درباره جودیت اسکات
جودیت اسکات[1] (2005-1943)، در امریکا، به همراه خواهر دوقلویش، اما با سندروم داون و ناشنوا به دنیا آمد. اما پدر و مادرش ناشنوایی او را تشخیص ندادند و او را از سن هفتسالگی در مجموعهای از آسایشگاههای روانی بستری کردند.
بیش از سی و پنج سال از عمرش را در شرایطی دهشتزا به سر برد، تا سال 1985، که خواهر دوقلویش، جویس، که بدون معلولیت زاده شده بود، قیم قانونی او شد و او را به کالیفرنیا برد. در آنجا جویس اسکات را در مرکز هنری رشد خلاق اوکلند[2] ثبت نام کرد، یکی از نخستین جاهایی که برای معلولان جسمی و روحی آزادی هنری فراهم میآورد. او در دو سال اول اقامتش در آنجا چیزی نساخت، ولی پس از شرکت در یک کارگاه هنری بافندگی در مورد رشتههای نخ وسواس پیدا کرد. وی هفده سال بعدی زندگیش را (تا زمان مرگش در شصت و یکسالگی) الیاف را شیفتهوار میپیچید و گلوله میکرد و دور اشیاء میپیچید و به آفریدههای خارقالعادهاش تبدیل میکرد، مانند بینام[3]، 2004، که یک صندلی و یک چرخ دوچرخه و یک سبد و چیزهای دیگری را در زیر لایههایی از نخهایی با آرایش رنگهای کالیدوسکوپی مدفون میکند.
این هنرمندِ خودآموخته از الیاف به شیوهای سراپا متفاوت استفاده میکرد. مجسمههای سیال و پیچیدۀ او چرخ و چرخدستی و قفل و صندلی را با گلولههای نخ درهم میآمیزد- گاه این قطعات را ششساعته سر هم میکرد و گاه سرهمبندی ماهها به درازا میکشید. غالباً جایگاه اسکات را «هنر فراتر از جریان اصلی» دانستهاند، اما وی واقعاً در ردۀ بزرگترین مبتکران هنر نساجی است. روشهای خلاقانه و مجسمههای پیلهوار چرخان و دقیق او از اشیای یافته شده با کارکرد آنها که شکلی از ارتباط است- به ویژه برای کسی که نمیتواند بشنود یا تکلم کند، خارقالعاده است.


[1] Judith Scott
[2] Creative Growth Art Centre in Oakland
[3] Untitled