بحران اقتصادی و چالشهای جهانی هنر
درحالیکه ایران با تورمی افسارگسیخته و نوسانات شدید قیمت دلار دستوپنجه نرم میکند، انتخاب دوباره ترامپ در آمریکا همزمان با تحولات جهانی، این سؤال را پررنگتر کرده که آیا نئولیبرالیسم به پایان خود نزدیک شده است؟ بسیاری از مردم که بعد از انتخابات ریاستجمهوری در ایران کورسویی از امید داشتند، حالا در فضایی پر از ناامیدی و التهاب اجتماعی به سر میبرند. در چنین شرایطی، اقتصاد هنر چه جایگاهی دارد؟ آیا در دنیایی که ترامپ با سیاستهای حمایتی و تعرفههای تجاریاش، ناسیونالیسم اقتصادی را به صدر بازگردانده، برای هنر جهانی، بهویژه برای هنرمندان ایرانی، فضایی باقی مانده است؟ این متن نگاهی دارد به سقوط نئولیبرالیسم، ظهور ناسیونالیسم اقتصادی و تأثیرات آن بر هنر و بازارهای فرهنگی.
شرایط اقتصادی ایران در سالهای اخیر، بهویژه در دوران تحریمهای شدید و با افزایش نرخ دلار، برای بسیاری از هنرمندان و فعالان فرهنگی بسیار دشوار و چالشبرانگیز شده است. تورم بالا و نوسانات ارزی نهتنها زندگی روزمره را تحتالشعاع قرار داده، بلکه فضای فرهنگی و هنری کشور را نیز با بحرانهای جدی مواجه کرده است. در این شرایط، سؤالی که در ذهن بسیاری از هنرمندان و فعالان فرهنگی مطرح میشود این است که آیا ادامه دادن به این زیست هنری و فرهنگی، با این حجم از فشار اقتصادی، منطقی است؟ بهویژه وقتی که بخش بزرگی از جامعه که بعد از ریاستجمهوری پزشکیان امیدوار بودند، حالا بهطور کامل ناامید شدهاند و فضای اجتماعی ایران در حال تبدیل شدن به فضایی ملتهب و بحرانزده است.
در این شرایط، بسیاری از هنرمندان ایرانی نهتنها با مشکلات داخلی و اقتصادی مواجهاند، بلکه در سطح بینالمللی نیز با بحرانهای اقتصادی و سیاسی روبهرو هستند. یکی از تحولات کلیدی که در این سالها به شدت بر اقتصاد هنر تأثیر گذاشته، بحران نئولیبرالیسم و ظهور جریانهای ناسیونالیستی است که تأثیرات آن بهویژه در دوران ترامپ بسیار مشهود بوده است. ترامپ، با سیاستهای خودمختارانه خود و تمایل به محدود کردن روابط تجاری بینالمللی، علاوه بر فشار بر بسیاری از بازارها، صنعت هنر آمریکا و اروپا را نیز دچار تغییرات عمدهای کرده است. این تغییرات نهتنها باعث کاهش فرصتهای بینالمللی برای هنرمندان کشورهای دیگر شده، بلکه بسیاری از فعالان حوزه هنر را با بحرانهای اقتصادی مواجه کرده است.
از آنجایی که آمریکا و اروپا بیشتر بازارهای هنر جهان را تشکیل میدهند، سیاستهای ترامپ و تغییرات در فضای جهانی باعث بروز مشکلات عمدهای در این بازارها شده است. افزایش تعرفهها، محدودیتهای تجاری و نگرشهای ناسیونالیستی باعث شدهاند که هنرمندان کشورهای غیرغربی، بهویژه هنرمندان ایرانی، با مشکلات بسیاری در ارتباط با گالریها و بازارهای هنر غربی روبهرو شوند.
شاید چین و روسیه
با توجه به بحرانهای اقتصادی و تغییرات سیاستهای جهانی، توجه به بازارهای نوظهور، بهویژه چین و روسیه، میتواند راهحلی برای هنرمندان ایرانی باشد. در حالی که بازارهای غربی با محدودیتهای بیشتری روبهرو هستند، چین و روسیه بهعنوان دو قدرت اقتصادی بزرگ، بهطور فزایندهای در حال گسترش نفوذ خود در عرصه هنر و فرهنگ هستند. چین، با جمعیت وسیع و بازار هنر در حال رشد، میتواند فرصتهای خوبی برای هنرمندان ایرانی فراهم آورد. علاوه بر این، روسیه نیز بهدلیل روابط تاریخی وفرهنگیاش با ایران، میتواند پلتفرم مناسبی برای همکاریهای فرهنگی و هنری باشد. با این همه همکاری با این کشورها نیز برای هنرمندان سخت است زیرا امکان مراودات مالی وجود ندارد یا بسیار سخت خواهد بود.
