناآرام داشتند، بلکه تنشهای درونیِ سوبژکتیو را نیز بازنمایی میکردند. در آثار او، بر خلاف آثار دونالد جاد، فرم نه بهمثابهی یک امر مطلق و خودبسنده، بلکه بهعنوان بازنمودی از سرکوبهای روانی و خاطرات سرکوبشده ظاهر میشود.
– تحلیل روانکاوانه: نقش «شی» در مجسمهسازی بورژوا
فروید و عقدهی پدر
لوئیز بورژوا در آثار خود بهطور مکرر به عقدهی پدر و مکانیزمهای سرکوب فرویدی اشاره دارد. «مامان» (Maman)، که شاید شناختهشدهترین اثر او باشد، تصویری از عنکبوت عظیمی را به نمایش میگذارد، که هم مادر است، هم هیولا. در اینجا، دوگانگی مادر بهمثابهی ابژهی عشقی و تروماتیک به اوج میرسد. در روانکاوی فرویدی، مادر نخستین ابژهی عشق کودک است، اما همزمان او را از مرحلهی ادیپی عبور داده و به قانون پدر متصل میکند. در آثار بورژوا، این فرآیند با فرمهای تهدیدآمیز، بیگانهساز و در عین حال آشنا بازنمایی میشود.
لاکان و شی: اضطراب بهعنوان بازنمایی ناپدیدشونده
در نظریات ژاک لاکان، مفهوم «شی» به عنوان ابژهی میلِ دستنیافتنی تعریف میشود؛ چیزی که همواره سوژه را به سوی خود فرامیخواند اما هیچگاه بهطور کامل تصاحب نمیشود. در آثار بورژوا، بهویژه در مجموعهی «سلولها»، این فقدان بنیادین بهشدت مشهود است. فضای معماریشدهی این آثار همانند ناخودآگاهی عمل میکند که در آن، تکههای گذشته، بقایای زخمها، و ابژههای آزاردهنده پراکندهاند. مخاطب که به درون این ساختارها کشیده میشود، با نوعی اضطراب مواجه میشود؛ اضطرابی که ناشی از حس حضور یک غیاب است.
– تحلیل پدیدارشناختی: بدن و معماری بهمثابهی حامل خاطره
بازخوانی بدن: از فنومنولوژی مرلو-پونتی تا مجسمههای تنانه
یکی از وجوه کلیدی در آثار بورژوا، مفهوم بدن بهمثابهی مکان خاطره است. در فلسفهی موریس مرلو-پونتی، بدن تنها یک ابژهی مادی نیست، بلکه فضایی است که خاطرات و تجربهها را در خود حمل میکند. در آثار بورژوا، این مفهوم از طریق مجسمههای پارچهای و فرمهای پیچیدهی اندامی تبلور مییابد. برای مثال، در «سلولها» بدن همچون یک فضای معماریشده بازنمایی میشود که در آن، خاطرات همچون اشیایی جداافتاده پراکنده شدهاند.
اضطراب معماری: یادآوری در فضاهای بسته
بورژوا در مجموعهی «سلولها»، فضا را همچون یک خاطرهی بسته و فراموشنشدنی سازماندهی میکند. در این آثار، استفاده از قفسها، میلههای فلزی، آینههای شکسته، و پارچههای رهاشده نوعی معماری اضطراب را شکل میدهد که در آن، مخاطب خود را در وضعیت روانشناختی اسارت و هراس مییابد.
نتیجهگیری: لوئیز بورژوا، شکنندگی و بقا
تحلیل آثار لوئیز بورژوا نشان میدهد که هنر او نه صرفا یک بیان زیباییشناختی، بلکه ساختاری روانکاوانه، پدیدارشناختی، و انتقادی دارد که در آن، خاطرات، جنسیت، تراماهای روانی و فقدان بنیادین همگی در فرمهای مادی متجسد میشوند. آثار او در مقام اشیای هنری، در عین حال دستگاههایی برای یادآوری، اسارت در خاطره، و مواجهه با اضطرابهای سرکوبشده هستند.
بدینترتیب، آنچه بورژوا را در تاریخ هنر معاصر متمایز میکند، شیوهی منحصربهفرد او در رمزگشایی از ناخودآگاه از طریق فرم و ماده است. هنر او نه به دنبال حقیقتی واحد، بلکه به دنبال کاوش در امر ناآگاه، امر فراموششده، و امر ناپدیدشونده است؛ جایی که خاطرات همچون اشیایی پراکنده، پیوسته در حال بازگشتاند، اما هرگز بهتمامی آشکار نمیشوند.
بام نقدونظر
پرژام پارسی