آیا واقعاً پایان نئولیبرالیسم نزدیک است؟
آیا ترامپ، بهعنوان نماد ناسیونالیسم جدید، توانسته مسیر اقتصاد جهانی را تغییر دهد؟
در سالهای اخیر، سیاستهای جهانی تغییرات عجیبی را تجربه کردهاند، بهطوری که برخی تحلیلگران این تحولات را نشانهای از پایان دوره نئولیبرالیسم و ظهور دوباره ناسیونالیسم اقتصادی میدانند. انتخاب مجدد دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۴ و سیاستهای تجاری او، خصوصاً در زمینه تعرفهها و محدودیتهای تجاری، نشاندهنده تغییرات مهمی در نظم اقتصادی جهان است.
نئولیبرالیسم و چالشهای آن
نئولیبرالیسم همیشه با شعارهایی مثل «آزادسازی بازار»، «کاهش نقش دولت» و «خصوصیسازی» همراه بوده است. ایدهای که زمانی وعده میداد رشد اقتصادی به همراه خواهد داشت و فقر را کاهش خواهد داد. اما در عمل، این مدل اقتصادی بحرانهای بزرگی ایجاد کرده: افزایش نابرابری، بیثباتی مالی و نارضایتی عمومی. اگر با نگاه ژیژک به ماجرا نگاه کنیم، نئولیبرالیسم به شکلی بیمارگونه ساختارهای اجتماعی را متلاشی کرده و آن را به دست بازاری سپرده که، بهجای ایجاد رفاه عمومی، نابرابری را هر روز عمیقتر کرده است.
نئولیبرالیسم، با تأکید بیشازحد بر سود کوتاهمدت، بیثباتی عمیقی در مقیاس جهانی ایجاد کرده است. وقتی همهچیز را به دست بازار بسپارید، طبیعتاً عدالت اقتصادی و اجتماعی قربانی میشوند. بحرانهای مالی اخیر نتیجه همین منطقاند و تأثیر آن را بهوضوح میتوان در عرصه هنر هم دید: کاهش بودجههای دولتی، کمتر شدن حمایتهای مالی از پروژههای فرهنگی و تمرکز بازار هنر بر سودآوری محض.
در این فضا، سؤال اساسی این است: آیا زیست فرهنگی و هنری همچنان امکانپذیر است؟ و مهمتر از آن، آیا ناسیونالیسم اقتصادی ترامپ در آمریکا، که تأثیرات آن به اروپا و حتی بازارهای هنر در آسیا هم کشیده شده، میتواند تغییری در این وضعیت ایجاد کند؟
چالش تولید اثر هنری در این شرایط
در کنار تمامی این مشکلات اقتصادی و سیاسی، یکی از دغدغههای مهم هنرمندان ایرانی در این شرایط چالشهای تولید اثر هنری است. با وجود بحران افزایش هزینههای تولید، نوسانات ارزی و قیمت بالای مواد اولیه بسیاری از هنرمندان در تلاشاند آثار هنری باکیفیتی تولید کنند. این وضعیت باعث شده که هنرمندان، بهویژه در ایران، با دوگانگی شدیدی روبهرو شوند: از سویی باید آثار هنری تولید کنند و از سوی دیگر چالشهای اقتصادی آنها را مجبور میکند که بیشتر به بازار توجه داشته باشند و بهنوعی با اصول اقتصادی سازگار شوند.
در این میان، پاسخ به این پرسش که آیا تولید آثار هنری در چنین شرایطی ادامهپذیر است یا نه، بستگی به توانایی هنرمندان در یافتن بازارهای جدید و تغییر در روشهای تولید دارد. اگر هنرمندان بتوانند راههای جدیدی برای جذب مخاطب و جلب توجه بازارهای نوظهور پیدا کنند، شاید بتوانند در این دوره بحران نیز به حیات هنری خود ادامه دهند.
- تصویر متن پوستری است از Jan Lenica